
اغتشاشات ۱۴۰۱ بود . اواخر مهر بود یا اوایل آبان نمیدونم . فقط میدونم کاری تو مرکز شهر داشتم و از خونه ما تا اونجا با تاکسی حدود یه ربع فاصله بود کمی بیشتر یا کمتر . غروب بود و هوا تقریبا تاریک شده بود سوار یه تاکسی شدم و همراه من چند نفر دیگه سوار شدند . میدونستم اغتشاشاته ولی نمیدونستم مسیری که باید میرفتم هم شلوغ بود یا نه . خلاصه تاکسی حرکت کرد . نرسیده به چهارراه دیدیم غوغاست و اغتشاشگران و حامیان شورش هرزگان راه را بستند . جاده را با آتش زدن بسته بودند و دود آسمون را گرفته بود ولی اونقدری نبود که نشه آدما را دید . همراهم گوشی بود . به حالت تماس ، گوشی را گرفتم و وانمود کردم که دارم زنگ میزنم . چند تا عکس گرفتم . تاکسی دید نمیتونه جلو بره از یه مسیر فرعی رفت مسیرهای فرعی هم کم و بیش اغتشاشگر بود راننده ازین کوچه به اون کوچه، ازون کوچه به کوچه دیگه میرفت و تو این مسیرها هم باز کم و بیش اغتشاشگران جنبش هرزگان بودند منم فرصتی پیش میومد خیلی نامحسوس عکس و فیلم میگرفتم . تا طرف ماسکش را پایین میزد از فرصت استفاده میکردم و عکس و فیلم میگرفتم . راننده چند تا کوچه فرعی را همینجوری رفت ولی دید فایده ای نداره . احمق های شورش هرزگان راه را بسته بودند و خیابان بسته بود . راننده مجبور شد برگرده . خلاصه از همون راهی که رفته بود برگشت . تو مسیر برگشت دیدیم گاز اشک آور هم زدند . حالا کار نیروهای امنیتی بود یا اراذل و اوباش شورش هرزگان نمیدونم . چشم ها میسوخت . بعد یه ربع بیست دقیقه یا شاید بیشتر برگشتیم به همون جایی که سوار شده بودیم بعد چند روز هم اون عکس ها را از طریق یکی از رفقا تحویل نیروهای امنیتی دادم :)) این پست هم صرفا برای فحش دادن به اراذل و اوباش شورش هرزگان نوشتم . آنها که با خریت و حمایت کشور را به آتش کشاندن و جون آدم های بی گناه و مظلوم و جون احمق هایی مثل خودشان را به خطر انداختند . و چندین شهید و نفله از جنس خودشون به جا گذاشتند . #دندهعقببااتوابزار