نمیدونم تا حالا از خودتان پرسیدید چه چیزی یا چیزهایی تو وجود رسول ترک ها و علی گندابی ها بوده که مسیرشون را تغییر داده
خیلیامون داستان رسول ترک را شنیدیم رسول ترکی که به امام حسین ع ارادت داشت ولی سابقه بدی داشت و همین سابقه بد باعث شد اون روز رسول ترک را از هیئت امام حسین ع بیرون کنن و مسیر رسول ترک دقیقا ازینجا عوض میشه
خودمون را جای رسول ترک که میگن آدم قلدری بوده بذاریم اگه ماها را از مجلس بیرون میکردن چه واکنشی نشون میدادیم ؟؟
تا حالا از خودتون پرسیدید ؟؟
غیر این بود که دعوا راه مینداختیم ؟ حتی اگه از ترس هم اونجا دعوا راه نمینداختیم حس کینه و انتقام تو وجودمون شعله ور میشد ولی رسول ترک این کار را نکرد چه بسا که اگر این کار را میکرد مسیر زندگیش عوض نمیشد
اون روز رسول ترک با دل شکسته ازون مجلس رفت
اما این پایان داستان رسول ترک نبود
حالا بریم به اونجایی که صاحب یا مسئول اون هییت میره دم خونه رسول ترک تا از رسول ترک حلالیت بطلبه
و باز اینجا خودمون را جای رسول ترک بذاریم
چه واکنشی به اون فرد نشون میدادیم آیا یقه اش را نمیگرفتیم ؟ آیا ازش انتقام نمیگرفتیم ؟
رسول ترک ازین آزمون هم پیروز بیرون آمد شاید هم به خاطر این بود که تو همون لحظه اول ماجرا را فهمید
نمیدونم
و اما باز خودمون را به جای رسول ترک بذاریم اونجا که صاحب و مسئول هیئت خوابش را تعریف میکنه
اگر به ما میگفتن خواب دیدیم سگ نگهبان خیمه امام حسین شده ای چه واکنشی نشون میدادیم ؟؟
عصبانی نمیشدیم ؟ نمیگفتیم سگ خودتی ؟!!
حالا من نمیدونم اون طرف خواب را چه جوری برای رسول ترک تعریف کرد ، آیا بهش گفته بود سگی دیدم که سرش شبیه سر تو بود یا جور دیگه
ولی به هر حال رسول ترک ازین آزمون و آزمون ها پیروز بیرون اومد ولی بعید میدونم ماها پیروز بیرون میومدیم
حالا این داستان را با داستان عمر سعد ملعون مقایسه کنید
امام حسین ع با عطوفت با عمر سعد برخورد کرد حتی گمونم وعده بهشت به عمر سعد ملعون داد و عمر سعد ملعون بارها بهونه اورد
عمر سعدی که از مقام و منزلت امام حسین ع آگاه بود و از شومی جنگ با خاندان پیامبر اکرم ص آگاه بود ولی چنان حب قدرت پرستی تو وجودش شعله ور بود که اونا به سمت جنگ با نوه پبامبر اکرم ص سوق داد
حالا همین برخورد امام حسین ع با عمر سعد ملعون را با برخورد امام حسین ع با حر مقایسه کنید
اونجایی که بین امام حسین ع و حر حرف هایی رد و بدل میشه و امام حسین ع گمونم به حر میگه مادرت به عزایت بنشیند و حر در جوابش میگه حیف که مادرت حضرت فاطمه هست و شاید همین ادب مسیر حر را عوض میکنه
بعید میدونم اگر به جای حر بودیم مسیرمون عوض میشد شاید حتی در مسیر غلطمون ثابت قدم تر میشدیم
و عجیب تر از داستان رسول ترک و حر داستان علی گندابی است ظاهرا گنداب اسم منطقه ای بوده
عجیب ازین لحاظ که علی گندابی توی همان لحضاتی که قرار بوده مسیر زندگیش عوض بشه ظاهرا در حال فساد و قمار بوده و حال عادی نداشته
اونجا که علی گندابی به روضه خون یا مداح میگه از کجا میای و طرف میگه از روضه خونی و علی گندابی هم با عصبانیت میگه شما هم مسخره کردین هر روز روضه روضه
اما وقتی میفهمه ماه محرم رسیده دگرگون میشه
میگه برای منم روضه بخون اون روضه خون هم میگه روضه خونی منبر میخواد مستمع میخواد همینجوری که نمیشه و علی گندابی میگه خودم منبرت میشم مستعمت ( شنونده ات ) میشم
و روضه خون هم شروع میکنه روضه خونی
و مسیر زندگی علی گندابی عوض میشه
ظاهرا بعد اون ماجرا به خانمش یا مادرش میگه من میرم کربلا/ نجف و تا آدم نشدم برنمیگردم علی گندابی آدم میشه عزیز میشه ولی برنمیگرده چون همونجا دفن میشه توی قبری که برای کس دیگه ای کنده شده بود و قسمت علی گندابی میشه
یه داستان هم برای علی گندابی گفته شده که اونم قشنگه و مال قبل توبشه و شاید هم علت عاقبت بخیریش هم این غیرت بوده هم ادبش به ساحت امام حسین ع
میگن یه روزی با دوستش توی قهوه خونه ای یا جایی نشسته بود کلاه گرانقیمتی هم داشت هیکل جذابی هم داشته ، دوستش یهو میبینه کلاهش را پرت کرد پایین و موهاشو نامرتب کرد دوستش میگه چرا اینکار کردی میگه بعد بهت میگم
بعدا بهش میگه یه زن و شوهر جوان داشتن رد میشدن نگاهش به من بود خواستم اینجوری خودم را از چشمش بندازم تا اون عشقش به شوهرش کم رنگ نشه و به جدایی نکشه
خدایا به حق شهدای کربلا به حق این شب های محرم مسیر غلط زندگی ما را عوض کن