مجله گیچ gich.ir احسان میرزائی: حالا برخی ناراحتاند که چرا ورود او به مناطق حفاظت شده ممنوع شد. یا به مانند دایهای نگرانتر از مادر میگویند او سنی ندارد و بچه است. یا این ماجرا را به اعتراضات اخیر پیوند میزنند. برخی رسانهها نیز برخلاف رسالت خود صرفا موج سواری را در دستور کار دارند.
در حالی که فاجعهی اصلی پدیدهی “کودکان کار مجازی یا اینترنتی” هستند. کودکانی که بر خلاف رویهی طبیعی زندگی , با هدایت و اجبار (در پوشش تشویق) والدین یا دیگران به بلاگر و اینفلوئنسر تبدیل میشوند.
اکنون برای درک بهتر از ماجرا باید به مواردی ورای آنچه میبینیم (اشک و گریه) بپردازیم. به کودکی که حقوق او توسط بزرگسالان زیر پا گذاشته شده است. کودکی که میتوانیم او را در ردیف کودکان کار خیابانی قرار دهیم. رویهای که طی سالهای گذشته با گسترش شبکههای ارتباطی و اجتماعی به پدیدهای اجتماعی تبدیل شده است.
کودکان به روشها مختلفی به کار گرفته میشوند؛ شاید در پس این پدیده دلایل اجتماعی و اقتصادی نیز وجود داشته باشد. در هر صورت برخی افراد کودکان را به بلاگر و چهرهی محیطزیستی تبدیل میکنند. به عبارت دیگر آنها “کودک کار محیط زیستی” هستند.
گویا رفتار و گفتار احساسی، قضاوت، ساده انگاری و نگاه سطحی در بسیاری از رویدادهای داغ اجتماعی بر تفکر خردمندانه و صبورانه و خویشتنداری عقلانی تقدم داشته و دارد. به همین دلیل است که در پی هر رویدادی هزاران ساعت از وقت ارزشمند شهروندان صرف دنبال کردن ماجرایی جعلی میشود. آنها در این فرایند در گرداب و گردباد اطلاعات جعلی قرار میگیرند.
برخی در پی دنبال کردن رویداد تحت تاثیر قرار گرفته و در گرداب اطلاعات جعلی به عمق افسردگی و استیصال (انفعال و زوال) فرو میروند. گاهی در گردباد به اوج هیجان و جو گیری (واکنش غیر عقلانی و اقدام غیر منطقی) میرسند. پیگیری منفعلانهی رویدادها توسط افراد تبعات مختلف فردی و اجتماعی را در پی دارد.
تمام اینها در مجموع باعث هدر رفتن وقت، انرژی و فرصتها برای یک جامعه است. در کنار آن هزینههای نامتعارف فردی و اجتماعی نیز بالا میرود. افراد هتک حرمت میشوند و اعتبار فعالیتهای اجتماعی (محیطزیستی) کاهش مییابد. اعتماد عمومی نسبت به فعالیتهای داوطلبان از بین میرود.
رویهای که برای این کودک کار محیط زیستی طراحی شده یک رویهی جعلی است. به مانند همان کودک آتش به اختیار که در رویهای جعلی گرفتار شد و متاسفانه عاقبت خوبی هم نداشت. نمونهی دیگر رویههای جعلی خطرناک مجمع کارت فروشان محیطزیستی بود که انحراف بزرگی از معیارهای اصلی کنشگری، مطالبه گری، کار داوطلبانه و… بود.
بذر نامبارک رویههای جعلی در بستر تفکر منفعل و ناآگاه جامعه کاشته و پرورده میشود. رویههای جعلی زیادی طی سالهای گذشته در فضای مجازی شکل گرفته است. مانند پیام پخش کردن هسته میوهها در طبیعت و طرح مردمی کاشتن یک میلیارد نهال.
امروزه هر خبر مثبت یا حتی منفی که از افراد منتشر شود به شهرت بیشتر وی منتهی میشود. فرد در میان افراد همفکر و در بین افراد مخالف بیشتر شناخته میشود و این عامل شهرت است. بنابراین کمپین رسانهای این کودک نیز به شهرت بیشتر او دامن زده است. احتمالا اکنون تعداد دنبال کنندگان او در فضای مجازی بیشتر از قبل شده باشد. دنبال کنندگان بیشتری از طیفهای سیاسی مخالف نظام با او آشنا شدهاند. حالا نام، تصویر و ویدئوی او در رسانههای داخلی و خارجی بارها منتشر شده و گروههای هواداری برای او ایجاد شده است.
رسانههای خارجی و به ویژه آنهایی که محور جریان ایران ستیزی هستند خبر را به روش خود منتشر میکنند. رسانههای داخلی نیز به فراخور تعهد و مسئولیت شناسی که دارند به موضوع میپردازند. اما در مجموع تحلیلی وجود ندارد که بخواهد مسئله را ریشهیابی کند و به حقوق پایمال شدهی کودک بپردازد.
برخی او را با گرتا تونبرگ (۲۰۰۳) اهل سوئد مقایسه میکنند. وی در سال ۲۰۱۸ و ۱۵ سالگی اعتصاب و مدرسه را ترک کرد. گرتا سپس در خارج از پارلمان سوئد، تابلویی را در دست گرفت که خواستار اقدام شدیدتر در زمینه اقلیم شد.
حالا شرایط طوری است که مخاطب (مردم) ابلاغ یا اعمال هرگونه ممنوعیت و محدودیت قانونی در رابطه با این کودک را به نوعی دشمنی تلقی میکنند. برای نمونه اینستاگرام میتواند صفحهی این کودک را به دلیل نقض قانون (فعالیت زیر ۱۸ سال) مسدود کند. اما اگر این کار را انجام دهد مبارزات گروههای هواداری علیه اینستاگرام آغاز میشود.
در مورد قوانین داخلی هم همینطور است. شاید فردی بر اساس روابط یا در قالب مجوز یک سمن چند بار توانسته باشد که وارد مناطق حفاظت شده شود. اما ممکن است یک بار هم یکی از مسئولین بر اساس ضوابط و مقررات اجازه ورود ندهد. در رویهی جعلی اقدام قانونی را منفی و اقدام غیر قانونی را مثبت جلوه میدهند.
حالا در این ماجرا هرچه که فرماندهی یگان محیط زیست بگوید ما طبق قوانین عمل میکنیم، فایده ندارد. چون آن کودک میگوید من قبلا خیلی راحت وارد میشدم و عکس و فیلمها که سند حضور او بوده در پیج او هست. عامهی مردم نیز که درک نسبتا پایینی از اهمیت حفاظت از طبیعت و حیات وحش دارند و فلسفه و ماهیت قوانین حفاظتی را نمیدانند حق را به کودک میدهند.
اینجاست که میتوان گفت یک مشاور رسانهای کاربلد چطور میتواند از وقوع چنین جریانهای فرسایشی و خسته کنندهای پیشگیری کند.
یکی از بنیادیترین حقوق کودکان برخورداری و بهرهمندی از محیط زیست سالم و حضور در طبیعت است. فلسفهی مدارس طبیعت هم بر این اساس بود. بزرگ سالان و مسئولان باید شرایط و زمینه را برای حضور آزادانهی کودکان در طبیعت فراهم کنند. رشد و تعالی جسمانی، شخصیتی و روحانی کودکان در تعامل با عناصر طبیعت باعث شادابی، پویایی و ارتقای سلامت در جامعه میشود.
مشخصا وی در این ویدیو خودش را نمایندهی مطالبهگر یک نسل معرفی نمیکند. او از حق برخورداری و بهرهمندی تمام کودکان از طبیعت نمیگوید. وی در گفتار کودکانهی توام با تفکر بزرگسالانه! صرفا خودش را مطرح میکند. یعنی حتی برخلاف آنچه که در برنامههای تلویزیونی که او را دغدغهمند طبیعت و محیط زیست معرفی میکردند حتی نمیگوید که ناراحتیاش به خاطر طبیعت و حیوانات است.
برخی موارد مطرح شده در این ویدیو:
همچنین در کمپین رسانهای دیگری استوری مشابهی با این جمله در پیج منتسب به وی منتشر شده بود:
از منظر “پیمان نامهی جهانی حقوق کودک” هیچ تفاوتی میان کودکان وجود ندارد. یعنی زمینه و فرصت برابر بهرهمندی و برخورداری از طبیعت و محیطزیست باید برای تمام کودکان در ایران فراهم باشد. نه اینکه صرفا چند کودک کار محیطزیستی به واسطهی شهرت نا متعارف خود فرصت ورود به مناطق حفاظت شده را داشته باشند.
در ضمن طبیعت فقط مناطق حفاظت شده نیست. بلکه عرصههای طبیعی بسیاری وجود دارد که ورود به آن برای احدی محدودیت ندارد.
در تفسیر پیمان نامهی جهانی حقوق کودک و در سادهترین حالت ممکن واگذاری مسئولیت نگهداری خواهر یا برادر کوچکتر به کودک، مصداق “کار کودک” است.
همچنین در “دستور العمل“ تاکید شده که کودکان و نوجوانان از کلیه حقوق بزرگسالان برخوردارند. در برخی موارد، گزارشنویسی راجع به کودک، میتواند وی و یا دیگر کودکان را درمعرض بدنامی و یاعذاب قراردهد.
اگر در این زمینه تردید و جود داشته باشد، گزارشگر باید جانب احتیاط را رعایت کرده و از آسیب رساندن به کودک پرهیز کند. از آنجایی که چنین شرایطی تعریفی روشن و واضح ندارد،گزارشگر باید در این زمینه با کارشناسان یونیسف و یا دیگر متخصصان در مورد حفظ منافع کودک مشورت کند.
در “قانون حمایت از کودکان و نوجوانان“آمده:
آگاهی و پیروی از این مجموعه قوانین به همهی ما کمک میکند تا در ساختاری نظاممند و قانونی رفتاری ایمن و مسالمت آمیز، خیر خواهانه و حمایتی با کودکان داشته باشیم. طوری که امروز و آیندهی کودکان دستخوش رفتار و تصمیمگیری اشتباه ما نشود.
ما باید برای حضور آزادانه و بازی خود انگیختهی کودکان در طبیعت تلاش کنیم. باید زمینه را برای کشف جهانی هستی توسط کودکان فراهم کنیم. باید اجازه بدهیم کودکان به کمک حواس پنجگانهی خود عناصر طبیعت را بشناسند و درک کنند.
پایان پیام