بیماری کودکان
هر کودکی با تولدش بیمار است و گریه اش از همین بابت است زیرا به قلمروئی وارده شده که مرگ را پیش روی دارد و لذا ذاتاً در هراس است و ایمن ترین جا را در آغوش مادر و بلکه در رجعت به رحم مادر می داند.
همه بیماریهای کودکان نشانه های رشد او هستند مثل دل دردها، تب ها، دردهای مربوط به رویش دندانها، سرخک، مخملک، آبله و امثالهم. پزشکی که این مسائل را با داروها پاسخ می گوید نه رشد را می شناسد و نه کودک را هر چند که متخصص اطفال باشد.
فهم او از کودک و رشد او، حتی بسیار نازل تر از یک فهم نباتی است. در نظر او، کودک یک گیاه گریان است که باید خفه شود. این کل فلسفه طب کودکان است.
—————
آیا براستی کودک عذاب می کشد؟
از این وجه که بگذریم به فلسفه امراض کودکان بعنوان "عذاب" می رسیم. آیا کودکان چه گناهی مرتکب شده اند که مستوجب عذاب هستند؟ آیا براستی کودک، عذاب می کشد؟
اگر چنین می بود یاد این عذابها می بایستی در دوران بزرگسالی درک می شد. در واقع در اینجا سخن بر سر خود-آگاهی (وجدان) بعنوان قلمرو درک اجر و عذاب و خوشی و ناراحتی می باشد. در حالی که می دانیم یاد ایام کودکی برای هر بشری یک یاد تماماً بهشتی است هر چند که پدر و مادرش تماماً شاهد بیماریهایش بوده اند.
———————————-
پس در واقع امراض کودکان اگر هم عذاب باشد برای والدین آنهاست نه خود آنها. این همان عاملی است که کودکان را از خانه و آغوش والدین به مطب پزشکان و بیمارستانها و شیرخوارگاه ها و مهد کودک ها تبعید می کند. این والدین عامل بخود-آئی وجدان را از خود دور می سازند.
زیرا کودک یک هدیه الهی از جانب عالم غیب است و با امراض و لبخندها و اطوارش تماماً با وجدان والدین رابطه برقرار می کند و با آنان از درب احساس و قلوبشان سخن متافیزیکی و الهی دارد. ولی قلوب ثقیل و سیاه و کافر والدین تاب درک و تحمل آن را ندارد و با کمترین گریه کودک، قطره مسکن در حلقش می چکانند و خوابش می کنند.
منبع :از کتاب مالیخولیای پزشکی تألیف استاد علی اکبر خانجانی ص 72
***
پزشکی مدرن به چند شیوه به نبرد با امراض برخاسته است: 1- نبرد با امراض مسری که همان نبرد با میکروب هاست. این نبرد در دو موضع انجام می گیرد.
یکی در بیرون از بدن انسان است که موسوم به علم بهداشت می باشد که استفاده از مواد شیمیائی ضد باکتری و ضد عفونی کننده اند که میکروب ها را می کشند که باقیمانده شان موذی تر و تغییر هویت یافته و قدرتمندتر می شوند و لذا مستلزم سمومی قوی ترند که خود این سموم، قبل از کشتن میکروب ها موجب مسمومیت تدریجی یا آنی انسان ها می شوند و متعاقب آن موجب تقویت باقیمانده میکروب ها هستند و این جنون مسموم سازی جهان تا نابودی کل حیات بر روی زمین ادامه دارد.
و نبرد دوم در درون بدن انسان آغاز می شود که همانا جریان واکسینه کردن و مصرف آنتی بیوتیک هاست که به معنای وارد ساختن پیشاپیش میکروب و عفونت به بدن است که این نبرد هم مثل نبرد بیرونی سیری فزاینده و بی انتها دارد و تا مسمومیت کامل بدن و تبدیل انسان به یک موجود مومیائی متحرک ادامه می یابد.
و این بدان معناست که انسان برای مقابله با میکروب و فساد بایستی خودش را مهد میکروب ها و مفاسد و سموم سازد. و این یک جنون و حماقت افسانه ای است که احتمالاً نسل های آینده بشر در دوران ما بعد از تاریخ آن را بصورت کمدی های انسانی به نمایش در می آورند و کلی می خندند.
استاد علی اکبر خانجانی
مالیخولیای پزشکی ص 34