سعید قنبری
خواندن ۴ دقیقه·۲ ماه پیش

گذار از تفکر

Transition from Thinking to Ready-made Thinking
Transition from Thinking to Ready-made Thinking


وقتی تلفن‌های موبایل از راه رسیدند، ارتباط برقرار کردن آسان شد. دیگر کافی بود از لیست مخاطبین، نامی را انتخاب کنیم و تماس بگیریم. این ابزارهای دوست‌داشتنی در کنار تمام مزایایشان، سه تغییر اساسی و ناپیدا در سبک زندگی و تفکر ما ایجاد کردند:

اول: پیش از ورود این دستگاه‌ها، اگر ساعت‌ها از عزیزانمان خبری نداشتیم، طبیعی بود. خبری نبود، پس اتفاقی هم نیفتاده بود. اما حالا، اگر پیامی بفرستیم و پاسخی نیاید، اگر تماسی بگیریم و کسی جواب ندهد، ذهنمان بی‌قرار می‌شود. نگرانی‌هایی که شاید بی‌دلیل باشد، اما واقعی است. دیگر نمی‌توانیم بی‌خبر بمانیم. موبایل ما را به نوعی به وضعیت دائمی ping کردن اطرافیانمان دچار کرده است.

دوم: پیش از این، شماره‌های عزیزانمان را حفظ می‌کردیم. اما با ظهور لیست مخاطبین، این نیاز از بین رفت. حالا اگر گوشی‌مان نباشد، برای تماس با نزدیک‌ترین افراد زندگیمان هم درمانده می‌شویم. بخشی از حافظه ما از ذهنمان به دستگاه منتقل شده است. سپردن بخشی از بار حافظه و تفکرمان به ابزارهای دیجیتال، یک آسایش دروغین به ما داد. اما این آسایش، از جنس خالی کردن ذهن بود، نه آزاد کردن آن. این پدیده در علم شناختی Cognitive Offloading نام دارد: یعنی سپردن بخشی از پردازش‌های ذهنی به ابزارهای بیرونی.

سوم: با ورود تلفن‌های هوشمند، نه فقط ارتباط، بلکه مطالعه، دریافت اخبار، موسیقی، یادداشت‌برداری، مسیریابی و بسیاری از فعالیت‌های روزانه در یک دستگاه کوچک تجمیع شد. اما نتیجه این شد که دیگر چیزی را نمی‌دانیم، بلکه به دستگاهی وصل هستیم که همه چیز را می‌داند. این تغییرات، آغاز حرکت به سوی نوعی وابستگی دیجیتالی است که ممکن است موجب از دست دادن توانایی‌های شناختی و اجتماعی ما شود.

هدف از این مرور گذشته، درک اتفاقی است که اکنون در حال وقوع است؛ اما این‌بار ابعاد آن بسیار وسیع‌تر و عمیق‌تر است. ورود هوش مصنوعی، به ویژه پس از ظهور ابزارهای Generative AI مانند ChatGPT تحولی ایجاد کرده که ممکن است در آینده نزدیک، نفس تفکر انسانی را به چالش بکشد و منجر به کاهش توانایی‌های ذهنی، از جمله کاهش خلاقیت، مهارت‌های حل مسئله و توانایی تحلیل‌های پیچیده شود.

در سال‌های گذشته، موتورهای جستجو (مانند گوگل) ما را به جستجوگرانی همیشگی تبدیل کردند. دیگر کمتر چیزی را حفظ می‌کنیم و به جای آن، می‌دانیم "چگونه پیدا کنیم". حال از سال ۲۰۲۳به بعد، ابزارهای هوش مصنوعی شکل تازه‌ای از دسترسی به اطلاعات را معرفی کرده‌اند. بسیاری از ما پاسخ سؤالات و تحلیل‌های موردنیازمان را از این ابزارها می‌خواهیم. ابزارهای هوش مصنوعی با دسته‌بندی و تحلیل اطلاعات جایگزین جستجوی سنتی و مرور چندین صفحه اینترنتی شده‌اند. در این میان، فرآیند تفکری که برای جمع‌آوری و پردازش اطلاعات به کار می‌گرفتیم، کمرنگ شده است و ما در حال گذار از جستجو به "دریافت پاسخ آماده" هستیم. وابستگی بیش از حد به پاسخ‌های آماده AI ممکن است در بلندمدت انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان منفعل اطلاعات تبدیل کند. این پدیده در مطالعات شناختی Automation Bias نام دارد؛ یعنی تمایل به پذیرفتن بی‌چون و چرا خروجی‌های سیستم‌های خودکار، صرفاً به این دلیل که "ماشین گفته است".

اما هزینه پنهان این راحتی چیست؟ تفکری که زمانی صرف جمع‌آوری، مقایسه و تحلیل اطلاعات می‌کردیم، در حال حذف شدن است. ذهن ما در حال از دست دادن بخشی از فرآیندهای شناختی روزمره است. ما در حال سپردن "تفکر" به ابزارهای هوش مصنوعی هستیم، همان‌طور که "حافظه" را به موبایل‌ها سپردیم.

اما نگرانی جدی‌تر این است که اگر روزی هوش مصنوعی، نه تنها برای کمک، بلکه برای تصمیم‌گیری به‌جای ما وارد شود، چه اتفاقی می‌افتد؟ اگر تفکر و تحلیل را به ماشین‌ها بسپاریم، چه چیزی از انسان باقی می‌ماند؟ هرچند که ابزارهای هوش مصنوعی در حال حاضر بیشتر به‌عنوان دستیار عمل می‌کنند، اما زمزمه‌های ظهورGeneral AI (AGI)، یعنی هوشی که بتواند مانند انسان فکر کند، تحلیل کند و تصمیم بگیرد، بلندتر شده است. اگر چنین سیستمی به واقعیت بپیوندد، دیگر تنها حافظه و جستجو نیست که به ماشین سپرده‌ایم، بلکه عقل و تصمیم‌گیری نیز ممکن است از اختیار ما خارج شود.

حتی امروز هم، خطر در حال نزدیک شدن است. اعتماد بی‌چون و چرا به خروجی‌های این ابزارها احساس خطر ایجاد می کند. هرچه بیشتر به این ابزارها تکیه کنیم، کمتر به تفکر مستقل نیاز داریم و هرچه کمتر فکر کنیم، ذهن تحلیل‌گر انسانی ضعیف‌تر خواهد شد. این می‌تواند تأثیرات گسترده‌ای بر خلاقیت، نوآوری، و توانایی‌های حل مسئلهداشته باشد. در نهایت، وقتی فرآیندهای ذهنی به ماشین‌ها سپرده می‌شود، فرصت‌هایی برای تفکر خلاق و حل مسائل به‌صورت مستقل، کمتر می‌شود.

آیا در آستانه ورود به عصر "تفکر آماده" هستیم؟ آیا ذهن ما، آخرین سنگر استقلال انسان، آرام‌آرام در حال سقوط است؟ ما در میانه یک گذار خطرناک ایستاده‌ایم؛ گذار از تفکر. راه بازگشتی نیست، اما راهی برای سقوط هم نباید باشد. هوش مصنوعی می‌تواند ابزار تقویت ما باشد، اما فقط اگر به یاد داشته باشیم که قرار نیست به‌جای ما فکر کند. مسأله آگاهی ماشین و تسلط بر تفکر انسان نگرانی را افزون‌تر می‌سازد.

اگر مراقب نباشیم، ممکن است روزی چشم باز کنیم و ببینیم، نه تنها دیگر چیزی را حفظ نمی‌کنیم، بلکه حتی "چگونه فکر کردن" را هم فراموش کرده‌ایم. حداقل کاری که از دست ما در شرایط کنونی برمی‌آید، تمرکز بر تقویت مهارت‌های تفکر انتقادیاست تا اثرات تفکر وابسته به تکنولوژی کاهش یابد. از سوی دیگر، نیاز به ارزیابی و راستی‌آزمایی صحت اطلاعات خروجی AI اهمیت بیشتری پیدا کرده است.

تصویر مفهومی بالا، توسط ChatGPTایجاد شده است.


سعید قنبری هستم، علاقه مند به یادگیری مادام العمر و توسعه فردی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید