غزاله غفارزاده
غزاله غفارزاده
خواندن ۵ دقیقه·۹ ماه پیش

سفر به درون


خبببب من این چالشو از پست مهدی برداشتم. سعی کردم صادقانه بنویسم جواباشو نمی‌دونم چقدر موفق شدم. اگه زمان خوندن حوصله‌تون سر رفت من عذرخواهم🫶



یک: تکنولوژی جدیدی وارد بازار می‌شود که قادر است خواب‌های شما را ضبط و هرزمان که خواستید پخش کند. آیا از این تکنولوژی استفاده می‌کنید؟ چرا؟

خیر؛ حقیقتا خواب‌های من خیلی شخصی‌ان تا حدی که دیشب خواب دیدم یکی از اعضای خانواده‌م از همسرش جدا شده😂 چرا دقیقا؟ نمی‌دانم. و اکثر مواقع دچار مشکل فراموشی خواب‌هام می‌شم، تا جایی که یادم باشه فقط برای دوستم تعریف می‌کنم اما برای عموم نه دوست ندارم استفاده کنم از چنین چیزی.



دو: شما از طرفداران اهدای عضو هستید و کارت اهدای عضو نیز گرفته‌اید. اگر قرار باشد در دو خط کسی که مخالف اهدای عضو است را به این کار ترغیب کنید، برای او چه می‌نویسید؟

«قلبِ تو، دوست داره به زندگی ادامه بده. عشق بده و عشق بگیره پس این فرصتو ازش نگیر.». البته اینو هم بگم ریا نباشه یه‌وقت تقریبا شش سال پیش من فرمش رو پر کردم و حال خوبی دارم به‌خاطرش.


سه: زمان مدرسه وقتی می‌خواهند دانش‌آموزان را به اردو ببرند، از والدین آن‌ها رضایت‌نامه می‌گیرند. آیا تاکنون برای خودتان رضایت‌نامه صادر کرده‌اید؟ یعنی موقعی که دل‌تان شما را به کاری وامی‌داشته و عقل‌تان شما را از انجام آن کار می‌ترسانده، برای کدام‌یک رضایت‌نامه صادر کرده‌اید؟

از این کارا زیاد کردم😂 همیشه یا امضای مامان یا بابا رو جعل می‌کردم آب هم از آب تکون نمی‌خورد. اما برای اردو یادم نمیاد، کلا خیلی حوصله‌ی اردوهای مزخرف مدرسه رو نداشتم. ترجیحم این بوده با بچه‌ها جدا برم همون‌جا، تحت‌نظر مدرسه خوشم نیومده و نمیاد هم‌چنان.



چهار: دیگران چه توانایی و یا استعدادی را در شما می‌بینند که شما نسبت به داشتن آن توانایی یا استعداد در خودتان تردید دارید؟

زمانی که توو کار والیبال بودم بهم می‌گفتن دوستام ولی خودم خیلی شک داشتم تا حدی که دوساله کلا رهاش کردم متاسفانه.



پنج: آیا شده‌است که درباره‌ی یک مسئله یا موضوعی پافشاری و تعصب بیهوده به‌خرج داده باشید و بعدها متوجه شده باشید که سخت اشتباه می‌کرده‌اید و حق با بقیه بوده‌است؟ اگر ممکن است بنویسید آن مسئله یا موضوع چه بوده‌است؟

خیلی زیاد، خیلی. هم درمورد آدما هم یه‌سری از مسائلِ کوچیک و بزرگ. قبل‌ترها درمورد اطلاعاتی که داشتم کمی تعصب به‌خرج می‌دادم ولی حالا فهمیدم چقدر اشتباه بوده و کلا تعصبو رها کردم. یه عده رو برای خودم تبدیل به بت کردم و صرفا به‌خاطر اصرارهای بی‌خودم‌ بوده.



شش: آیا توانایی این‌که در هیچ‌جایی استخدام نشوید و خودتان بتوانید یک شغل مستقل راه بیندازید را در خودتان می‌بینید؟ آن شغل چیست؟

بله قطعا، من چند ماهه کار خودمو به‌صورت کاملا مستقل شروع کردم. دلم می‌خواد خودم کارفرمای خودم باشم به‌همین خاطر از استخدام و این‌چیزا متنفرم. اون یه سالی هم که فریلنسر بودم تجربه‌ی جذابی بود که باعث شد بیش‌تر به خودم باور داشته باشم و حالا بتونم تقریباً مستقل بشم.

ادیت، از قشنگ‌ترین کارهای دنیاست:) خصوصا اگه عکس چیزی باشه که عاشقشی
ادیت، از قشنگ‌ترین کارهای دنیاست:) خصوصا اگه عکس چیزی باشه که عاشقشی





هفت: از برخی میوه‌ها به‌عنوان میوه‌های بهشتی یاد شده‌است. اگر قرار بود از یک "ساز" به‌عنوان ساز بهشتی یاد شود آن ساز به‌نظر شما کدام سال است؟ می‌توانید یک آهنگ زیبا با آن "ساز" معرفی کنید؟

پیانو قطعا. از اون‌جایی که شادمهر رو هم دوست دارم پس تقدیر (البته اون نسخه‌ای که همه می‌شناسن نه، خود شادمهر چند وقت پیش توی پیجش این قطعه رو با پیانو اجرا کرد و فوق‌العاده بود) و البته The Invisible front از آرنالدز عزیزززز.


هشت: همین الان غول چراغ جادو در کنار شما ظاهر می‌شود و به شما می‌گوید که می‌توانید سه آرزو کنید تا برآورده‌اش کند، می‌توانید آن سه آرزو را بنویسید؟

اولی: قلب همه‌ی آدما درگیر عشقِ درست و آرامش بشه.
دومی: کنکور زودتر تموم بشه تا دست از سرمون بردارن
سومی: اوضاع تغییر کنه لااقل به‌خاطر اونایی که با همین هدف از جون‌شون گذشتن و حالا خیلیا فراموش کردن.



نه: اگر قرار بود به طریقی در روز اول سال، یعنی روز عید نوروز، تمام اعمال و رفتار پنهانی مردم ایران (در هر سن و سال و با هر پست و مقامی) برای همگان علنی و آشکار شود، به‌نظر شما مردم ایران باز هم این روز را جشن می‌گرفتند؟

آره بابا، ولی خب به‌هرحال به‌نظرم توی کل دنیا یه‌سری رفتار پنهانی هست، نمی‌شه گفت صرفا ایران.



ده: علم پزشکی پیشرفت می‌کند و هرکس می‌تواند هر تعدادی که بخواهد از خودش تکثیر کند. آیا شما خودتان را تکثیر می‌کنید؟ چند نسخه؟ چرا؟ اگر به‌جز خودتان بتوانید فقط یک‌نفر دیگر را تکثیر کنید چه‌کسی را تکثیر می‌کنید؟

نه، اصلا. به‌نظرم قشنگی‌ش اینه از هرکی با ویژگی‌های منحصربه‌فردش فقط همین یدونه باشه. همین یدونه کافیه، هرچیزی که تجربه کرده و اتفاق افتاده براش.



یازده: سال ۱۵۰۰ است. شما تلویزیون را روشن می‌کنید و شبکه‌ی خبر را انتخاب می‌کنید. چند خبر که تصور می‌کنید در آن سال قرار است درباره‌ی ایران یا جهان بشنوید را بنویسید.

چیزی نمونده تا ۱۵۰۰. بعید می‌دونم تغییر چندانی شاهد باشیم حداقل توی ایران. شاید با همون سرعتی که توی این صدسال برگشتیم عقب، بازهم این اتفاق تکرار بشه نمی‌دانم. توی دنیا هم که طبیعتاً ژاپن قدرتش بیش‌تر می‌شه به‌نظرم و به‌قول مهدی هوش مصنوعی و ربات‌ها از قبل قوی‌تر می‌شن.



چالش جذابی بود به‌نظرم، دم اونی‌که طراحش بوده خیلی گرم. دوسش داشتم🌱

پ.ن: چون عادت کردم واسه نوشته‌هام پی‌نوشت بنویسم اینو هم صرفا به‌همین خاطر برای این پست می‌نویسم؛ مدت‌هاست مغزمو خاموش کردم و فقط اقدام می‌کنم. زندگی قشنگ‌تر شده لااقل از چیزی نمی‌ترسم، پیشنهاد می‌کنم شما هم زیاد فکر نکنید چون فکرکردن فقط آدمو می‌ترسونه. به‌قول جلال: یا باید فکر کرد یا زندگی، هردو باهم نمی‌شود.

و در آخر: نور به هرکجا که بتابه، زندگی می‌بخشه. نور بتابه به زندگی‌تون. عکس از نور امروز صبح ساعت 06:45
و در آخر: نور به هرکجا که بتابه، زندگی می‌بخشه. نور بتابه به زندگی‌تون. عکس از نور امروز صبح ساعت 06:45



همیشه به عشق🧡

هوش مصنوعیچالشادیتکتاب
سفر می‌کنم از ‌کتابی به کتابی دیگر:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید