*❌⚫️ بچه های بیچاره✖️*
○مهمونی های خونه مامان جون خیلی خوبه. هم اینکه همه خاله ها و دائی ها و بچه هاشون را می بینیم و هم یادآور خاطرات خیلی خوب بچگیه.
○ بچه که بودیم، وقتی خونه مادربزرگ جمع میشدیم، هر آتیشی که می تونستیم می سوزوندیم و مامان جون و بابا جون
هیچ وقت از کارای ما ناراحت
نمی شدند. اگرم پدر و مادرامون
می خواستن دعوامون کنن، میگفتن وِلش کن بچه را. بذار اینجا هر کار دوست داره بکنه. و ما بچه ها چه لذتی میبردیم از آخر هفته هایی که همه با هم خونه مامان جون بودیم.
○البته خونه مامان جونم همیشه یه نفر بود. هیچ وقت سوت و کور نبود.
خب اینم یکی از محسنات داشتن بچه زیاده. اما آخر هفته ها که همه بودن، یه کیف دیگه ای داشت.
○حالا دیگه نوه ها بزرگ شده اند و خودشون بچه دارند. و آخر هفته های دورهمی خونه مامان جون، خیلی پرجمعیت تر شده. و البته با حال تر.
○کنار سحر نشسته بودم و حرف میزدیم. البته با صدای بلند. برای اینکه اینقدر بچه ها سر و صدا داشتند که صدای ما به هم نمی رسید.
○گفتم: چی شد برنامه سفرتون سحر؟
○کاراتون رو به راهه؟
○آخه مدتی بود که سحر و شوهرش دنبال مهاجرت بودند.
○خُب خاله خیلی ناراحت بود از این بابت. میگفت طاقت دوری بچه ها را ندارم. اما سحر و شوهرش میگفتن ما اگر بریم، پیشرفت میکنیم. بچمون اونجا تحصیل میکنه و ...
○و من واقعا اینطور نگاه را درک
نمی کنم.
○حالا یه موقع کسی میره که برای مدتی درس بخونه و برگرده. اما چطور ممکنه کسی وطن را رها کنه؟ به فرض امکانات مادی بیشتر در جای دیگه.
○مثل اینه که کسی خانواده خودش را رها کنه و بگه شما اون امکاناتی که من دوست دارم، ندارید. پس خداحافظ برای همیشه.
○وطن هم مادر ماست. نباید ترکش کنیم. آدمای بلند همت می مونند و می سازنند.
○بگذریم.
○سحر گفت: نه. وِلِش کردیم.
○با تعجب پرسیدم: چراااا؟
شما که خیلی وقت گذاشته بودین برای این کار. خیلی هم مصمم بودین.
○گفت: آره خب. اما بخاطر دخترم نرفتیم.
○گفتم: مگه نمی گفتی اصلا بخاطر سارا می خوایم بریم. که اونجا تحصیل کنه.
○گفت: یه مقداری که بررسی هامون بیشتر شد، فهمیدیم اوضاع اونجا برای بچه اصلا مناسب نیست.
○پرسیدم چطور؟
○گفت: مثلا یک قانون جدید در ایالت کالیفرنیای آمریکا تصویب شده که طبق اون مجازات تجاوز دهانی یا مقعدی به کودکان کم میشه. به شرطی که خود بچه به این تجاوز راضی بوده باشه.
آخه یعنی چی؟ مگه میشه بچه به چیزی که از لحاظ روحی و جسمی نابودش میکنه راضی باشه؟ مگه اینکه به زور تهدید ازَش اعتراف بگیرن.
○تو مدارس ابتدائی آمریکا هم
رسما آموزش تغییر جنسیت باب شده. در قالب کتابهایی مثل
"لباس جدید جیکوب".
○یه چیز دیگه اینکه اخیرا فاکس نیوز آمریکا اعلام کرده که قاچاقچیان کودک، برای تجاوز جنسی و همینطور برداشتن اعضا بدن، مورد حمایت دولت ایالات متحده هستند.
○یه خبر دیگه اینکه اخیرا در آمریکا ۶ معلم زن، در دو روز دستگیر شدند که جرمشون داشتن رابطه جنسی با دانش آموزان بود.
○سحر گفت: بازم بگم برات؟
○گفتم بگو خب.
گفت: تازگی پزشکان وزارت دفاع آمریکا اعلام کرده اند که: بچه های ۷ ساله این صلاحیت را دارند که برای تغییر جنسیت بهشون هورمون تزریق بشه.
○گفتم: عجب. آمریکا یا مثلا مهد تمدن به قول بعضی.
○گفت: تو اسپانیا هم وزیر برابری اعلام کرده که رابطه جنسی با بچه ها قانونیه!!!
○در کانادا هم اوضاع خوب نیست. اخاذی جنسی از کودکان و نوجوانان، ۸۰ درصد افزایش پیدا کرده.
○توی هلند که برای اولین بار در سال ۲۰۰۲، مرگ خودخواسته یا آتانازی را قانونی کردند، حالا و در ۲۰۲۳، خودکشی کودکان زیر ۱۲ سال هم قانونی شد و مراکزی برای این کار آماده شده.
البته خودکشی کودکان در کانادا هم قانونی شده.
○گفتم: عجب طوماری جمع کردی.
○گفت: بازم مونده.
در اسکاتلند، جرایم جنسی علیه کودکان داره عادی سازی میشه.
پلیس اسکاتلند در گزارش پایان سالش به جای استفاده از واژه
"بچه باز" از واژه "افراد متمایل به کودکان" استفاده کرده که این موضوع باعث اعتراض مردم اسکاتلند شد.
○دیگه اینکه یوهانس ویلهلم روریگ"، کمیسر امور مربوط به سوء استفاده جنسی از کودکان در آلمان گفته که هر روز صدها کودک و نوجوان آلمانی مورد آزار و اذیت جنسی قرار می گیرند و مسئله سوء استفاده جنسی به خطرات اولیه و اساسی دوران کودکی افراد در آلمان تبدیل شده.
○گفتم:این اخبار را برام می فرستی؟
○گفت: آره. چرا که نه. الان
می فرستم.
○گفتم: خداراشکر که خودتون فهمیدین. چقدر برای خاله خوشحالم
○گفت این خبرا را خوبه بذاری تو کانالت.
○گفتم: پیشنهاد خوبیه.
✍لیلا گل یار