مثل خیلی روزای دیگه که بارون میاد پشت سیستمم نشستم کنار پنجره و به صدای بارون گوش میکنم و مینویسم. چند روزیه روی مود درست حسابی نیستم. کارهام زیاد شده، البته بیشتر کارهای درسی که ازشون متنفرم. کلافه شدم و حوصله این هیچ کاری ندارم. همش میخوابم. امیدوارم زودی این دوره تو زندگیم تموم شه چون حالم داره بهم میخوره.
با کارهای عادی خودم مشکلی ندارم ولی کارهای درسی پیرم میکنه. از طرفی باید این کارو تمومش کنم تا خیالم راحت بشه. به قول بابا چیزی که تا اینجا رسوندمشو نمیزارم به راحتی از دستم بره. الانم دارم پست وبلاگمو نرم نرمک مینویسم. روزها دارن برام به اندازه سال طول میکشن. عزیزم مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش. باید راه های دیگه پیدا کنم و بزارم پلن بی و سی.
بنابراین روزها به ارومی میگذرن، یه عالمه امتحان دارم که باید به خوبی و خوشی طی بشن و حواسم به سلامت روانم و محیط اطرافم باشه. امسال هم میگذره روزهای بهتر میان