ای که می پرسی نشان عشق چیست
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست
عاشقی فقط با مهر و محبت معنی می یابد و بس ، بی هیچ شرح و توصیفی ، اصل مطلب در این بیت بیان شده است . مهرورزی و محبت ، سیاه دل ترین آدمها را به راه می آورد باعث می شود چشم باطنی انسان باز شود و فقط زیبایی های ظاهری را نمی بیند این بیت یکی از بهترین و قشنگ ترین توصیفات از عشق را دارد که کاشانی بر زبان جاری کرده است روانشناسی احساس و دانستن صحیح رفتار کردن .
اگر همه انسانها محبت را پیشه رفتار خود کنند می توانند به سعادت و آرامشی عمیق برسند چون براستی محبت بی دلیل ، خارها را گل می کند .
عشق یعنی مشکلی آسان کنی
دردی از درمانده ای درمان کنی
در میان اینهمه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر
تمام بحث و جدلهای میان آدمیان در طلبی است که از هم دارند ، من خوبی کردم تو بدی جواب دادی ! شاید کلمه انتظارداشتن درست تر باشد اگر حرفی می زنیم و یا عملی انجام می دهیم که فقط قصد و هدفمان کمک کردن و گره گشایی است آنوقت می توانیم لذت عشق بی دلیل را تجربه کنیم
عشق مختص تمام روابط بشری است عشق به همجنس ، عشق به جنس مخالف ، عشق به حیوانات ، عشق به خواندن ، همه از لذتهای عاشقی است .
عشق یعنی گل به جای خار باش
پا به جای اینهمه دیوار باش
عشق یعنی تشنه ای ، خود نیز اگر
واگذاری آب را ، بر تشنه تر
عشق یعنی نان ده و از دین مپرس
در مقام بخشش از آیین مپرس
اگر می خواهیم عاشقی کنیم کافی است درمانگر و حامی خوبی باشیم لذت دیدن آسایش دیگران ختم عاشقی است خاصیت عشق یعنی انتظار نداشته باشیم ، عشق ورزی باید دائمی باشد و از بخشیدن آن نترسیم ، عشق بدهیم بدون انتظار ، دوست ندارم این مطلب را بیان کنم اما احساس کردم ضروری است از قدیم الایام هر کمکی که به دیگران می کردیم به ما گفته می شد در راه رضای خدا باشد یا می گفتند نذر می کنیم برای رسیدن به خواسته ای ، در حالیکه هیچکدام از اینها تاثیری در رسیدن به خواسته ها ندارد خداوند برای کمک به مخلوقات خود تبعیض قائل نمی شود شاید خواسته ای که من دارم ، بر ضد سعادت کس دیگر باشد این تفکر بده و بستانی که به ما ارث رسیده همه چیز را خراب می کند .
عشق یعنی دشت گل کاری شده
در کویری چشمه ای جاری شده
عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی
باید بیاموزیم که هیچ کاری و عملی را به طمع کسب چیز دیگر انجام ندهیم حتی اگر رضای خدا باشد ، حتما هستند کسانی که شما به نیکی آنها را می شناسید و می دانید که همیشه آماده مدد رسانی به دیگران هستند آنان آنچنان وقت و سرمایه خود را برای خوب بودن می گذارند که مایه تعجب دیگران می شود که چگونه به این درجه مهربانی و عشق ورزی رسیده اند !
این درست همان عاشقی بی دلیل است باید عاشق خدا بود بدون توجه به بهشت و جهنم ، باید عاشق دیگران بود بدون چشم به داشته های آنها ، باید عاشق معشوق بود بی دلیل ، عشق دقیقا همین بیت است .
هر کجا عشق آید و ساکن شود
هرچه ناممکن بود ممکن شود
خیلی ها به دنبال عاشقی با خدا می گردند تمام زندگی خود را صرف رسیدن به خدا می کنند در حالیکه راهنمای انسان برای درک حضور خداوند ، پاکی ضمیر و درون انسان می باشد و این مهم میسر نمی گردد مگر با عشق ورزی به آنچه مظاهر خداوند محسوب می گردد تمام کسانی که به نام حق گردن به ناحق می زنند و دین خود را ارجح بر دیگران می دانند و اقدام به از بین بردن مظاهر خدا در زمین می کنند آنها سیاه دل ترین مخلوقات خداوند هستند چون پروردگار یکتا را فقط ضمیر پاک بدون حب و بغض می تواند دریابد برای عشق ورزی با خدا گام نخست آن عاشقی در جهان هستی است .
همه ما در زندگی خود ولو اندک ، کاری انجام داده ایم که باعث رضایت خاطر ما شده است مانند کمک کردن به یک نیازمند ، پناه دادن به حیوانات ، همدردی با دردمند و یا هر چیز خوب دیگر، اگر دقت کرده باشید آنچنان ما را غرق لذت و غرور کرده که به خود بالیده ایم درست در همین لحظه یک نقطه سفید در ضمیر خود ایجاد کرده ایم و تابلوی درونمان ، رو به پاکی و صفا می رود و هر لحظه یادآوری آن کار ، لبخندی بر گوشه لبمان می نشاند که فقط خودمان آنرا درک می کنیم این همان عشق ورزی به مظاهر خداوند در جهان است .
عاشقی سخت ترین کار دنیاست چون ، زدون ضمیر کار سختی است خوب بودن و خوب فکر کردن و خوب عمل کردن را باید بخواهیم تا بتوانیم از پس انجام آنها برآییم باید عشق را در درونمان زنده نگهداریم اگر اینگونه شود دیگر نیاز نیست آدمیان را به وعده های دنیوی در جهان دیگر تشویق کنیم که اگر میسر بود قطعا جامعه امروز این وضع اسفبار را نداشت با اینکه هر روز جمعیت کشور بیشتر می شود همه تنها تر می شویم این تنهایی ثمره بی عشقی است چون همه منتظر دریافت پاداش برای خوب بودن هستیم و چون پاداش در خور ، که می خواستیم ، نمی رسد دیگر لذت عاشقی را نمی بریم .
عشق و محبت دو واژه موثر در زندگی انسانهاست این کلام کاشانی ختم همه رموز عاشقی و عشق ورزی است .
عشق یعنی شور هستی در کلام
عشق یعنی شعر ، مستی والاسلام
اشعار گزیده ایی از اشعار مجتبی کاشانی ( سالک )
شاعر و نویسنده مشهدی که یکی از موسسان خیریه جامعه یاوری فرهنگی است .
آثار : خواف تا ابیانه - باران عشق - به آیندگان -روزنه ، پل ، عشق ورزی به همین سادگی است - خویشتن را باور کن - نقش دل در مدیریت - گاراژ تا کلینیک