یکی دو ماهی هست که با وجود اینکه تازه کارم رو عوض کرده بودم ، باز به فکر رفتن به یک جای بهتر افتاده بودم. وقتی در عرض چند ماه ناقابل ارزش پول در حد نصف پایین اومد ، احساس کردم باید حرکتی بکنم تا چاره ای پیدا کنم برای حقوقی که تا چند ماه پیش با خوشحالی پیشنهاد داده بودم، اما ناگهان ارزشش نصف شد. از طرفی از اینکه اینهمه شرکت در حال دورکاری هستن و ما با وجودیکه به راحتی می تونیم توی خونه هم همون کار رو انجام بدیم، هر روز با ترس و لرز و با وجود بیمار شدن بعضی همکارانمون سر کار می ریم ناراضی بودم.
این شد که با چند کلیک توی جابینجا، برای چند جا که به نظرم خوب میومد رزومه فرستادم. البته جابجایی زیاد نکته ی منفی توی رزومه هست و به حق هم اینطوره. ولی مثلا همین جایی که هستم، توی قرارداد ذکر شده که اگر شرکت پس از 6 ماه از تو راضی نبود، خود به خود قرارداد به اتمام میرسه. با چنین رویکردی، من هم احساس نمی کنم که لازم باشه خودم رو برای مدت طولانی محدود به یک جا کنم و معایبش رو تحمل کنم، مگر این که گزینه دیگری نداشته باشم!
اون موقع خیلی امیدوار بودم چون مطالعات و تجربه خوبی داشتم و کمتر مصاحبه فنی بود که از پسش بر نیام. اما چیزی که باهاش مواجه شدم خیلی متفاوت با فرایند جابجایی توی سالهای پیش و کاملا دور از انتظارم بود.
اکثر قریب به اتفاق شرکت ها در کنار مصاحبه ی فنی ، یک پروژه چندین ساعته تعریف کرده بودن که به نظر من با شرایط خیلی دور از انصافی ، بدون این که حتی قبل از اون درباره پروژه، حقوق و مزایا و ... با تو تعامل کنند، و حتی بعضا قبل از مصاحبه فنی ، به تو ایمیل می کردند. هدف از این پروژه ها هر چه بود دیدن دستخط تو نبود، چون وقتی اشاره می کردی که چند پروژه توی گیتاب داری، خیلی مصاحبه کننده ها اصلا اهمیتی نمیدادند که آدرس اون گیتاب رو بگیرند و نگاهی بکنند.
تازه بعد از تمام این مراحل و وقت و انرژی زیادی که گذاشتی، بعضا گیر یک مسیول منابع انسانی جوان می افتادی که مثل یک بازجو تمام جزییات کاری گذشته و فعلی تو رو ریز به ریز می پرسید ، و اگر می خواستی مثل من صادقانه به سوالاتش جواب بدی، با قضاوت ناقص خودش تمام توانایی های تو رو هم ندید می گرفت و به راحتی تو رو رد می کرد.
علی رغم ظاهر باکلاس و مودبانه ی ارتباط کارفرما با تو، اما هیچ خبری از اون تعامل همکارانه ای که در قدیم موقع استخدام باهاش مواجه می شدی نبود. اصلا به تو به عنوان یک فرد همکار با هویت مشخص نگاه نمی شد، بلکه بیشتر شبیه انتخاب یک گوشی موبایل بود. اوایل این رو به تبختر شرکت های بزرگتر و متقاضیان بیش از حد کار توی اونها نسبت می دادم، ولی بعد حس کردم که انگار فرهنگ غالب بر بازار کار شده.البته اسکایپی بودن مصاحبه ها هم حتما تاثیر زیادی روی این فضا گذاشته
تمام این تغییرات جدید بازار کار علامت سوال بزرگی توی ذهنم ایجاد کرده بود، و نهایتا نتیجه گرفتم که تقاضای بالای جابه جایی یا استخدام هست که باعث این رفتار شرکت ها شده، وگرنه به این راحتی یک نیرو با رزومه خوب رو کنار نمی گذاشتن . حتما رزومه های خوب زیادی بهشون می رسه که به هر دلیلی تعدادی ش رو حذف می کنن. شاید هم تعداد کسانی که مثل من دنبال جور کردن یک موقعیت دورکاری برای خودشون هستن زیاد شده خلاصه که به این نتیجه رسیدم که به همین شرایط فعلی کارم رضایت بدم و خوشحال باشم و فعلا به فکر جابه جایی نیفتم.
واقعیتش تا بتونم سعی می کنم از قرار دادن خودم توی یک موقعیت ناعادلانه و نامحترمانه اینچنینی جلوگیری کنم . اما به نظرم میاد که می شد انقدر حس بی احترامی و نامهربونی توی این فضا نباشه، اگر ما که الان در موقعیت مصاحبه گر و جذب کننده ی نیرو نشسته ایم، یادمون بیاد که در گذشته خودمون هم در موقعبت مشابهی بودیم و ممکنه در آینده هم دوباره در چنین موقعیتی قرار بگیریم، پس اون رفتاری رو بکنیم که دوست داریم دیگران هم با ما بکنند.
فکر می کنم این فضا روی رویکرد توسعه دهنده ها نسبت به شرکت ها هم تاثیر میگذاره و باعث میشه هرکس فقط به فکر خودش باشه و هیچ رحم و احترامی به طرف مقابل حس نکنه.
البته این متن یکطرفه به قاضی رفتن بود و حتما در جایگاه مقابل هم که نشسته باشی گلایه هایی هست که اگر از طرف کارفرمایان مطرح بشه حتما به درک متقابل و ایجاد همدلی کمک می کنه.