گلادیاتور اتاق بی‌پنجره
گلادیاتور اتاق بی‌پنجره
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

نه میل به هیچ‌کس جز تو و میل به همه‌چیز و همه‌کس

حدودن یک هفته شده که اینترنت قطعه و من نمیتونم پست آخرمو از تلگرامم بردارم. واقعن خجالت‌آوره.

اگه نت وصل بود هم نمی‌خواستم بیشتر از این باهات در تماس باشم. و اون‌دفه‌ای هم که دیدمت نمیخواستم ببینمت چون شرایط اصلن خوب نبود و من هنوز نرفته بودم شانگهای و با دخترای سفید و زرد و سیاه توی باد نرقصیده بودم. تنها کاری که کرده‌بودمو میتونستم نشونت بدم این بود؛ خیلی وقته حموم نرفتم

تو این مدت با ترنس مالک و جانی کش و محسن مرادی آشنا شدم.

اول فهمیدم آدم چطور میتونه تو یه اتاق بمونه مدتها و فقط بره سر کوچه یه پاکت سیگار بگیره. بعد فهمیدم جانی کشم خیلی چیزا بلد نبوده مثل همه‌ی پسرا و بعد دیدم آدم میتونه اینقدر پول داشته باشه که همه‌ دنیارو ببینه و هنوز یه افسرده‌ی ترسو باشه.

وای چیزای کمتر مهمتری که بیشتر به کار میادم فعمیدم. مثلن اینکه هرچی ساختمو میتونم بریزم دور و از وسط شروع کنم. اینکه اگه چیزی تغییر کنه دیگه حال نمیده جمله‌ی اشتباهی بود. ما یه سری سنگیم.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید