لری هال، یک فرد ظاهرا کندذهن و بیگناه به چند قتل سریالی اعتراف میکنه ولی رفتار عجیب و غریب و ظاهر کندذهن و اعترافات نصفه نیمهی اون باعث میشه که یک سری فکر کنند که اون جای قاتل فقط یک روانی هست که دوست داره اعتراف کنه، این موضوع امکان تبرئه شدن رو برای اون به وجود میآره، این جاست که مامورین اف بی آی دست به دامن جیمز کین قاچاقچی میشن تا در قبال آزادیش به زندان لری بره و محل دفن مقتولین رو پیدا کنه.
این ایده اصلی مینی سریال 6 قسمته اپل تی وی به نام «پرنده سیاه» است که در سال 2022 منتشر شده. این سریال بر اساس واقعیته و از کتاب In with the Devil: a Fallen Hero, a Serial Killer, and a Dangerous Bargain for Redemption نوشتهی خود جیمز کین اقتباس شده.
مرور و بررسی سریال
در ادامه خطر لو رفتن داستان وجود دارد
ریتم سریال کاملا مناسب است و بیننده رو در مجموع 6 قسمت سرگرم نگه میداره. بازی همه بازیگران خوب و قابل قبول و در این بین اجرای پاول والتر در نقش لری هال و ری لیوتای فقید (این سریال آخرین اثر ری لیوتا است) در نقش پدر جیمز درخشانه.
سازندگان در ایجاد تعلیق بسیار موفق بودهاند به طوری که ما در طول داستان همراه با مامورین به بیگناهی لری مشکوک میشیم و همراه با اونا اطمینان پیدا میکنیم. همراه ما جیمی میترسیم، شک میکنیم، مطمئن میشیم و در نهایت از لری متنفر
پرداخت و اجرای شخصیت قاتل بسیار جذاب است. حرف زدن آهسته و ناتوانانهی قاتل در بعضی صحنهها موجب دلسوزی و شک بیننده میشه و در همان حین تغییر ناگهخانی لحن و چهرهاش باعث ایجاد ترس.
جدا از ظاهر ترحم برانگیز لری سازندگان با نشون دادن کودکی اون هم سعی میکنند حس دلسوزی بیننده رو تحریک کننده ولی حواسشون هست که در این کار زیادهروی نکنند، برای همین در کنار کودکی لری، کودکی جیمی هم مشاهده میکنیم که دست کمی از لری نداره.
صحنههای گفتوگوی جیمز و لری هم به خوبی پرداخته شده. سازندگان تونستند تنها با دیالوگهای رد و بدل شده و بدون نشون دادن هیچ صحنه جرمی، حس انزجار ما رو نسبت به جنایتها انجام شده برانگیزند. در تمامی سکانسها لحظههایی وجود داره که باعث میشه حس کنیم لری به جیمی مشکوکه به عنوان مثال در یکی صحنهها، لری به آرامی مشغول تعریف کردن جنایتشه و آهنگ کوتاهی در پس زمینه پخش میشه، جیمز از لری درباره جزییات سوال میکنه، ناگهان آهنگ قطع میشه و لری خیلی جدی از جیمز میپرسه که براچی سوال میپرسی
در حین این گفتوگوها با خطوط داستانی فرعی دیگری مواجه میشیم. یکی از مامورین زندان از هویت جیمی با خبر میشه و سعی در اخاذی ازون داره. همچنین یکی از کلهگندههای زندان به جیمی نزدیک میشه. این پیرمرد مافیایی تبدیل به بازوی تهدید مامور در مقابل جیمی میشه. این خط داستانی هرچند در بعضی صحنهها باعث ایجاد هیجان میشه ولی خیلی از پتانسیل آن استفاده نمیشه که شاید بتوان با توجه به مدت کوتاه سریال از این ایراد چشم پوش کرد.
یکی دیگه از ایرادات سریال نیست که بارها از وحشتناک بودن زندان میشنویم ولی از صحنهها به جز یکی دو سکانس جسته گریخته و بدون ارتباط با روایت اصلی اصلا چنین حسی دریافت نمیشه. خیلی همهچی عادی و نرمال به نظر میرسه
یکی دیگه از ایرادات این است که ممکنه به نظر بیاد و اکثرا در مدیای فارسی مطرح شده اینه که تنها در دو صحنه میبینیم که مامورینی که از هویت جیمی مطلع هستند با اون دیدار میکنند و در موقع بحران هیچ کدوم در دسترس نیستند، جیمی بعد از پیدا کردن جای مقتولین تا ارتباط بر قرار کردن با مامورین، مجبوره به علت درگیری با لری و حماقت روانشناس زندان (در کمال حماقت معتقده که با جرم مریضهاش کاری نداره) چند روزی رو در انفرادی بگذرونه، و این به نظر منطقی نمیآید ولی با توجه به این که اتفاقی که در واقعیت افتاده تقریبا مشابه همین است نمیشه این رو ایراد در نظر گرفت. (به نقل از سایت هالیوود در مقابل تاریخ مامور روانشاس اصلی مانند سریال در تعطیلات بوده، جیمز سعی میکنه با مامور اف بی آی تماس بگیره ولی به علت مشکل تلفن مامور موفق نمیشه، جیمز که فکر میکرده ماموریتش تموم شده دیگه طاقت نمیاره و عصبانیتش رو سر لری خالی میکنه و میگه که داستان چیه، درگیری پیش میاد و جیمی به دستور روانشناس احمق تا زمان مطلع شدن مامور اف بی آی به مدت دو هفته در انفرادی میمونه.)
در مجموع مینی سریال پرنده سیاه سریال خوشساخت و جذابیه و ارزش وقت گذاشتن داره.