«راهی که باد میرود» شعری عاشقانه با تصویرسازی از باد، قاصدک و ماه؛ روایتی از رفتن، زندگی و عشق. مناسب برای دوستداران شعر کلاسیک و نو با حالوهوای طبیعت و معناهای عمیق. محمدرضا گلی احمد گورابی

از دل خاکستر خاموش، آهی میرود
قاصدک در باد پاییزی، به راهی میرود
نه امیدی بسته بر برگشت خود، نه ادعا
دل به مهری بسته و با هر نگاهی میرود
زخم میبیند، نمیگوید، ولی لب بسته نیست
چون نسیمی ساده از دیروز، گاهی میرود
هر که پرسید از کجایی؟ گفت: از خواب زمین
هر که پرسید از کجا؟ گفتم: به چاهی میرود
زندگی یعنی همین رفتن، همین آرامِ دور
هر که عاشق شد به روی ماه، ماهی می رود