اخیراً دوستی به من گفت که آقای نادر ابراهیمی کتابی نوشتهاند به نام «آتش بدون دود»، چاپ 1358، انتشاراتی روزبهان، که وقایع این داستان سالهای قبل و بعد از 1320 در ترکمن صحرا رخ دادهاند. در صفحه 89 جلد چهارم این کتاب مطالب سراسر کذب و توهینآمیزی در مورد محمد آخوند گرگانی (جرجانی) نوشتهاند. من که فرزند محمد آخوند جرجانی میباشم بر خود وظیفه دانستم که در رد گفتههای آقای ابراهیمی مطلبی بنویسم. در ابتدا باید ذکر کنم که: محمد آخوند (1346-1261) ده دوره یعنی دوره های 6 و 7 و از 9 تا 16 نمایندهی دشت یموت یا ترکمن صحرا در مجلس شورای ملی بوده است. سخنرانیهای ایشان در مطبوعات مجلس و بعضی روزنامههای آن زمان موجود میباشد. آقای ابراهیمی در داستان خود به نقل از مردی به نام توماج توی قلی ساکن گنبد مینویسد: «آن کس که در صحرای ترکمن حزب توده را بنیان گذاشت و سخنرانی کرد، و نعره کشید، و سینه درید، و جز صدای سیاه خویش هیچ صدایی را نشنید، محمد آخوند جرجانی بود.» و ادامه می دهد: «اگر بدانید که او در روزگار رضاخان جلاد، رضاخانی شد، به مجلس شورا رفت، به سود رضاخان جوشید، علیه مدرس نعره کشید، صحرا را تضمین کرد که نوکر دست به سینه رضاخان باشد و بماند، پس از رفتن رضاخان نیم دایره چرخید، در برابر خود قرار گرفت، یک روز به گنبد آمد و گفت: ما آمدهایم تا اولین حزب اشتراکیون را این جا پایهگذاری کنیم: حزب توده را و...»
این مطالب سراسر کذب بوده و محمد آخوند نه تنها بنیانگذار یا عضو حزب توده نبوده که مخالف آن حزب نیز بوده است. و هیچ سندی یا مدرکی برای اثبات این نظر وجود ندارد. اتفاقاً برعکس، حزب توده محمد آخوند را مخالف خود میدانسته و آقای غائب بهلکه از فعالین سرشناس حزب توده در ترکمن صحرا در آن زمان مطلبی علیه محمد آخوند در روزنامهی ندای گرگان تاریخ 25 شهریور 1325 نوشته، که واکنش طرفداران محمد آخوند را برانگیخت و آن ها طی نامه سرگشادهای حمایت خود را از محمد آخوند و اقدامات او بیان داشتهاند. اسامی 84 نفر از اهالی ترکمن صحرا در ذیل این نامه سرگشاده قید شده است. که سند آن موجود میباشد.
بی شک کسی که نامی از او در تاریخ مانده باشد بارها مورد ارزیابی و قضاوت دیگران قرار خواهد گرفت. محمد آخوند هم از این قاعده مستثنی نیست. کسی که 20 سال در یکی از حساسترین دوران سیاسی ایران یعنی زمان رضاشاه و اوایل سلطنت محمدرضاشاه نماینده مجلس بوده است، این که کارنامه سیاسی او مثبت یا منفی بوده، به عهده محققین تاریخ سیاسی است و طبیعی است که او را نقد کنند و نقاط ضعف و قوتش را بیان کنند. اما هیچ محققی نمیتواند بدون سند و مدرک مطلبی را ارائه کند. محقق باید بدون حب و بغض و پیش داوری کار کند.
شولوخف نویسنده نامدار روسی جملهای دارد که: «تاریخ رمانی است که اتفاق افتاده است. اما رمان تاریخی است که ممکن است اتفاق افتاده باشد.» در واقع تاریخ اتفاق افتاده و زاییده تخیل نویسنده نیست، اما رمان زاییده تخیل نویسنده است. ممکن است از وقایع تاریخی الهام گرفته باشد، اما به هر حال ساخته ذهن نویسنده است. به همین خاطر بسیاری از نویسندگان متعهد و شریف، در ابتدای رمانهای تاریخی خود مینویسند: «قهرمانان این داستان زاییده تخیل نویسنده هستند و هر گونه شباهت احتمالی با آدمها یا حوادث واقعی تصادفی است.»
حال در نظر بگیرید آقای نادر ابراهیمی در رمان خود که ساخته ذهن خودشان است، از یک شخص حقیقی نام میبرد و سند و مدرکشان هم این است که به قول فلان شخص ترکمن محمد آخوند جرجانی بنیانگذار حزب توده در ترکمن صحرا میباشد و تحت این عنوان چهرهای غیرواقعی از ایشان به نمایش میگذارند.
آقای نادر ابراهیمی! که متأسفانه مرحوم شده اید و انشاءالله خداوند از گناهانتان بگذرد، «و ای کاش من شما را در قید حیاتتان ملاقات میکردم»، اگر نویسندهای داستانی بنویسد و در آن این موضوع را بگنجاند که: به قول فلان شخص تهرانی نادر ابراهیمی که در خانه یک سرهنگ شاهنشاهی بزرگ شده شاه دوست بوده و با ساواک همکاری میکرده، اما بعد از انقلاب اسلامی نیمدایرهای چرخید و علیه رضاخان و رژیم پهلوی داستان نوشت. آیا به شما برنخواهد خورد؟ قطعا برخواهد خورد، چون او داستان نوشته است و در داستان نویسنده اخلاقاً نباید از اشخاص حقیقی نام ببرد. در عین حال زندگینامه نویسان میتوانند در مورد زندگی شما بدون حب و بغض تحقیق کنند و منتقدان میتوانند کتابهای شما را نقد کنند و این بار این کار به شما برنخواهد خورد.
احمد گرگانی - فرزند محمد آخوند گرگانی (جرجانی)
به نقل از صحرا 414- دوشنبه 29 خرداد 1391