دعای عرفۀ آخرالزمان:
بِسم اللهِ الجمیل القدوس
عنوان کتاب : دعای عرفه آخر الزمان
تألیف : استاد علی اکبر خانجانی
فھرست مطالب
١ ـ دعای عرفۀ آخرالزمان
٢ ـ دعای عرفۀ زن آخرالزمان
٣ ـ دعای عرفۀ تنھائی آخرالزمان
۴ ـ دعای عرفۀ صبر آخرالزمان
۵ ـ دعای عرفۀ شک آخرالزمان
۶ ـ دعای عرفۀ ظھور ناجی آخرالزمان
ای خداوند مقدّس و زیبا که لطافت جمال واحد تو از چشم و حواس ناپاک ما غایب است و آنچه که در جهان ھستی
می بینیم فقط پردۀ حجاب توست و نقش ھای بی پایان این حجاب زیبا .
وزیبائیهای این پردۀ ھزاران تو چنان ما را مفتون و افسون کرده که تو را از یاد برده ایم و در پرستش نقوش این پرده مجنونیم.
ومی دانیم که این پرده نیز ھمان زشتی و ظلمت نگاه ماست که ما را از جمالت محروم ساخته و نامحرم گردانیده و در فراق انداخته است زیرا ما در حال خلق شدنیم و ھنوز به تمام و کمال موجود نگشته ایم و اینست راز نقص و جهالت ما .
وگرنه خلقت تو در حدّ کمال است و ما را فقط به قصد شناخت و دیدارت آفریده ای و این واقعه را به آخرزمان افکنده ای .
این از شتاب و بی صبری و حرص ماست که کافر گشته ایم و آخرت را ناباوریم و لذا به عذاب نابودیها دچاریم .
پس ای پروردگار من فراق من از تو ، فراقم از خویشتن است پس امرت را در این عرصه فراق بر من آسان گردان و به من صبر جمیل عطا فرما تا در این آخرین ایّام باقیمانده تا وصالت کافر نگردم و گذشت زمان مرا در نظرم زشت و منکر نسازد و یاد ازلی جمالت از جانم نرود.
پس ای پروردگارم ، تا روز دیدار دوباره ات لااقل یاد جمالت را در جان و دلم زنده دار تا به یادت این ایّام پر از درد و فراق و زشتی ھا بر من آسان شود .
قسمتی از کتاب_دعای_عرفه_آخرالزمان ،اثر استاد علی اکبر خانجانی
پروردگارا
پروردگارا ! از برکات عظیم تو بر جور و جفا افزودیم و از کرامت تو مغرور گشتیم و از محبّت تو شقی شدیم و از عفو و مغفرت و صبر تو کوس انا الحق زدیم و ستم و تجاوز را فخر خود نمودیم و فسق و رسوائی را ھویّت خود ساختیم و به انکار مخلصین و رسولانت پرداختیم و صالحان را استهزاء نمودیم
تا آنگاه که به دست خود دربهای دوزخ را بر خود گشودیم و گوئی که بهشت ابدی را فتح کرده ایم ، عذابها را بر خود واجب کردیم و اینک از فرط عذاب تو را یاد می کنیم و جز تو دادرسی نمی یابیم . پس به داد ما برس و از اینهمه جهل و جنون ما درگذر و توبۀ ما را بپذیر.
فرازی از #دعای_عرفه_آخرالزمان
ای خدای من . پدر و مادر من نیز توئی ، برادر و خواھر من ، فرزند و وارث من ، خالق و رزاق من ، حافظ و طبیب من ، وکیل و دلیل من ، راھنما و راه و مبدأ و معاد من ، اول و آخر من ، ظاھر و باطن من و کل حیات و ھستی من تماماً توئی .
در این دوران بی امان و در عصر جادوی ھزاران توی دجالان افسونگر دانش و فن و ھنر و سیاست ، عیش و قدرت و جنون و جنایت ، امیدی به خود نداریم پس ما را با نور حجت خویش محشور و متّصل فرما و به ما
تاب ماندن در حضورش عطا فرما و امرت را بر ما میسر کن و دینت را در ما جاری نما و دلمان را با دل واصلانت پیوندی جاودانه زن وگرنه ھیچ امیدی به رحمت و نجات نیست و به بهانه ای بر باد جنون آخر الزمان تباه و نابودیم .
ای بی نیاز مهربان ! در راھت برای ما خدمتی مقرر فرما تا زندگیمان به ھدر نرود و به بازی تباه نشود و به پای تلویزیون به باد نرود تا بازیچۀ مستکبرین نگردیم و در حال بازی از دنیا نرویم .
ای رفیق و ای شفیق ، ای انیس و ای مونس ، ای حبیب و ای طبیب ، ای شفیع و ای شافی ، ای مولا و ای نعیم ، ای سلطان و ای نصیر ، ای محاط و ای محیط ، ای باعث و ای وارث ، ای شاھد و ای ناظر ، ای کامل و ای واصل ، ای کافی و ای وافی !
ما را در دین و دنیا کفایت نما تا محتاج غیر تو نباشیم و در امتحانات و بلایا جز به درگاه تو روی نیاوریم و شرمندۀ آستان تو نیائیم و اگر شرمنده آمدیم ما را بپذیر و از ما در گذر ای آنکه عفو تو را غایتی نیست.
و اگر نیامدیم تو خود از درب لطف و محبّت خویش ما را به سوی آستانت کشان و مگذار تا بر آستان دشمنانت توقف کنیم.
ای پروردگار من می بینی که زبانم الکن است و اندیشه ام پریشان است و قلبم بیمار . پس تو خود مرا شفا ده تا بتوانم با تو سخن گویم تا نیازھایم را فهم کنم و بر زبان آورم . تو خود گفته ای که ھدایت بندگانت جز از این طریق
ممکن نمی آید.
ای خدای من ، ای عزیز من ، ای صبور و شاھد من ، تو را سپاس می گویم که در این دوران حاکمیّت تاریکی ھای تو در تو و فزاینده و دوران حکومت اوھام و مالیخولیاھائی بس لطیف و جنون آور ، شعاعی از نور ایمان و بیداری بر من تاباندی و مرا به سوی حجت و حقیقت رھنمون گشتی تا به خود آیم تا از اینهمه نعمات تو ، توشه ای برای حیات آخرت بر گیرم و کل زندگیم را در راه بازی و ھوس به ھدر ندھم و از زیانکاران جهان نباشم و با دست تهی از این دنیا نروم و مستحق برزخ نشوم .
ای رب و آموزگار من از رحمت و اختیار و قدرتی که به ما عطا فرمودی کافر شدیم و جز به راه فساد و فتنه و فریب نرفتیم و از نعمت و جبر و قضای تو که راھهای دوزخ را بر ما بست به مکر و نفاق گرائیدیم و به تحقیر خلایق پرداختیم و توفیق اجباری را مبدّل به جهنم اختیاری ساختیم .
پروردگارا ! از برکات عظیم تو بر جور و جفا افزودیم و از کرامت تو مغرور گشتیم و از محبّت تو شقی شدیم و از عفو و مغفرت و صبر تو کوس انا الحق زدیم و ستم و تجاوز را فخر خود نمودیم و فسق و رسوائی را ھویّت خود ساختیم و به انکار مخلصین و رسولانت پرداختیم و صالحان را استهزاء نمودیم تا آنگاه که به دست خود دربهای دوزخ را بر خود گشودیم و گوئی که بهشت ابدی را فتح کرده ایم ، عذابها را بر خود واجب کردیم و اینک از فرط عذاب تو را یاد می کنیم و جز تو دادرسی نمی یابیم . پس به داد ما برس و از اینهمه جهل و جنون ما درگذر و توبۀ ما را بپذیر .
پروردگارا ، مهربانا ، عادلا، پاکا ، مقدّسا ، بی نیازا ، حکیما !
اینک ایمان آورده ایم که به راستی بر خود ستم نموده ایم و دشمنان قسم خورده خویشتنیم و حماقت و ناسپاسی ما را
پایانی نیست و ظلم ما بر خودمان علاجی ندارد جز به شفاعت عظیم و بدعت کبیر تو .
ای خالق پاک و قادر متعال و عاشق عادل و بخشندۀ مطلق ، بی شک مستحق عذابهائی بسیار شدیدتریم و براستی محبّت و سخاوت و حیات و ھستی تو را لایق نیستیم و به کمتر از نابودی مطلق علاجی نداریم و کفر و جهل و جنون ما جز با نابود شدنمان شفا نمی پذیرد.
ای عزیز مهربان و ای خالق بی پایان ، ولی تو بسیار مهربانی و عفو و بخشندگی تو از حدود تصور ما خارج است و ھمین است که ما را به این حد از کبر و غرور مبتلا ساخته است زیرا به تو اعتماد کامل و مطلق داریم . ولی نه تاب
بودن داریم و نه طاقت نابودن . زیرا ھستی و مهر تو را چشیده ایم . نه لایق این ھستیم و نه حتّی لایق نابودی . پس به ما قدرت فهم و پذیرش و شکر بر محبّت و عفو و قدرت خود را عطا فرما که جز این چاره ای نداریم .
حکیما! ما را از درب معرفت رھائی بخش که اینست علاج ما .
عظیما ! تن ما را لایق رزق طیّب و طاھر فرما تا تحمل سلامت یابیم و مستحق امراض نباشیم.
امیرا ! روح ما را لایق تح مل امرت فرما تا فرمانبرداری صدیق و عاشق باشیم و مستحق مکر و نفاق نگردیم .
محبوبا ! دل ما را وسعتی بخش و لطافتی تا قدرت پذیرش نور محبّت تو را بیابد و شقی نگردد.
علیما ! ذھن ما را از وسوسه ھای مردمان و
خاصه خاندان ، منزه فرما تا قلمرو درک حکمت تو شود و مستحق حماقت و جنون نباشد.
حافظا ! در این دوران پر از فتنه و شرارت و عداوت و مکرھای نو به نو و دجالهای افسونگر و رنگارنگ ، ما را لحظه ای به خودمان وامگذار و لحظه ای دل و اندیشه ما را از یادت محروم مفرما و ما را از شر اشقیاء و ظالمان و فاسقان و بخیلان و حرامیان مصون دار و از نزد خودت رزقی حلال و عزیز عطا فرما و یارانی مؤمن و صدیق را ھمنشینان ما گردان و فرشتگانت را شبانه روز محافظ جان و ناموس و ایمان و وجدان ما ساز و ما را در حال ذکر و
شکر نعماتت بمیران و با صالحان محشور کن .
روردگارا ، بارالها ، خالقا ، رزاقا ، حافظا ، لطیفا ، مهربانا .
ای اھورا مزدا ، یا اھوم ، ای یَهوه ، یا الله یا من ھو !
تو را به خودی ترین نامهایت یعنی خود ـ آ می خوانم :
پس ای خدا ، ای خدا که خودِ خودِ من ھستی و از زبان خود با خودِ خودت سخن می گوئی و بدینگونه اجر این سخن خودت را به من می دھی و این اجر ھمانا خلقت و حیات و ھستی من است و ھمان "من" است .
دانلود رایگان این اثر از لینک زیر: