از نظر روبرتا گارنر، جامعه شناسی با «نیکولو ماکیاولی» و کتاب «شهریار» اش آغاز میشود؛ شهریار، در سال ۱۵۱۳ میلادی و در اوج دورۀ رنسانس ایتالیا منتشر شد. در خلال سالهای ۱۴۵۰ تا ۱۵۲۵، اروپا تغییرات اجتماعی چشمگیری را تجربه میکرد. این اثر ماکیاولی بود که جرقۀ نظریه جامعهشناختی را زد. شهریار، همیشه کتاب بحثبرانگیزی بود، چراکه دیدگاهی واقعکرایانه درباره اعمال انسان ارائه کرد و به مخالفت با اعتقاد دیرینۀ حقوق الهی و قدرت مشروع شاهان و دیگران (همچون بردهداران) پرداخت.
تا دورۀ رنسانس، بیشتر کتابهایی که اعتقادات عمومی را تأیید میکردند، رویکرد غیرتجربی داشتند و به توصیف و تحلیل واقعی انسان و جامعه نمیپرداختند. ماکیاولی در کتاباش، تمام اعمال خشونتآمیز، بیرحمانه، ظالمانه و شفقتآمیزی را مطرح کرده است که حاکمان برای حفظ قدرتشان باید به آنها متوسل شوند.
شهریار مبتنی بر حقایق رایج بود و نه ایدئالهای اخلاقی و آرمانی؛ و دقیقا به همین علت بود که خوانندگاناش را شوکه کرد و با سانسور و ممنوعیت وسیعی مواجه شد. این از همان کتابهایی است که علوم اجتماعی نوین را شکل میدهند، کتابی که جامعه را همانطور که وجود دارد وصف میکند، نه فقط آنطور که سرآمدان قدرت میگویند و یا آنگونه که باید باشد.
برداشت از کتاب "نظریه های کلاسیک جامعهشناسی" اثر تیم دیلینی