اساس زندگی رضایت بخش این جمله ی طلایی می باشد" من خوبم و تو هم خوبی"
چرا ما به آنچه هستیم خرسند و خوشحال نیستیم؟
البته این حرف من هیچ تضادی با رشد و توسعه فردی ندارد.
من خوبم به چه معناست؟
یعنی من از آنچه هستم و دارم خوشحالم و احساس شرم و خجالت ندارم.
چرا باید از داشتن آنها احساس بدی داشته باشم؟
چرا دائماً باید داشته های خودم رو با دیگران مقایسه کنم؟
چرا از بودن در کنار آنها احساس شرم و کوچکی می کنم؟
چرا دوست دارم مرا دکتر صدا کنند؟ بسیار شنیده و دیده ایم که فردی لیسانس دارد و بسیار دوست دارد که او را دکتر خطاب بکنند.
چرا از مطرح کردن عنوان شغلی خودم ناراضی هستم؟ و هزاران چرای دیگر..
روانشناسان اعتقاد دارند احساس بد بودن، شرم و ااحساس گناه کردن در کودک انسانی از 14 تا 36 ماهگی شکل می گیرد بنا به دلایلی که موضوع بحث این نوشتار نیست.
حال شاید این پرسش مطرح شود که اگر این احساس بد بودن در کودکی در من شکل گرفته است، حال تدبیر چیست؟
به داشته هایت به صورت عمیق فکر کن. در یک بند انگشت تو 4 میلیارد سلول در حال جنب و جوش هستند و میلیاردها خیر و برکت دیگری که داری و غافل از آنی.
و این را بسیار با تفکر و با آگاهی تکرار کن "من خوبم و تو هم خوبی."
لطفاً برایم از خوبی هایتان بنویسید....