زبان کلا رو همه چیز تاثیر داره و به درد می خوره، از خوندن کاتالوگ یک وسیله جدید در مورد نحوه استفاده اون گرفته تا استفاده از اون برای شغل و کار یا مسافرت. زبان انگلیسی رو که خب باید بلد بود چون درست مثل کامپیوتر می مونه که اگه کسی بلد نباشه یک جورایی بی سواد محسوب میشه. دلیلش هم اینکه دنیا خیلی تغییر کرده و دیگه نمیشه مثل حتی 20 سال پیش زندگی کنیم و تازه انتظار هم داشته باشیم که موفق بشیم. زبان های دیگه معمولا فقط وقتی یادگرفتنشون ضرورت پیدا می کنه که از قبل یک برنامه یا هدف براش داشته باشیم و در نتیجه میریم و اون زبان رو آموزش می بینیم. اما اگه به طور خاص برای کار بخوایم زبانی رو یاد بگیریم باید چنتا چیز رو در نظر داشته باشیم.
یک زمانی هست که شغلی داریم و هدفمون اینه که بتونیم با گرفتن یک مدرک زبانی ارتقا شغلی پیدا کنیم. مثلا تو یک شرکتی کار می کنیم که مدت هاست تو قسمت مکاتبات خارجی مشکل داره و این درست انجام نمیشه اگه بریم زبان یاد بگیریم می تونیم بریم تو بخش مکاتبات و مثلا یک پله ارتقا پیدا کنیم. یا شرکتمون جدیدا مهمون خارجی زیاد داره و یک برنامه داره که از این به بعد تو نمایشگاه های بین المللی هم شرکت کنه. خب لازم به توضیح نیست که با یادگیری زبان می تونیم بالاخره یک جایی تو این فعالیت هایی که شرکتمون داره انجام می ده برای خودمون باز کنیم.
این موضوع البته فقط برای ارتباط با مهمان های خارجی و این چیزا مفید نیست. خیلی وقت ها با سواد زبانی خودمون می تونیم تو حوزه ای که فعالیت می کنیم یک تحقیق درست و حسابی انجام بدیم و ایده و طرح جدیدی برای سازمان یا شرکتی که خودمون داریم ارائه کنیم. اینطوری سطح خودمون رو تو کار بالا می بریم و مسلما می تونیم از مزایاش استفاده کنیم.
حالا فرض کنیم که اصلا کسب و کار خودمون رو داریم و می خوایم بدونیم جدیدترین فن آوری یا پیشرفت هایی که تو زمینه فعالیتمون تو بقیه دنیا اتفاق افتاده چیه ، چه راهی بهتر از اینکه خودمون دست بکار بشیم و در موردش تحقیق کنیم، الان که اینترنت در دسترس همه هست و کلی اطلاعات هم در مورد همه چیز رو راحت میشه پیدا کرد. اما همه اینا وقتی امکان پذیر میشه که زبان بلد باشیم و گرنه از این همه اطلاعات مفید که خیلی راحت در دسترس هست خودمون رو محروم کردیم!
خیلی از شغل ها هست که اگه زبان بلد باشیم می تونیم تو اون فعالیت کنیم. از تدریس و ترجمه گرفته تا تور لیدر شدن و یا کار کردن تو یک شرکت بین المللی، پژوهشگری و یا هر شغل دیگه ای. بنابراین بعضی شغل ها هست که مستقیم از مهارت زبان در اونها استفاده میشه مثل تدریس به عنوان یک معلم یا استاد زبان و بعضی دیگه از شغل ها به طور غیر مستقیم مثل مدیر مالی شدن تو یک شرکت بین المللی.
در هر دو حالت یادگیری زبان به دردمون می خوره و میشه ازش برای پیدا کردن شغل استفاده کرد. خیلی روشنه که هر چی مهارت زبان ما بالاتر باشه شغل بهتری رو هم می تونیم پیدا کنیم. کسی که کاملا به زبان انگلیسی تسلط داره حتی اگه سابقه کاری هم نداشته باشه خیلی راحت تر می تونه کار پیدا کنه. این موضوع در مورد هر مهارتی صادقه یعنی هر چقدر تو چیزی مهارت بالاتری داشته بشیم شانس بیشتری برای پیدا کردن شغل تو اون زمینه پیدا می کنیم.
یک خوبی که زبان داره اینه که مثل خیلی از مهارت ها نیست که تو کار باید بهش تسلط پیدا کنیم. اگه یک برنامه یادگیری زبان خوب داشته باشیم و هر چهار مهارت زبانی یعنی خوندن ، نوشتن، صحبت کردن و شنیدن رو یا روش های مختلف تقویت کنیم می تونیم بهش مسلط بشیم. این کار رو اگه با شغلی مثل طراحی دکوراسیون مقایسه کنیم مشخص میشه که چقدر مهارت پیدا کردن قبل از شروع کار تو زبان نسبت به طراحی امکان پذیرتره.
خیلی وقت ها پیش میاد که نه قرار هست از یادگیری زبان برای پیدا کردن شغل استفاده کنیم و نه قراره که به کمک اون تو کارمون ارتقا پیدا کنیم. خب حالا پس نباید بریم زبان یادبگیریم؟ واقعیتش اینه که این موضوع خیلی به خود ما بستگی داره و نمیشه برای همه از یک فرمول استفاده کرد. چون یادگیری زبان اگه برایش انگیزه و علاقه نداشته باشیم نه فقط یک تجربه خوب نیست، حتی می تونه تبدیل به یک کابوس بشه. اینایی هستن که می گن از زبان متنفرم ، اینا جز همین دسته می شن که همینطوری بدون هیچ هدف یا علاقه مشخصی رفتن زبان یاد گرفتن و راه رو شروع نکرده برگشن.
اگه به یادگیری زبان به عنوان یک مهارت و هنر نگاه کنیم مسلما داشتنش بهتر از نداشتن اونه حتی اگه قرار نباشه ازش پول دربیاریم به هر حال مهارتی که یه جایی به کار میاد. اینکه کجاها به کار میاد رو میشه کلی در موردش توضیح داد، ولی اینکه این مهارت رو داشته باشیم خوبه یا نه واقعا یک موضوع شخصی به حساب میاد. با همه این اوصاف اگه حتی قرار نباشه برای کاری یا جایی از زبانی که یاد گرفتیم استفاده کنیم زبان جدید دنیای جدیدی برای خودش محسوب میشه.
زمانی که یک زبان جدید رو یاد می گیریم درست مثل باز شدن یک پنجره جدید رو به جایی که تا حالا ندیده بودیم و نمی دونستیم همچنین چیزی هم وجود داره که شاید بشه گفت با ارزش ترین چیزی که از یادگیری یک زبان جدید بدست می یاریم همین موضوع باشه. حالا بعضی ها دوست دارن که از این پنجره دنیای متفاوتی رو تجربه کنن و بعضی ها هم دوست ندارن، این گوی و این میدان!