استیو جابز: "هنرمندان واقعی کارشان را به سرانجام میرسانند."
تنها هدف شروع کردن، به پایان رساندن است. رساندن کارها به سر منزل مقصود، انجام کار به طور منظم، بدون زحمت، فوریت، یا ترس، یک مهارت نادر است، چیزی که غیر قابل جایگزینتان میکند. چرا به سرانجام رساندن کارها خیلی سخت است؟ فکر میکنم دو چالش و یک دلیل وجود دارد:
چالشها:
1. رفع موانع: اگر موانع را دیر رفع کنید، نمیتوانید پروژه را تحویل دهید و اشکالاتی وارد کارتان میشود. تکتک پروژههای نرمافزاری که در موعد مقرر اجرا نشدند، قربانی رفع دیرهنگام موانع هستند.
2. هماهنگی: وقتی گروهها بزرگتر میشوند، هماهنگی افراد به طور تصاعدی بیشتر میشود. برای حل مشکل هماهنگی دو راه هست:
و دلیل:
1. مقاومت: مغز مارمولکی، مغزی که افکار دیگران برایش مهم هستند.
· همزاد: منبع ایدههای بزرگ، دیدگاههای پیشگام و مبتکرانه، سخاوت، عشق، ارتباط و مهربانی است.
· مقاومت
افراد موفق به یک دلیل ساده موفق هستند؛ نگرش متفاوتی به شکست دارند.
وقتی به جای «انجامش خواهم داد» بگویید: «تمام تلاشم را خواهم کرد»، در را برای مغز مارمولکیتان باز کردهاید.
یکی از راههای خلاق شدن این است که خودتان به خلق ایدههای بد عادت بدهید. هر چه بدتر باشد، بهتر است. این کار را زیاد انجام بدهید و آن وقت متوجه میشوید که چند ایدهی خوب میان آنها سر درمیآورند.
مقاومت صدایی در سرتان است که میگوید در اسلایدهای پاورپوینت از نقطههای توپر بزرگ برای نشان دادن مطالب استفاده کنید، زیرا رئیس اینطور میخواهد. صدایی است که میگوید ایدههای بحثبرانگیز در مقالهتان ننویسید، زیرا معلم دوست ندارد. مقاومت بیوقفه به شما فشار میآورد تا خودتان را با هر کسی و هر چیزی تطبیق دهید.
تقریباً بهطور کامل شستشوی مغزی شدهاید تا باور کنید که نابغه نیستید...
به جز بخش مقاومت، سایر بخشهای مغزتان میفهمند به اندازهای توانا هستید که بتوانید نفر بعدی یک دیدگاه، اختراع یا ارتباطی تحولآفرینباشید.
در دوران بچگی، پر از هنرهای زیبایی مثل سؤال پرسیدن و کنجکاوی بودید. بخش مقاومت مغزتان کمکم فهمید چطور هنری را که از سایر بخشهای مغزتان میآید خاموش کند. سپس به لطف آزار و اذیتهای دوستان، سرزنشهای خانواده و قوانین خوب، منظم ولی زهرآگین مدرسه، مقاومت قدرت گرفت.
چرا این وظیفهی مهم، امن و متداول برای خیلیها ترسناک است؟
سه عامل زیستشناختی که کنترل عملکرد شغلی و نوآوری را در دست دارند عبارتاند از:
· هوش اجتماعی
· پاسخ به ترس
· ادراک
سخنرانی در برابر جمع، هر سه اینها را کنار هم دارد.
صحبت برای یک گروه به هوش اجتماعی نیاز دارد، باید بتوانیم یک ارتباط احساسی با افراد برقرار کنیم، دربارهی علایقهشان صحبت کرده و متقاعدشان کنیم.
سخنرانی در برابر جمع همچنین باعث ایجاد پاسخهای بزرگی به ترس میشود. غریبهها یا افراد قدرتمندی اطرافمان جمع شدهاند، تمام کسانی که ممکن است به ما صدمه بزنند. همهی توجهها به سمت ماست و با توجه به زیستشناسی ما، چنین چیزی مساوی با خطر است.
در سخنرانی، ادراک ما نیز دخیل است. نشان میدهد که دیدمان به مسائل چگونه است؛ هم دیدمان به مسائلی که راجع به آنها صحبت میکنیم و هم دیدمان به واکنش افرادی که در اتاق هستند.
کتاب به سرانجام رساندن کارها (Getting Things Done) واقعاً میتواند کمک کند کارهایتان را به سرانجام برسانید.
به بدبینها گوش نکنید. بدبینیشان علت دارد. برای آنها، مقاومت خیلی وقت پیش برنده شده است. وقتی مقاومت میگوید به چیزی گوش نکنید، چیزی را نخوانید یا به چیزی دقت نکنید، بروید و همان چیز را انجام بدهید.
مقاومت همیشه و همه جا هست. هدفش این است برایتان امنیت ایجاد کند، که یعنی مخفی شدن و تغییر نکردن. در معرض دید بودن خطرناک است.
مقاومت تلاش میکند یکی از این دو کار را انجام بدهد: شما را همرنگ جماعت کند (و مخفی سازد) یا شما را به سمت شکست ببرد (که باعث میشود رسیدن به تغییرات مثبت بعید به نظر برسد، بنابراین اجازه میدهد همانطور بمانید).
اینها از جمله علائمی هستند که نشان میدهند مغز مارمولکی در حال کار است:
· به موقع ایدهتان را اجرا نکنید.
· بینقص باشید.
· زود ایدههایتان را اجرا کنید.
· عوامفریب باشید.
· به جای اقدام کردن کمیتهی مشورت راه بیاندازید.
· به جای رهبری کردن، در کمیتهها عضو شوید.
· بیش از حد کار همتایانتان را نقد کنید. سؤال نپرسید.
· بیش از حد سؤال بپرسید.
· دستاوردهای قبلی را به نام قدیمی بودن دور بریزید.
· تا فردا صبر کنید.
· نگران این باشید که افراد ایدههایتان را میدزدند.
· وقتی رفتارهایی را پیدا میکنید که احتمال به سرانجام رسیدن کارتان را افزایش میدهند، استفاده از آنها را متوقف کنید.
· هر کسی که کار متفاوتی انجام میدهد نقد کنید.
· تعلق خاطر عاطفی به وضعیت موجود را بپذیرید.
بخش بزرگی از روانمان وجود دارد که میخواهد دیده شویم و تأثیر بگذاریم. دوست داریم در ارتباط باشیم، ارزشمند باشیم و دلتنگمان شوند.
توئیتر: عدهی بسیار کمی هستند که توئیتر کمک میکند کارشان را بهتر انجام دهند. ولی بقیه چی؟ بقیه تحت تأثیر کامل مقاومتاند، چون هیجکاری با توئیتر انحام نمیدهند. همیشه یک توئیت برای خواندن و پاسخ دادن وجود دارد. همان که البته مانع انجام دادن کارتان میشود.
برای اینکه بین ساعتهای مشخص کاری هیچ وظیفهی پرمشغلهای را انجام ندهید، به نظم دیوانهواری نیاز است. کتاب کوچک و عالی عادتهای ذن اثر لئو بابوتا کمک میکند این مشکل را حل کنید. برنامهاش آسان است: تلاش کنید در یک سال فقط یک کار مهم انجام دهید. آن را به پروژههای کوچکتر تقسیم کنید و هر روز، سه کار برای انجام دادن پیدا کنید که کمک میکند پروژهتان کامل شود. و فقط همانها را در ساعات کاریتان انجام دهید. دربارهی این صحبت میکنم که با روزی یک ساعت کار، یک کار عظیم هنری را به اتمام برسانید.
اینکه در طول روز سکوت کنید به همزادتان این فرصت را میدهد که صدایش شنیده شود.
تفریح مورد علاقهی من در زمان مسافرت تماشای افرادی است که مشغول تماشای چیزی هستند.
سوزان در هتلی منتظر کسی است. این چرخهی اوست که هر 16 ثانیه تکرار میشه:
به چپ، سپس به راست نگاه میکند.
موهای پشت گوش چپش را مرتب میکند.
روبرویش را نگاه میکند تا ببیند کسی تماشایش میکند یا نه.
جای عینکش را درست میکند.
دامنش را به اندازه نیم سانتیمتر پایین میکشد.
موهای پشت گوش راستش را مرتب میکند.
دوباره همهی اینها را تکرار میکند.
دوباره و دوباره و دوباره؛ واضح است که این کار عمدی نیست؛ جزئی از وجودش است. به جای ارتباط، یادگیری یا خلق یک چیز، در چرخهی مارمولکی ترس و آراستگی گیر کرده است.
وقتی مقاومت پیروز میشود وارد این چرخه میشوم:
ایمیلم را بررسی میکنم ببینم افراد دربارهی کارم چه فکری میکنند.
قبیلههای آنلاینم را بررسی میکنم.
وبلاگم را بررسی میکنم ببینم چه خبر است.
دوباره همهی این کارها را تکرار میکنم.
میتوانم برای همیشه این کار را انجام دهم. هیچ وقت، تمامی ندارد.
هنرمندان هرگز این کارها را انجام نمیدهند.
وقتی با حداکثر سرعت فعالیت میکنیم، همهی گفتوگوهای درونیمان از بین میروند و روی پیشروی با بیشترین سرعت ممکن تمرکز میکنیم. نمیتوانید برای همیشه با حداکثر سرعت فعالیت کنید، فلسفهاش در همین است که اینطور باشد.
فقط برای افرادی که دوست دارید و با افرادی که لذت میبرید بازی کنید.
ایدههای و گفتوگوهای درونیتان را همان لحظه که به ذهنتان میآیند بنویسید، اولویتبندی کنید، بسازید و عرضهاشان کنید. امروز شروع کنید، همین الان شروع کنید و ایدهتان را به ثمر برسانید.