Zahra Salehi
Zahra Salehi
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

صدای باد می آید!

ساعت 7 و نیم صبح از خواب بلند شدم. در پذیرایی سفره صبحانه را پهن کردم و صبحانه ای خوردم. از بچگی رکن اول زندگیم خوردن صبحانه در اول روز بوده است. نه! اشتباه نشود. معمولا سحرخیز نیستم. امروز کلاس آنلاین با استاد بزرگواری دارم که زودتر از پدر و مادرم از خواب بلند شدم. بر خلاف همیشه به خاطر آنتن دهی بهتر موبایل و کیفیت بهتر اینترنت، در پذیرایی ماندم و راس ساعت 8 و نیم با شوق و اشتیاق همیشگی، آنلاین شدم. تا اینجای کار همه چیز رو به راه است. استاد درس می دهد. من نوت برمی دارم. دوستان سوال می پرسند. استاد پاسخ می دهد. پدر و مادر هم کم کم از خواب بلند می شوند و آن ها نیز همچون من صبحانه را رکن اول زندگی می دانند و مشغول خوردن صبحانه می شوند. الان ساعت 10 صبح است. پدر و مادر هم صبحانه خود را میل کرده اند و به صورت مشارکتی مشغول جمع کردن سفره هستند. در همین زمان، پدر یاد زودپز خراب شده دیروز می افتد و عزم خود را جزم می کند که آن را عیب یابی و تعمیر نماید. زودپز نامبرده را با مقداری آب روی گاز می گذارد و بعد از اندکی صدای فسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس آن بلند می شود.

اینبار، استاد دیگر درس نمی دهد. من نوت برنمی دارم. دوستان سوالی نمی پرسند. اما، استاد از من می پرسد: خانم! بفرمایید آیا موفق به نصب نرم افزار فلان و کار با آن شده اید؟

ای وای! استاد هیچوقت از من چیزی نمی پرسید. اصلا من عضو میهمان این کلاس بودم. این اولین باری بود که مجبور بودم صدای میکروفن گوشی را وصل کنم. شما جای من بودید چه می کردید؟! آخر، استاد عزیز است و جواب دادن به او از اوجب واجبات! بعد از کمی بالا و پایین کردن اوضاع، صدا را باز کردم و با استیصال سلامی بر استاد و همکلاسیان مجازی کردم و جواب دادم: خیر استاد! هنوز نتوانستم نرم افزار را نصب کنم. انشاا... هر چه زودتر این کار را انجام خواهم داد. استاد بزرگوارمان که کنجکاو شده بودند، دومین سوال را پرسیدند: خانم شما کجا هستید که انقدر صدای باد می آید؟! خب اگر شما دوست عزیز خودتان را جای من بگذارید می بینید که استاد عزیز است و جواب دادن به او از اوجب واجبات. مکثی کردم و بعد از چند ثانیه با آمیخته ای از خجالت و خنده جواب دادم ”این صدای زودپز هست استاد!“. واکنش استاد و همکلاسیان مجازیمان بعد از انعقاد این جمله هم دیگر گفتن ندارد و کاملا قابل تصور است! عیبی هم ندارد. شاد کردن قلب مومنین و مومنات از اوجب واجبات است.

آنچه روایت شد، نمونه ای از خدمات قابل توجه ابزارهایی مانند موبایل، تبلت و لپ تاب برای برقراری ارتباط، برگزاری جلسات و کلاس های آموزشی در زمان پاندمی ویروس کرونا بود.

این روزها فضاهای مجازی پر شده از ویدئوها و پیام های صوتی مضحکی که همه یک موضوع مشترک دارند و آن هم حضور صداها و تصاویر ناخواسته. البته و صد البته که شاد کردن قلب دیگران از اوجب واجبات است اما، گاه این صداها و تصاویر ناخواسته، برای برخی مخاطبان بعد از ایجاد شادی، قابلیت ایجاد دردسرهای عظیمی نیز خواهد داشت. به نظرم با توجه به اجبار خانه نشینی و دورکاری این روزها، اگر وسایل ارتباطی این چنینی طوری طراحی می شد که امکان شناسایی، انتخاب و انتقال صدا و تصویر فردی خاص و فیلتر موارد ناخواسته را داشت، بسیار خدمت قابل توجهی به ارتباط موثر، آموزش و کسب و کارها می توانست بکند.

حداقل این طور دیگر وسط کلاس آنلاین صدای باد نمی آید!

#روایتگرباش

روایتگرباشسامسونگsamsungکروناکلاس مجازی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید