بنام خداوند جان و خرد کز این برتر اندیشه بر نگذرد
با عرض سلام و احترام خدمت تمام دوستان گرامی و خوانندگان محترم
این وبلاگ یک درد و دلی است از حال و احوال ایلم و بر خود لازم دانستم با توجه به حس تعلق خاطر و حراست از این سرگذشت و ثبت و ضبط آن درگذر ایام و رساندن به نسل های آینده به رشته تحریر در بیاورم و با جوهر کلمات مزین کنم و در پاکتی از درد ودل تقدیم روح بزرگ شما کنم و امید است مورد پسند افت و پذیرایی وجودتان باشد که تحفه است از درویش
در رهگذر ایام و گذشت روزگاران حامل بیان یک سر گذشت ترازدی حماسی هستم که در بین قومی پاک و نجیب به سفید برفهای زده کوه و به زلالی سر چشمه های کارون و زاینده رود و بر قامت استوار رشته کوه های سر به فلک کشیده زاگرس در میان دشتهای گسترده خوزستان و با تمام دل خوشی ها و زحمات دوران کوچ و عشایری به وقوع پیوست و شنیدن آن خالی از لطف نیست
ایل من سازنده و نگهبانان یک فرهنگ بودند که با پیشینه ای به بلندای تاریخ و صفا و صمیمیتی مزین به اصول انسانی و الهی توانستن حافظ و تاثیر گذار بر اصالت ، رسم و رسوم و تاریخ این مرز و بوم کهن باشند
گرچه در این میان با تمام خوبی ها ، عظمت ، افتخارات و نجابت ایل من متاسفانه همیشه شیطان در کمین انسان بوده و در اشکال مختلف بر انسان چنگال زده و جای زخمی بر پیکر آدمی گذاشته و ایل من نیز از این قاعده مستسنئ نبوده
در خوشا خوش زندگی عشایری و کوچ در میان شیحه اسبان و کله زدن نر میشان و دل بستن به زایش گوسفدان که تمام طعم زندگی میداد. آن دم که بره ای به دنیا می آمد نوید زندگی دهد برای زیستن در آن دم که موقع بریدن پشم گوسفندان به هیاری (کمک رساندن به هم)
طلع لو یاری رسانی در برزگری به همدیگر ، تا بر بر کسی نشکنه همه با هم تمام کنن
و بارش باران بر سیاه چادر های ساکن در کوهپایه های مستعد سیلاب های خانه خراب کن اما خللی در زندگی شان ایجاد نکرد آن هم مدیون همکاری تا پای جان در مدیریت عالی
گذراندن ایل از رودخانه های صعب العبور برای اتخاذ بهترین تصمیم و ساختن پلها بر سر رودخانه های وحشی برای گذر گاه ایل بدون ضرر رساندن به طبیعت
گذر از تنگه های خطر ناک مسیر کوچ ایل کی کجا و چطور انتخاب بهترین راه و ساختن رگه های در دل کوه ها سر به فلک کشیده نمونه بارزش رگ منار پیدا کردن راه یا ساختن زاه
و گذر از مسیرها پوشیده از برف و زدن راه از میان برف و ایجاد گذر برای کوچ ایل تا کمترین تلفات را داشته باشن
و آن دم که صدای کرنایی ساز غباری از غم بر سر ایل میپاشید که بیانگر این باشد که ستونی دیگر از ایل بشکست و سنگ شیری دیگر باید ساخت تا به چشم تنگ مرگ را ترساند که گرچه شیر مرا گرفتی ولی هنوز پا برجاست و استوار است و تو حریف ما نمیشوی
تا آن زماین که در جشن ها با چوب بازی به تمرین دشمن ستیزی و مبازه با دشمنان خیالی غم از دل میسوفتن و آماده جانبازی در راه ایل در مقابل هر گونه تهدید بودن
آن دم که صدای ساز رقص شور سر زندگی و شکرانه نعمت های خدا آتشی در دلشان روشن میکرد که انگار مانند مرغانی به پرواز در می آمدند و با رقص دستمال های رنگی خود در همسایگی آسمان جان و دل را تهی از بغض و کینه و به دور از هر تعلق خاطر ستایش خدا میکردند
و گوش جان دادن به بزرگان برای بیان تاریخ ایل و شاهنامه خوانی وصف کمالت امام علی ع و ائمه علیه السلام
و در حل مشکلات و اختلافات گوش دل به کدخدا و آ و کلانتران ایل میدادن ، و حرفشان را فصل الخطاب تمام مناقشاتشان و حلال مسائل شان بود
در آن زمان که غم یکی، برای همه بود
شاد بودن یکی شاد بودن ایل بود
همه و همه نشان هم بستگی و یک دلی و اتحادی بود که در دل وجان ایلم نهادینه شده بود و همه یکی بودن و یکی همه ؛ چه بسا خاطراتی که بزرگان نقل کردند و مروارید بر سیمایشان جاری میشود و بیانگر از جان گذشتگی ها و فداکارها فردی و جمعی است که هر کدام خود یک تابلویی زیبا از بهترین نقاشی زندگی بودن که با کلک خود رسم از جان گذشتن را در نمایشگاه ایلم به معرض دید عموم می گذاشت
اما آن زمان هنوز صدایی آسمانی علاالدین در دل و جانشان رسوخ نکرد بود که با آهنگ های هیاری، مال کنون ،برزگری و ده ها آهنگ زیبا زمزمه نوایی نی چوپانان شود و صدای آهنگ برزگران و سوز دل مادران در غم از دست دادن عزیزان
ولی همه این اشعار تم وجودشان بود که مادربزرگانشان و مادرانشان در گهواره برایشان خواندند و زمزمه ای لالایی خوابشان کرده بودن. و با این ترانه ها آشنایی دیرینه داشتن و تماما سر مشق زندگیشان گردیده بود.
که به نبوع خود یک دانشگاه کامل از پاس کردن تمام مهارت های زندگی با تمام اصول هم زیستی مسالمت آمیز با مردم و طبیعت می باشد
مادرانی که در دامن خود مردان و زنانی را پرورش دادن که به افتخاراتی بزرگ در تاریخ گشتند در برهه ای از زمان تاثیر گذار ترین مردم بر سرنوشت ایران زمین گردیدن و اولین ندای آزادی خواهی را بر سیطره حاکمان قاجار زدند و با فتح تهران انقلاب مشروطه را بنیاد نهادن و در ادامه با جور رضا خان به ستیز برخواستن
در زمان هجوم انگلیس و گشودن بال های قدرت استعمار بر ایران این بختیاری ها بودن که جلوی آنان ایستادن و با شجاعت گفتن اگر حتی عقابی از آسمان ما هم بگذرد باید پر هایش را باج بده .
این است افتخار برای یک قوم و ملتی که جز سر برای خدا خم نخواهد کرد .
در مهربانی با دوستان و ستیز با بیگانه و در دوران انقلاب و ایام جنگ با دادن شهدای بسیار و کسب افتخاراتی بزرگ برای میهن، ایران زمین همیشه پای ثابت بوده و هستن و خواهد بود....
اما متاسفانه امروزه با تحمل شرایطی سخت و هجوم قدرتهای بزرگ.و به غارت بردن اصلی ترین سرمایه آنها یعنی آب برای ساختن و صنعت و معادن در دیگر استانهای کشور
تمام بنیاد ساختارشان دستخوش تغییر و تحول و در بعضی مواقع دچار تهدید به انقراض گردیده است
بزرگان و کهن سالانمان دچار بیماری و ناامیدی ، بدون سرمایه برای امرار معاش و بیمه ای برای تامین سلامت دچار معضل گشته و تنها دلخوشیشان خاطرات گذشته است
و جوانانمان در پی کسب روزی آواره ای تمام شهرها ایران و بعضا خارج از کشور با تحمل بیشترین مرارت ها زندگی برای ساختن یک زندگی ابتدای جان خود را در کف دست گذاشته و از تمام حقوق انسانی خود صرف نظر کرده و بدون هیچ گونه امتیاز و حتی با تهدیدات امنیت شغلی مواجعه هستن
حرف من این است آیا به جای اینکه آب را برای مصرف صنعت در دیگر استانها میبرید نمیشود صنعت را در استان ما بیاورید و هم بر ارزش افزوده استان و استخدام نیروی کار و آبادانی استان تلاش کنند راه بردی در تعارضات زندگی مردمی که به پاکی چشمه ساران و به سر سختی کوهسارن در دام تراژدی های روز افزون زندگی هر روز شاهد از دست دادن تمام سرمایه ها و بخصوص عمر انسانهایش که بالا ترین سرمایه هر کشور است و از طرفی از بین رفتن استحکامات بنیان خانواده در گیر و گرفت بروکراسی های پر پیچ وخم سرمایه دار و کارگر دار و ندار و دویدن و بهش نرسیدن . قسط ، وام ،بدهکاری و اجاره نشینی و هزاران مشکل ریز و درشت که اگر بر پشت کوه هم بگزاری می شکند .خدایا خودت فریاد رس ایلم
امید نگاهی و گاهی تفکر