بازار کم عمق عامل اصلی زمینه ساز دستکاری قیمت در بازار سهام، عمق کم این بازار است. این جمله، بخشی از نگرانی، غلام رضا سلامی، کارشناس مالی و اقتصادی در مورد بازار سهام است. در کنار این، او اعتقاد دارد، دولت می تواند با به تعویق انداختن ریزش یکباره بورس و اجرای سیاست هایی مانند هدایت نقدینگی به سمت تولید و افزایش سرمایه شرکت ها و فروش اوراقی با قابلیت حفاظت از قدرت خرید مردم، از کمین گاه پرخطر فعلی عبور کند.
رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس از دستکاری قیمت ها در بورس صحبت کرده اند. پورابراهیمی به شرکت هایی اشاره کرده است که قیمت سهم آن ها واقعی نبوده است و اعتقاد دارد، قیمت های این سهم ها، قیمت سازی شده است. او حتی این مساله را به عنوان نگرانی مهم خود به عنوان رییس کمیسیون اقتصادی مجلس مطرح می کند. اصولا قیمت سازی در بورس که ایشان از آن سخن به میان آورده اند، به چه معناست و چگونه ممکن می شود؟
هر اقدامی که افراد به طور کلی برای منافع خودشان، بمنظور بالا بردن تصنعی یک سهم یا سهامی در بازار انجام می دهند، دستکاری قیمت (Prices Manipulation) نام دارد.
فرض کنید کسی می خواهد سهامی که دارد را با قیمت بالاتری نسبت به ارزش واقعی آن به فروش برساند؛ این فرد مجموعه اقداماتی غیر اخلاقی و بعضا غیر قانونی را انجام می دهد که این سهم بتواند در بازار با قیمت های بیش از قیمت واقعی به فروش برسد. به چنین پدیده ای دستکاری قیمت می گوییم. گاهی اوقات هم یک سهم ارزش واقعی بالایی دارد، ولی با تلاش هایی، قیمت آن سهم را پایین می کشند که برای خود فرصت خرید با قیمت نازل ایجاد کنند. این عمل هم دستکاری قیمت است و چنین کاری، تاریخچه درازی دارد.
به عنوان مثال، درابتدای دهه سی میلادی، دستکاری قیمت ها، مهم ترین عامل ریزش بورس نیویورک بود که منجر به ایجاد بحران عظیمی در آمریکا شد؛ بعد از آن،در سال ۱۹۳۴ مقررات به شکلی تنظیم شد که تا آن جا که ممکن است، اجازه دستکاری قیمت داده نشود. ما نیز کم وبیش از آن همان مقررات در بورس ایران استفاده می کنیم که تا جایی که ممکن است، جلوی دستکاری قیمت ها گرفته شود.
اگر چنینی قوانینی وجود دارد، چطور رییس کمیسیون مجلس از قیمت سازی در بورس سخن می گویند؟
نمی دانم دقیقا چه چیزی مد نظر آقای پورابراهیمی بوده است، اما می توان به این مساله اشاره کرد که مشکلی که در بازار ما به وجود آمده است صرفا به خاطر دستکاری تعدادی سهم خاص نیست. دستکاری ها معمولا روی یک یا چند سهم خاص رخ می دهد که در تاریخ بورس کشور ما نیز از این اتفاق ها کم نیافتاده است. مثلا ما سهامی را داشته ایم که با دستکاری قیمت و انتظار اطلاعات غیر واقعی با قیمتهای بالایی به فروش رفت و بعد شرکت، اعلام ورشکستگی کرد و در نتیجه تعداد زیادی از مردم بخصوص اشخاص ناوارد دچار خسارت مالی شدیدی شدند.
با این حال، تصور می کنم، چیزی که در حال حاضر وجود دارد و آقای پورابراهیمی نگران آن هستند، دستکاری قیمت در کل بازار است. یعنی به تعبیر ایشان،دستکاری موجب شده است که به صورت تصنعی قیمت تمامی سهام بالا برود و شاخص کل خیلی بیشتر از رشد طبیعی اش، رشد کرده باشد.
به عنوان مثال، دلار از آخر سال 96 تا امروز حدودا هفت برابر افزایش ارزش را تجربه کرده است، این در حالی است که شاخص کل بورس در حدود 20 برابر در همین بازه زمانی رشد کرد. تصور کنید، 20 برابر! یعنی در حقیقت حدود 3 برابر بیشتر از اندازه ای که به صورت حداکثری تصور می شد، بالا برود. در کنار این، بورس نسبت به تورم، قیمت طلا، مسکن و ارز که اشاره کردم هم رشد بی سابقه ای داشته است که از نظر بسیاری از افراد، این رشد تصنعی است و آن را ناشی از یک نوع، دستکاری قیمت تلقی می کنند.
اثرات این دستکاری قیمت، بر زندگی و دارایی مردم به چه صورت بوده است؟
دستکاری قیمت( از طریق ایجاد بازار کاذب و گمراه کردن بخصوص کسانی که از ترفندهای این بازار بیخبرند) باعث شده است که تعداد زیادی از مردم، از پس انداز خود برای ورود به بازار سهام استفاده کنند. گروهی که حتی بخشی از دارایی های دیگر خود را فروخته و یا حتی استقراض کرده و به امید سود بیشتر روانه بورس شده اند. آنها با این پول ها، سهامی را با قیمت بالاتر از ارزشی که داشته است، خریداری کرده و بعضا مزه سودهایهنگفت را چشیده ولی نهایتا امروز دچار یک زیان وحشتناک شده اند.
فرض کنید کسی که در اواخر تیر یا اوایل مرداد ماه وارد بازار شده است، ممکن است تا 30 الی 40 درصد زیان به سرمایه اش وارد شده باشد. در چنین شرایطی عده ای هم مسلما سود کرده اند و آن ها، کسانی بوده اند که از طریق فضا سازی و انتشار اطلاعات غیر واقعی و ترغیب مردم به خریدن سهام بیش از ارزش واقعی اش، توانستند سهام خودشان را بسیار گران تر به تازه واردها بفروشند و ضمن تحصیل سود بادآورده هنگفت ارزش باقی مانده سهام خود را بطور نجومی افزایش دهند. همین اشخاص هستند که اکنون پشت سر مال باختگان اصلی فشار زیادی به دولت و مجلس وارد میکنند تا با حمایت های غیر اصولی منافع آنها را حفظ کند.
بالغ بر ۱۰ مدل و شیوه برای دستکاری قیمت ها وجود دارد که در علم مالی شناخته شده اند. به نظر می رسد در اتفاق اخیر بورس، عده ای تعمدا سعی کرده اند که سود خود را با استفاده از این روش ها بالا ببرند.
آیا دولت می توانست کاری کند که باعث شود، افراد نتوانند با دستکاری قیمت ها، سود خوبی را به جیب بزنند؟
دولت به معنای یک نهاد یقینا سوءنیت ندارد، ولی در اوضاع دوساله اخیر ازروی کم اطلاعی ،استیصال و فشار ، به اشخاصی که می خواستندازطریق دستکاری قیمت ها و جو بوجود آمده درآمدهای نجومی کسب کنند، کمک زیادی کرد.
مقدار زیادی اطلاعات به صورت سیستماتیک با یک مضمون ساده به مردمی که از افزایش سریع قیمت سهام از اوایل سال ۹۷ گیچ و خود را از قافله عقب حس میکردند، داده شد که نگران نباشید « ما هوای شما را داریم». بسیاری از مردم به این قیبل صحبت ها اعتماد کرده اند و در نتیجه، متاسفانه وضعیت امروز را مشاهده می کنیم.
بسیاری هشدار دادند که این افزایش نامتعارف سهام می تواند منجر به دشواری برای خود دولت شود و همین الان هم مشخص است که این گرفتاری ها تا حدی گریبان دولت را گرفته است. اسنادی هم در مورد اشخاص و گروهایی که در زمینه اوضاع کنونی مقصر اصلی هستند، وجود دارد، هر چند که با فرافکنی خود را قربانی و مظلوم جلوه میدهند واز دولت میخواهند با حمایت های غیر اصولی همچنان روند افزایشی سابق را ادامه دهد(بعضی ازاین اشخاص رویای شاخص ۸ میلیونی را دربر می پروراندند) . در هیچ کجای تاریخ ایران سابقه ندارد که در یک بازه زمانی نه چندان بلند و به دلیل برخی سیاست های دولتی، این میزان سود، نصیب شماری از افراد معدود ( نسبت به جمعیت کشور) و نهایتا به زیان تعداد نسبتا زیادی از افراد متعلق به اقشار آسیب پذیر ،شود.
این افراد تا جایی که می توانستند به قصد دولت برای تقویت بی پشتوانه بورس دامن زدند. در شرایط کنونی نیز به دنبال همین مساله هستند و تمایل دارند دولت را تحت فشار قرار دهند که منافع خودشان استمرار پیدا کند. دولت هم بهرحال ناچار می شود که بعضی از آن حمایت ها را انجام بدهد و به عنوان مثال، به ناچار قیمت خوراک پالایشگاه ها، پتروشیمی ها و ... را پایین بیاورد. بعضا حتی از دولت می خواهند که نرخ سود بانکی را پایین بیاورد، جلوی واردات خودرو را بگیرد و اجازه بدهد خودرو فروشان، خودروی خود را چند برابر قیمت تمام شده به مردم بفروشند.
این ها در واقع چیزهایی است که نهایتا دولت مستاصل به آنها تن در میدهد، تا از این استیصال خارج بشود؛ ولی این راهکار و رویه درستی نیست و نهایتا اوضاع را وخیم تر میکند. روش درست تر این است که سعی کنداز طریق همین بازار سرمایه نقدینگی را به سمت تولید و توسعه ی بنگاه ها سوق دهد. کاری که در این مدت مشاهده نشده است و هیچ بخشی از این پول عظیمی که وارد بازار بورس شد، نصیب خود شرکت ها به منظور افزایش سرمایه و در نتیجه افزایش تولید در آنها یا سرمایه گذاری جدید شود. اگر هم بوده است، مقدار بسیار ناچیزی بوده است.
اگر گروه یا ذی نفعانی ترغیب به خرید سهمی کنند و در فضای مجازی که آقای پورابراهیمی اشاره کردند، اطلاعات غلطی بدهند، این ها همه جزئی از دستکاری قیمت محسوب می شود؛ آیا این کمی سخت نیست که بگوییم کل بازار دچار دستکاری قیمت شده است؟
وقتی شما نسبت قیمت به عایدی (P / E) شرکت های بزرگ و کوچک را نگاه می کنید، اصلا با اقتصاد ما همخوانی ندارد. وقتی تورم ما حدود 30 الی 40 درصد است، (P / E) تا ۲۰ و حتی تا ۵۰ نمی تواند قابل درک باشد. در واقع ما هیچ دلیل بنیادی برای بالا رفتن این سطح از قیمتها را در بورس نداریم.
آیا در کشورهای دیگر دنیا نیز تلاش برای دستکاری قیمت ها می شود؟ در صورتی که چنین تلاشی وجود دارد، چگونه در برابر آن مقاومت صورت می گیرد؟
در همه دنیا سعی می کنند که قیمت ها را دستکاری کنند، ولی جدا از مقررات، یک عامل دیگر مانع از این دستکاری ها می شود و آن هم عمق بازار است. عمق بازار در بازار سهام ایران بسیار کم است. سهام شناورآزاد ما به صورت متوسط در حدود 15 یا 16 درصد است که این مساله همراه با تبعات آن ( تعیین حجممبنا و دامنه نوسان )باعث می شود با مقدار اندکی سهم، قیمت را بالا یا پایین کنید.
به دلیل همین عمق کم، ناچار میشوند حجم مبنا و دامنه نوسان بگذارند که در هیچ کشور مطرح دنیایی وجود ندارد. این مساله به آن دلیل است در این کشورها سهام شناوربطور متوسط بالای 50 درصد هست وپ در نتیجه در شرکت های بزرگ هیچ بازیگری به تنهایی یا حتی گروهی نمیتواند قیمت را دستکاری کنند. در یک بازار با عمق زیاد عده ای نمی توانند با خریدهای محدود قیمت را بالا بکشند، بلکه نیاز است که سهم های بسیار زیادی بخرند که عموما وسعشان نمی رسد.
در حالی که در ایران با خرید اندکی از یک سهم (بخصوص زمانیکه متولیان بورس نیز با این امر موافق باشند)می توان قیمت سهم را به صورت تصنعی بالا کشید. بنابراین، آن چیزی که موجب امکان دستکاری قیمت ها در این حجم می شود، پدیده ی کم عمقی بازار است که باعث تمام این گرفتاری ها می شود. متاسفانه در این سال ها نیز، هیچ اقدام عملی خاصی کاهش این کم عمقی صورت نگرفته است.
اخیرایک لایحه ای در مجلس تصویب شد تا بشود از آن برای افزایش عمق بازار استفاده کرد. لایجه افزایش سرمایه از طریق صرف سهام، می تواند کمک کند که شرکت ها بزرگ تر شده و ضمن آن، سهام شناور بیشتر گردد ،تا حتی الامکان جلوی دستکاری قیمت که در حال حاضر به راحتی انجام می شود، گرفته شود.
آیا این که دولت تا الان اقدام مشخصی برای عمق بخشی بورس نکرده است به این دلیل بوده است که این نهاد حاضرهست بورس به هر قیمتی رشد کند و نقدینگی در بورس باشد؟
نقدینگی ما با سرعت زیادی رشد کرده است. نقدینگی چه به دلیل کسری بودجه و چه بی دلیل، در سال های اخیر بالا رفته است و واقیعت این است که دولت برای جبران کسری بودجه مجبور می شود که از بانک مرکزی قرض کند؛ و در سالهایی هم که بدلیل فزونی درآمدهای نفتی ظاهرا کسری بودجه نداشتیم بانکمرکزیقبل از اینکه بتواند ارز خود را بفروش رساند قانونا ناچار بود تا ریال این دارایی خارجی انباشته را به دولت بپردازد که این اقدام نیز باعث افزایش نقدینگی میگردید.
در سال های اخیر رشد نقدینگی عموما بالای 30 درصد بوده است که ناشی از سیاست های غلط پولی و مالی دولت است؛ در این بین، مجلس نیز کمک کرده است، وقتی که دولت نفت می فروشدو ریال آن را بلافاصله از بانک مرکزی میگیرد، در حالی که بانک مرکزی بخاطر شرایط تحریم، دسترسی به آن پول ندارد،عملا هیچ تفاوتی با استقراض دولت از بانکمرکزی ندارد.
این افزایش نقدینگی تا چه زمانی می تواند به اقتصاد آسیب نزند؟
نقدینگی اضافه ی ایجاد شده، می تواند تا زمانی که نرخ بهره منطقی باشد و با تورم تناسب داشته باشد، زیان چندانی به اقتصاد وارد نکند. ولی به محض اینکه نرخ بهره واقعی به میزان زیادی منفی می شود، این پول به بازار های دیگر سرازیر می شود. بازارهای مختلفی می توانند تحت تاثیر این نقدینگی قرار بگیرند و دولت، بین بازارهای ارز، مسکن، طلا و سهام، سعی کرد آنرا به سمت بازار سهام سوق دهد، چرا که از ورود نقدینگی به بازار ارز هراس داشت. تا این جا هم، اشکالی در این کار وجود نداشت و اتفاقا کارخوبی بود، منتها باید برای این منظور، برنامه ای طراحی می شد. طرح دولت برای ورود نقدینگی به بورس تا یک زمان مشخص، قابل اعمال و به نفع اقتصاد بود؛ با این حال، این روند ورود نقدینگی به بورس باید به سمت توسعه ی شرکت ها و طرح های اقتصادی سوق داده میشد و ایجاد سرمایه می کرد. این امر صورت نگرفت و همه ی این پول در بازار ثانویه و به عبارتی بازار سوداگری مصرف شد.
هم چنین، دولت برنامه ی اقتصادی استراتژیکی برای توسعه ی کاری که شروع کرده بود، نداشت. در اقتصاد ما، افکار مختلف و متقابلی نسبت به هم وجود دارد و هر کس هم تمایل دارد، حرف خود را بزند؛ در چنین شرایطی، دولت هم شهامت ندارد که نظر قاطع بدهد و ِآنرا عملی کند. به طور خلاصه می خواهم بگویم، دولت شروع به کاری کرد که آغاز آن خوب بود، ولیکن به خوبی پیش برده نشد.
طبق گفته ی شما، در بازار ایران این طور نیست که دستکاری قیمت فقط در شرکت های کوچک انجام شده باشد و این دستکاری در شرکت های بزرگ هم اتفاق افتاده است؟
شما بانک هایی را در نظر بگیرید که تا دو سال پیش در معرض ورشکستگی بودند؛ در این میان چه اتفاقی رخ داده است که به صورت ناگهانی، قیمت سهامشان چندین برابر شده است؟ در بحث خودروها که زیان انباشته وحشتناکی داشتند و عملا ورشکسته بودند، می بینیم که یکی از بالاترین افزایش قیمت ها در گروه های خودرویی صورت گرفته است.
در مثال دیگر، برای پالایشی ها که قیمت خوراک را دولت پایین آورده است، نسبت قیمت به عایدی (P / E)) تازه به عدد 20 رسیده است. بیست به معنی 5 درصد سود در سال است. 5 درصد سود در سال برای اقتصادی که 40 درصد تورم دارد، یک شوخی است! درباره ی فولادی ها یک مقدار اعداد منطقی تر است، اما همچنان آن جا نیز فاصله زیاد است. برای آن ها حداکثر سود این است که قیمت دلار بالا رفته است و در نتیجه سود آنها نیز بالا میرود؛ با این حال، افزایش قیمت سهام شرکت های صادراتی که از افزایش قیمت دلار سود می برند، باید به همان اندازه رشد قیمت دلار باشد، نه به اندازه ای بسیار بالاتر از رشد ارز.
به طور خلاصه، تناسبی بین افزایش قیمت سهام، چه بزرگ و چه کوچک، با وضعیت اقتصادی وجود ندارد. بعضی افراد که ذینفع هستند در واقع صحبت های بنده را تخطئه می کنند و می گویند که نسبت قیمت به عایدی (P / E) )در دنیا مطرح نیست. ولی چطورممکن است مطرح نباشد؟
وقتی فردی سرمایه ای دارد و سرمایه گذاری می کند، انتظار دارد که به اندازه ی سرمایه گذاری خودش در نهایت سالیانه، سود مشخصی نصیبش شود. اگر قرار باشد فقط قیمت بالا رود، چه معنایی دارد، اگر به دنبال آن سودی وجود نداشته باشد؟
در سوی دیگر، ارزش جایگزینی را مطرح می کنند و در این روش، به طریقی نسبت قیمت به عایدی (P / E)) را حساب می کنند که اگر برای پالایشی ها به عنوان مثال 200 بشود،از نظر آنها ایرادی ندارد.
متاسفانه منافع این افراد ایجاب می کند که صحبت هایی در صفحات مجازی یا حتی روزنامه های رسمی بکنند که با واقعیت نسبتی ندارد، ولی برای آن ها سودآور است. دولت باید در این ماجرا داور باشد نه اینکه به نفع یک طرف بازی کند. متاسفانه عمل دولت در این مدت در جهت منافع آن افراد بوده است. البته باید گفت که قصد اصلی دولت این نبوده است و دولت از روی ناچاری یک سری کارها را انجام داده است. وقتی دولتی یک سری قدم های اشتباه را برمی دارد مجبور می شود که همان طور قدم های بعدی را به اشتباه بر دارد و این استمرار در کارهای اشتباه می تواند منجر به یک فروپاشی در اقتصاد ما شود که به دنبال آن پیامد های اجتماعیِ عظیمی خواهد داشت.
بازاری که شما برای ما توصیف کردید، بازار ترسناکی است. بدین معنا که چه سهم های بزرگ و چه سهم های کوچک، دچار دستکاری های قیمتی بالایی هستند و دچار قیمت های کاذبی شده اند و وقتی چنین بازاری داریم که به یک همچین حالی دچار هستند، باید بترسیم که یک روزی این قیمت های کاذب به سمت واقعی شدن حرکت کنند. کمانکه، این اتفاق در حال اتفاق افتادن است. این ترس و نگرانی چقدر جدی است که بازار به صورت ناگهانی و یکباره ریزش کند؟
به علت عمق کم بازار، نگرانی از وقوع ریزش ناگهانی، کمتر است. دلیل آن این است که شرکت های خصولتی آگاه هستند که اگر بازار بخواهد بریزد، آن ها بیشتر از همه ضرر خواهند کرد.
با این حال، ضرر افرادی که تازه وارد بازار شده اند، متاسفانه رقم بسیار زیادی است و اگر آنها نیز بخواهند خارج بشوند، مشکلات زیادی بوجود خواهد آورد.
در واقع، ابزاری که در بازار ما وجود دارد، همین بحث دامنه نوسان است که جلوی افراد برای فروش را می تواند بگیرد؛ بنابراین قیمت سهم در یک حدی بالا نگه داشته می شود و به فرد اجازه داده نمی شود که سهمش را به راحتی بفروشد و باید در صف فروش منتظر بماند؛ بعضا ممکن است سه ماه دیگر نوبت فرد برای فروش سهم شود و این مساله، فشار و استرس بالایی بر فرد در مقایسه با حالتی وارد می کند که بتواند سهم خود را همان روزی که می خواهد به فروش برساند.
در نتیجه ممکن است این مساله، واکنش های اجتماعی نیز ایجاد کند. این نگرانی، یک نگرانی جدی است.
دولت هم به نظر میرسد طرحی برای جلوگیری از این وضعیت ندارد. این در حالی است که همه کشور باید یک سری اقدامات زیرساختی انجام بدهند که با استفاده از آن بتوانند ترکیدن حباب یا ریزش ناگهانی بازار را به عقب بندازد. ضمن اینکه، در این فاصله ی زمانی ایجاد شده، شرکت ها نیز فرصت پیدا کنند تا کم کم قیمت واقعی خود را به قیمت بازار نزدیک کنند. این کار اقدامیست شدنی و می تواند از طریق سوق دادن نقدینگی به سمت تولید یا اوراق دولتی صورت بگیرد. البته این اوراق باید این قابلیت را در اختیار خریدار بگذارند که قدرت خرید او از طریق تهیه این اوراق حفظ شود. هر چقدر این عملیات سریع تر صورت بگیرد، می توان از وضع فعلی زودتر خارج شد و جلوی بسیاری از ریسک ها را گرفت.
رشد نامتوازن
دلار از آخر سال 96 تا امروز حدودا هفت برابر افزایش ارزش را تجربه کرده است، این در حالی است که شاخص کل بورس در حدود 20 برابر در همین بازه زمانی رشد کرد. در کنار این، بورس نسبت به نرخ تورم، قیمت طلا و مسکن هم رشد بی سابقه ای داشته است.
در هیچ کجای تاریخ ایران سابقه ندارد که در یک بازه زمانی نه چندان بلند و به دلیل برخی سیاست های دولتی، این میزان سود، نصیب شماری از افراد شود. با این حال، چنین امری برای بازار سهام محقق شده است.
نقدینگی اضافه ی ایجاد شده، می تواند تا زمانی که نرخ بهره منطقی باشد و با تورم تناسب داشته باشد، زیان چندانی به اقتصاد وارد نکند. ولی به محض اینکه نرخ بهره واقعی به میزان زیادی منفی می شود، این پول به بازار های دیگر سرازیر می شود.