ویرگول
ورودثبت نام
محمدرضا گلی احمد گورابی
محمدرضا گلی احمد گورابیمتولد ۱۳۴۶رشت /
محمدرضا گلی احمد گورابی
محمدرضا گلی احمد گورابی
خواندن ۱ دقیقه·۲ روز پیش

«ابرهای بی‌دغدغه | غزل عاشقانه و فلسفی درباره باران ویلدا »

غزل «ابرهای بی‌دغدغه» با نگاهی عاشقانه و فلسفی، باران را نماد حقیقت و رهایی می‌داند. ترکیبی از استعاره‌های باران، یلدا و عشق که با زبان شاعرانه، عطش دل و امید به روشنایی را تصویر می‌کند. مناسب برای علاقه‌مندان به شعر معاصر، نقد ادبی . محمدرضا گلی احمدگورابی

محمدرضا گلی احمدگورابی ،باران بی‌دغدغه | غزل عاشقانه و فلسفی درباره باران و یلدا
محمدرضا گلی احمدگورابی ،باران بی‌دغدغه | غزل عاشقانه و فلسفی درباره باران و یلدا

ای ابرهای بی‌دغدغه، بارانتان کجاست؟

آغوش سبز دشت و گلستان‌تان کجاست؟

در کوچه های مان، که هیاهو شنیده است؟

آغوش گرم و بوسه‌ی پنهان‌تان کجاست؟

دل‌خسته‌اند شاخه و برگ از عطش چه شد

آب روان و همهمه در خوان تان کجاست؟

در چشم‌های شب، غم بی‌تابی‌ام شکفت

ماه دل‌آشنا، رخ تابان‌تان کجاست؟

دل را به شوق دیدن باران سپرده‌ام

آغوش عشق و وعده‌ی باران‌تان کجاست؟

در کوچه‌های خیس دلم ردّ پایتان دوید

آن ردّ پا و سایه‌ی چرخان‌تان کجاست؟

باران حقیقت است و شما دور مانده‌اید

آیینه‌ی شما و درخشش جانانتان کجاست؟

در شام گرم عشق،دل آهو گرفته است

چشمان منتظر و وعده‌ی یلدایتان کجاست؟

ای ابرهای بی‌خبر از حال عاشقان

آغوش مهر و گریه‌ی پنهان‌تان کجاست؟

#محمدرضاـگلیـاحمدـگورابی

۷
۱
محمدرضا گلی احمد گورابی
محمدرضا گلی احمد گورابی
متولد ۱۳۴۶رشت /
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید