*آرزویم برای نجات زمین*
آرزو دارم که همانطور که برایم خاطره تعریف کردهاند، توی حیاط مادربزرگم درختان زیادی بود، و در بهار روی درختان پرندههای زیبا مینشستند، حالا هم باشه. آرزو دارم که هم سن و سالای من از کاغذ درست استفاده کنند و در مصرف آن صرفهجویی کنند، تا درختها و جنگلها نابود نشوند. پرندهها روی درختان آواز بخوانند. آب را هدر ندهند، تا رودخانهها و چشمهها دوباره از جوی آب به پای درختان جاری بشه. صدای شرشر آب جوی، با صدای پرندگان شنیده بشه. بچهها گلها را نچینند مثل گلهای تو عکس مادربزرگ بمونن.
آرزو میکنم همهی انسانها به فکر حال و هوای زمین مهربانم باشند. حال و هوایی که این روزها با ورود کارخانهها، دود ماشینها و زبالههای رها شده، آلوده شدهاند. فکر کنند.
از اتوبوس و دوچرخه برای رفتوآمد استفاده کنیم، تا دود کمتری به ریههای زمین مهربانمان وارد بشه. آرزو میکنم که همه یکروزی به فکر نجات زمین سبز ما باشن. زباله نریزن و در محیط رها نکنند. آرزو میکنم که علم آنقدر پیشرفت کند که هیچ درختی قطع نشود
هیچ ماشینی دود نکند و کلی آرزوهای دیگه...
یادمان باشد که آب را قدر بدانیم. آب مانند خون در رگهای زمین است، که این زمین زیبا و مهربان همانند مادری مهربان، ما را در آغوش خود گرفته است را قدر بدانیم. خدایا! خودت کمک کن تا همهی آرزوهای خوب اتفاق بیفته.
ریحانه کرمیانپور
ده ساله از دبستان نیایش
کلاس چهارم
شهر خورموج