غزاله غفارزاده
غزاله غفارزاده
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

خارج از چرخهٔ احساس


چون دوستش دارم
چون دوستش دارم


برف می‌بارید؛ درست شبی که تن من می‌سوخت. نه برای عشق؛ نه برای درد؛ نه برای مرگ، که برای زندگی... همیشه از تصوراتم یک قدم جلوتر بودم. همیشه آن دانش‌آموزِ چندبعدیِ همه‌جا حاضر و در عین حال غایبِ کلاس؛ آن دخترِ بی‌ثباتِ بابرنامهٔ ثابتِ خانه؛ آن دوستی که همیشه بود وقتی که هیچ‌کس نبود حتی "خودشان"!


پ.ن: تصمیم گرفتم این متن که مربوط می‌شه به چندماه پیش رو خودم بخونم. به‌صورت کامل اینجا تایپش نکردم؛ امیدوارم تونسته باشم حس متن رو برسونم. مرسی که می‌خونید و می‌شنوید🧡


"همیشه به عشق 🧡"

غزاله غفارزاده

دلنوشته
سفر می‌کنم از ‌کتابی به کتابی دیگر:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید