«چرا مرغ از خیابان رد شد»» اطلاعات کمی درباره جوک به ما میدهد. جوکی درباره جوک. نیمه اول مقدمه است و خاطر نشان میکند که پرسشی بیهوده تنشزاست.
اما نیمه دوم جوک، بخش اول را خنثی کرده و تنش را ادامه میدهد. «برای آنکه به سمت دیگر خیابان برود» پاسخی کلیشهایست و هدف جوک را زیر سوال میبرد. در نتیجه به گوش دادن ادامه میدهیم. نبود مخلص کلام و حس کمبودش به ما یادآوری میشود.
از طرفی دیگر، «کدام یک اول وجود داشت؛ مرغ یا تخم مرغ» جوک نیست. در عوض، پارادوکسی نادرست بر اساس برداشت اشتباه از نظریه تکامل داروین و آرایهشناسی است. تنها جانداری که از تخم مرغ متولد میشود، مرغ است؛ در حالی که جانداران شبیه به مرغ نیز میتوانند تخم مرغ بگذارند. در حقیقت مرغ به همین شکل بهوجود آمده و نتیجه میگیریم که تخم مرغ اول بوده است.
اما هدف پرسش این نیست. بلکه مطرح شده تا در چرخه بیپایان گمراهی ما، تنش و بیثباتی ایجاد کند.
از آنجایی که توانایی خلق، دنبال کردن و رهایی از تنشها را داریم، مکالمات و تعاملات ما نیز به چیزی فراتر از عادت تبدیل میشوند.
بیثباتی به ثبات و تکرار.