احمد گرگانی
احمد گرگانی
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

بگنج خان (بگنجعلی خان)

مقدمتا باید عرض کنم مدتی است که تاریخ شفاهی در نزد محققان و صاحب نظران اهمیت پیدا کرده است. در این راستا، دوست محققی که دانشجوی دکترا در رشته ی تاریخ می‌باشد، از من خواست، هرچه اطلاعات شفاهی خانوادگی در مورد بگنچ خان دارم را بنویسم. من پسر کوچک محمد آخوند گرگانی و نسل هشتم بگنج خان می‌باشم. من به این دوست گفتم، اطلاعات من بسیار اندک است و او به نقل از استادش گفت، اطلاعات هر چند اندک باشد باید ثبت شود. اطاعت امر کردم و با مراجعه به کتب تاریخی و دانسته‌های شفاهی خانوادگی مطلب زیر را در مورد بگنج خان به نگارش درآوردم. امید است که مورد قبول علاقمندان قرار بگیرد. در ضمن خوشحال می‌شوم اگر عزیزانی اطلاعات بیشتری در مورد بگنج خان دارند، مرا از معلومات خود بی نصیب نگذارند.

بگنج خان یا بگنجعلی خان از سران طایفه داز در زمان نادر شاه افشار در روستای قیزلار در حاشیه اترک در شمال ایران زندگی می‌کرده‌ است. در زبان ترکمنی دو پسوند "بای" و "خان" دارای معانی خاصی هستند. "بای" به کسی گفته می‌شود که دارای اموال زیاد و به خصوص گوسفند و گاو و غیره باشد. اما "خان" به کسی گفته می‌شود که توان مدیریتی، سرکردگی و بسیج سیاسی و اجتماعی و نظامی ایل را داشته باشد. بگنج خان هم دارای چنین ویژگی بوده است.

آن طور که در منابع تاریخی آمده است ایل قاجار در زمان شاه عباس صفوی به شمال استرآباد در قلعه مبارک آباد (آق قلعه کنونی) کوچانده شدند تا جلوی هجوم و تاخت و تاز ترکمن ها را بگیرند (995 ه.ق.). اما ایل قاجار با توجه به زبان مشترکی که با ترکمن‌ها داشته‌اند، با آنها روابط حسنه‌ برقرار نموده و با هم به مراوده و داد و ستد می‌پرداختند. در سالهای 1150 ه.ق. رهبر این ایل "محمد حسن خان" بنا به روایاتی، خواهرزاده بگنج خان بوده است. در موخره کتاب "خوجام بردی حان" نوشته "شابنده" (اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 میلادی) صفحه ی 119( موخره به قلم آنا نپسف استاد تاریخ) اشاره می‌شود که محمد حسن خان در خانه دایی خود بگنج عالی بگ به مدت 25 سال زندگی کرده است. و از جنبش های ترکمن‌ها چه در گرگان و چه در خیوه خبر داشته است. او می‌گوید: مختومقلی شعر"عالی سیزینگ" را به خاطر محمد حسن خان سروده است. این مورد یعنی نسبت فامیلی محمد حسن خان با بگنج خان چه درست باشد چه نادرست، بهرحال محمد حسن خان با بگنج خان رابطه حسنه‌ای داشته است. چرا که وقتی محمد حسن خان مورد غضب نادرشاه قرار می‌گیرد، به بگنج خان پناه می‌برد. نادر شاه عده‌ای را مامور می‌کند که محمد حسن خان را از بگنج خان تحویل بگیرند. ظاهرا ماموران بگنج خان را تهدید می‌کنند و می‌گویند در صورت سرپیچی مورد غضب نادرشاه قرار خواهند گرفت. بگنج خان و سران ایل به شور می‌نشینند. آنها در وضعیت دشواری قرار می‌گیرند. از یک طرف یک دوست که با آنها پناه آورده و از طرف دیگر نادر شاه که در اوج قدرت خود بوده و احتمالا به آنها حمله کرده و ایل را مورد تاخت و تاز قرار داده به آوارگی بکشاند. در نهایت سران قوم، منفعت ایل را ترجیح داده تصمیم می‌گیرند محمد حسن خان را تحویل نادر بدهند. اوغول بخت زن بگنج خان که در گوشه‌ی خانه (آق اوی) شاهد این گفتگوها بوده، تحمل نمی‌کند و چارقد خود را از سر برداشته به میان سران قوم می‌اندازد و می‌گوید "شما اگر از نادر می‌ترسید زیر این چارقد پنهان شوید، من نمی‌گذارم کسی را که به ما پناه آورده تسلیم دشمن کنید". سران قوم شرمنده شده از تصمیم خود برمی‌گردند و محمد حسن خان را با یک نوکر و دو اسب و یک باز شکاری به صحراهای شمال فراری می‌دهند. ( این ماجرا نشان می‌دهد از یک طرف تحویل پناهنده عمل شرم‌آوری بوده و از طرف دیگر شاید واقعا محمد حسن خان خواهرزاده بگنج خان بوده و قربان بخت به این خاطر از وی حمایت کرده است و البته نفوذ زن‌ها را نیز نشان می‌دهد.)

آنها به فرستادگان نادرشاه می‌گویند، ما خبری از محمد حسن خان نداریم. محمد حسن خان در صحرا آواره بوده، توسط باز شکاری به شکار می‌پرداخته تا آن که یک روز باز شکاری می‌رود و دیگر برنمی‌گردد. آنها از ناچاری یکی از اسبها را کشته و این گونه به زندگی خود ادامه می‌دهند. اسب دوم را نیز می‌کشند و می‌خورند. و پس از آن در حال مرگ بودند که عده‌ای می‌آیند و خبر می‌دهند که نادرشاه کشته شده است. (این مطلب در کتاب ناسخ التواریخ تالیف محمد تقی لسان الملک سپهر در صفحه ی 16 و سعید نفیسی در صفحه 49 کتاب "تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره ی معاصر" آمده است.)

شرح اینکه بعدا محمد حسن خان چه کرد را به عهده‌ی تاریخ نگاران می‌گذاریم. او البته جنگهای بسیاری کرد و عاقبت کشته شد(1172 ه.ق). پسر او "آغا محمد خان قاجار" در سال 1210 ه.ق. به سلطنت نشست. و روایات شفاهی خانوادگی که بعد از این داریم این است که آغا محمد خان حالا به خاطر خدمتی که بگنج خان به پدرش کرده بود یا به خاطر خویشاوندی، روستای گوزن فارس در دهستان ملک در 20 کیلومتری شرق استرآباد یا گرگان کنونی را به بگنج خان یا به فرزندان او بخشید.

بعد از این ماجرا ما اطلاعات خاصی در مورد بگنج خان نداریم. فقط می‌دانیم یکی از سرداران بزرگ آغا محمد خان به نام خوجام بردی خان از روستای قیزلار یا آی‌قیز بوده است. اینکه او چه نسبتی با بگنج خان داشته، اطلاعی در دست نیست، تنها می‌دانیم که او از طایفه ی داز و اهالی منطقه‌ی آی قیز بوده است. آن طور که در موخره‌ی کتاب خوجام بردی خان نوشته‌ی شابنده آمده، حتی لطفعلی خان زند را هم خوجام بردی خان شکست داده است. او بالاخره در دشت مغان بر اثر بیماری در می‌گذرد.

فرزندان بگنج خان بهره‌ی مالکانه روستای گوزن فارس را می‌گرفتند. بعدها یا به خاطر دوری راه و یا به هر دلیل دیگری در این امر وقفه افتاده است. محمد آخوند گرگانی ( 1260 – 1346ه.ش) که نسل هفتم بگنج خان بوده در بخارا تحصیل می‌کند و بعد از پایان تحصیلات علوم دینی به روستای قیزلار برمی‌گردد. خانواده‌ی آن‌ها بعدا به روستای چن سولی در حاشیه‌ی رود گرگان در 18 کیلومتری شرق آق قلا کوچ می‌کنند. بعدها در دوره‌ی ششم مجلس شورای ملی در سال 1305 به نمایندگی از طرف ترکمن‌ها به مجلس راه می‌یابد. محمد آخوند سند گوزن فارس را یافته و دوباره مالکانه‌ی آن روستا را بدست می‌گیرد. البته قناتی داشته‌اند که هر سال با هزینه خود لایروبی می‌کرده‌اند. این قنات از میان روستای گوزن فارس رد می‌شده و هنوز هم دایر است. در پای این قنات اهالی شالی می‌کاشته‌اند و طبق عرف آن زمان درصدی از محصول را به مالک می‌داده‌اند. این امر تا سال 1342 که نظام ارباب و رعیتی لغو شد، ادامه داشته است.

از گوزن فارس به سمت نواحی ترکمن نشین 15 تا 20 کیلومتر اراضی بکر و نیمه جنگلی بدون سکونت بوده است. البته اهالی قره تپه داز در فصل‌هایی برای چراندن احشام خود به نواحی بالا دست کوچ می‌کرده‌اند. اما سکونت دائم نداشته‌اند. محمد آخوند، برادر کوچک خود "عطاخان" را تشویق می‌کند که در قسمت شمال گوزن فارس سکونت گزیده شروع به آبادی اراضی نموده، کشت و زرع نماید. عطاخان در سال 1308 ه.ش به محل عطاآباد کنونی کوچ کرده شروع به کشت و کار می‌نماید. به دنبال او عده‌ی زیادی از اهالی قره تپه داز و بعدها از روستا های دیگر به آن محل کوچ کرده هر کدام سعی در آباد کردن اراضی می‌کنند. وجه تسمیه عطاآباد نیز به همین منظور است. نگارنده هم اکنون در روستای گوزن فارس دارای زمین کشاورزی می‌باشم.

صحبت ما البته از بگنج خان بود. اما من خواستم ادامه‌ی تاثیر و ردپای او را در حال حاضر هم بیان کرده باشم.

ترتیب شجره از بگنج خان تا محمد آخوند:

1- بگنج خان، 2- بابا خان معروف به باباخان سخی، 3- قلیچ صوفی، 4- الله یار، 5- آلیار، 6- عطاجیق بای، 7- محمد آخوند

پنجشنبه 01 آبان 1393

بگنج خانقاجارنادر شاهمحمد حسن خانتاریخ شفاهی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید