دیدید وقتی می خوان بگن یه چیزی خیلی قدمت داره می گن به پیدایش بشر و زمان آدم و حوا بر می گرده، بعضی ها برای بازاریابی هم همچین چیزی می گن و یه سری فلسفه بافی هم می کنن که از اونجایی که یک بشر آمد و به بشر دیگر کالایی را با ترفند فروخت پس بازاریابی به قدمت تمدن بشری است! اما بر اساس نظر اهل فن بازاریابی با مفهومی که ما امروزه به کار می بریم در واقع از عصر انقلاب صنعتی به وجود اومد. وقتی عرضه از تقاضا بیشتر شد چاره ای جز هنر بازاریابی برای فروش محصولاتی که هر روز تولید و تنوعشون بیشتر می شد نبود. البته این تنها عامل به وجود اومدن بازاریابی نیست و موضوعات دیگه ای هم تو این کار دخیل بودند اما اصل موضوع همین بود.

بازاریابی رو علمی می دونن که هدفش بالا بردن سطح استاندارد زندگی مردم و ارائه راه حله که البته وقتی میشه بهش گفت موفق که فروش یه شرکت به سرانجام برسه. بازاریابی دیگه به اون شکل سنتی که اول تولید میشد و بعد دنبال مشتری می گشتن در اومده و الان اول امکان سنجی و نیاز سنجی میکنن و می بینن اصلا مشتری و نیازی براش هست یا نه بعد میرن سراغ تولید کردنش. برای همین ارتباط با مشتری و شناخت دقیق خواسته های و نیازهای مشتری اهمیت زیادی داره. هر چقدر که بشه به مشتری نزدیک تر شد بهتر میشه محصول یا خدماتی رو ارائه کرد که سریع به فروش برسه.
حالا ممکنه در مورد نحوه ارتباط با مشتری هم اختلاف نظرهایی وجود داشته باشه ولی به هر حال ارتباط با مشتری موضوع مهمی تو بازاریابی هست. بازاریابی در واقع نوعی نگرش که تو هر کسب و کاری ممکنه کاربرد داشته باشه حتی لزوما به داد و ستد تجاری مربوط نیست و پای اون به سیاست هم کشیده شده و چیزی به اسم بازاریابی سیاسی هم به وجود اومده. زمانی که کسی می خواد تو انتخابات و کمپین های انتخاباتی موفق بشه از بازاریابی سیاسی استفاده می کنه. رد پای بازاریابی تا امور و فعالیت های اجتماعی هم قابل دیدن و تا حوزه فردی هم کشیده شده. برای مثال وقتی یه معلم وقتی به این فکر می کنه که چطور ایده هاش رو به دانش آموزاش ارائه بده بازاریابی ایده مطرح میشه.

داستان اصلی تو بازاریابی داستان ارزش آفرینی، اینکه این ارزش چطور ایجاد بشه و بعد چطور به مشتری برسه. خب حالا فرض کنیم که یه ارزش به وجود آوردیم سوال اینجاست که بازاریابی رو چطوری می تونیم به خدمت خودمون بگیریم . بازاریابی ابزار زیاد داره که با کمک اونها میشه ارزش هایی که به وجود می یاریم رو معرفی کنیم. زمینه های کاربرد بازاریابی هم زیاده و همه تقسیم بندی ها یکی نیست و میشه گفت سلیقه هم تو این انواع تقسیم بندی نقش داره. اما یه تقسیم بندی معروف از دید کاتلر هست که تو کتاب مدیریت بازاریابی خودش آورده:
واضحه که برای حرفه ای شدن تو هر کاری باید جزئیات اون کار رو یاد گرفت و مدتها روی اونها کار کرد. در مورد بازاریابی کاتلر یه جمله معروف داره که میگه:" بازاریابی رو میشه تو یک روز یاد گرفت اما تسلط پیدا کردن به بازاریابی یک عمر زمان لازم داره". خب از اون قسمت یک عمر زمانش که بگذریم، ببینم چیا باید بدونیم تا بتونیم یک بازارایاب حرفه ای بشیم. بعضی از موضوع هایی که توجه بهشون به ما تو این زمینه کمک می کنه این موضوع ها هستن:
بازاریابی از اون هنرهایی که این روزها بدون اون هیچ کسب و کاری نمی تونه به موفق شدن امید داشته باشه و کلا تا انسان هست بازرایابی هم هست! بنابراین چه بهتر که اگه به این هنر علاقه داریم اونو درست و حسابی یاد بگیریم.