احمد گرگانی
احمد گرگانی
خواندن ۱۵ دقیقه·۳ سال پیش

حاجی رو

رسوم اجتماعی، رفتارهایی هستند که بر اثر تکرار فراوان و تثبیت کنش های متقابل اجتماعی بوجود می آیند. هر رسمی در نخستین مراحل پیدایش خود، وسیله رفع یک یا چند نیاز اجتماعی بوده است. برخی رسم های اجتماعی که برای خوشامد دیگران صورت می گیرند، آداب اجتماعی و رسم های دقیق و معتبر عمومی که از دیرباز مانده باشند، سنت اجتماعی خوانده می شوند. ( نقل به مضمون از آریانپور)یک ضرورت باعث بوجود آمدن رسوم و آداب و سنن اجتماعی می شوند. ضرورتی که باعث دوام و بقای یک قوم یا ملت می شوند. آنها در طی قرن ها صیقل می خورند و به شکلی پایدار به حیات خود ادامه می دهند. همچون تارهایی نامرئی از انسجام قومی پاسداری کرده، آحاد اجتماع را به هم پیوند داده از اضمحلال آن جلوگیری می کنند. شرایط محیطی و اقلیمی، شیوه معیشت و بسیاری عوامل دیگر سنن اقوام مختلف را از همدیگر متمایز می کنند. به عنوان مثال، قومی که با گله داری امور خود را می گذرانند با آنان که در کنار دریا و با ماهیگیری ارتزاق می کنند آداب و رسومشان تفاوت دارد. اقوام اسکیمو که مجبورند در هوای یخبندان قطبی زندگی کنند با آنان که در نواحی گرم استوایی به سر می برند، از شیوه لباس پوشیدن، تغذیه، مراسم ازدواج و بسیاری دیگر تفاوت اساسی دارند.سنن اجتماعی چون از دیرباز بوجود آمده اند و قرن ها تداوم پیدا کرده اند، در مقابل بادهای تغییر مقاومت می کنند. اما با ورود مدرنیسم در صد و اندی سال پیش و تغییر شیوه معیشت از گله داری به کشاورزی و صنعتی شدن بسیاری از کارها از یک طرف و از طرف دیگر آموزش و پرورش نوین و گسترش رسانه ها و خارج شدن مردم از آن جامعه بسته و آشنایی با دیگر اقوام و ملل دنیا بسیاری از آداب و رسوم مجبور به عقب نشینی شده، یا از بین رفتند، یا تغییر شکل داده از حالت اولیه خارج شدند و بصورتی مسخ گونه به حیات خود ادامه می دهند فعلا من می خواهم چند رسم خوب را که از جوانی بخاطرم مانده بیان کنم:1- یادم می آید در دهه ی 40 بود. در روستایمان خانه ی یکی از هم روستایی ها آتش گرفت. تمام لوازم خانه سوخت. اهالی ده هر کدام در حد وسع خود به آنها کمک کردند. یکی فرش برد، دیگری لحاف و تشک، ظرف و ظروف و غیره. این کار باعث ادامه زندگی آنها بصورت عادی شد.2- بعد از برداشت گندم، گوسفندان را در مزراع گندم به چرا می برند. گوسفندان خوشه های گندم به زمین افتاده را می خورند. چوپان باید مواظب باشد که گوسفندان بیش از اندازه نخورند و اگر خوردند آب زیاد نخورند. وگرنه دچار امتلاء معده شده، تلف می شوند (ایمه دوشمک) در همان سالهای دهه ی 40 چوپانی غفلت کرده در نتیجه 70 راس گوسفند تلف شدند. گله را به ده آورده بودند و عده ای کارد به دست آماده بودند، بمحض اینکه گوسفندی می افتاد، ذبح می کردند. گوشت آنها قابل خوردن بود. چیزی که توجه مرا جلب کرد، این بود که گله دارهای دیگر، هر کدام یک یا دو و حتی بیشتر از این لاشه ها را با خود می بردند و در عوض به همان تعداد گوسفند زنده تحویل می دادند. به این ترتیب مانع وارد شدن ضربه اقتصادی به صاحب گله می شدند.3- از این رسم ها فراوان می توان نام برد، مانند کمک به عروسی و مهم تر از آن در عزاداری. عروسی لااقل مقدمات دارد و از پیش تدارکاتی انجام می شود، اما مرگ قابل پیش بینی نیست. به همین دلیل صاحب عزا، سرگردان است. اینجاست که اقوام و آشنایان، آستین بالا می زنند. علاوه بر کمک معنوی، از کمک مالی و مادی هم دریغ نمی کنند. یکی گوسفند می آورد، دیگری برنج، روغن و ... مخصوصا در زمان های قدیم که امکانات امروزه نبوده، بعلت نبودن راه ها و دیگر امکانات، دسترسی به بازار مشکل بوده و اهمیت کمک به همدیگر در همین جا خود را نشان می دهد.این آداب و رسوم همچون بیمه نامه ای نانوشته عمل می کرده. بیمه نامه ای که حق بیمه نداشته و پرداخت به خسارت دیده نه از روی اجبار و اکراه که با طیب خاطر بوده است.4- نمی توانم از آداب و رسوم بگویم و از رسم بسیار زیبای "یاوار" در بین ترکمن ها یادی نکنم و آن نوعی بسیج همگانی بود برای کمک به کسی. وقتی احساس می شد، مثلا شخصی در برداشت گندم، دست تنهاست و از عهده اش به تنهایی برنمی آید، اعلام یاوار می شد و دسته جمعی به او کمک می شد. یا برای پشم چینی گوسفندان، معمولا یک روز قبل یک نفر مامور می شد با اسب در ده بگردد و خبر بدهد که فلانی فردا پشم چینی دارد. صبح پشم چینان (قیرقیم چی لار) با دو کارد (قیچی مخصوص پشم چینی یا قیرقیلیک) در دست گروه گروه می آمدند. حتی نوجوانان در این مراسم شرکت می کردند. آنها به گله زده پای گوسفندان را گرفته به میدان پشم چینی می آوردند. آنها را با گویلیک (طنابی از جنس پشم) می بستند و آنگاه هیاهای پشم چینی، مسابقه دادن ها، رجز خوانی ها، شوخی ها و متلک ها به همدیگر شروع می شد. پیرمردها هم می آمدند، در سایه نشسته و دو کاردها را با سنگ کارد تیزکنی، تیز می کردند. بچه های کوچکتر هم پشم ها را جمع می کردند. به این ترتیب یک گله گوسفند تا ظهر، پشم هایشان چیده و سبک و سرزنده می شدند. بعد از اتمام کار هم ضیافت ناهار برپا بود و بعد صاحب گله از شرکت کننده ها تشکر کرده و با تانگری یالقاسین (خدا عوضتان دهد) آنها را بدرقه می کرد.5- یکی دیگر از این رسم های خوب، کمک به افراد یتیم یا مستمند در هنگام ازدواج بود. افراد ایل جمع می شدند، و معمولا یکی از بزرگان که اوتوریته خاصی نسبت به دیگران داشت، به هر کسی تکلیف می کرد که چقدر پرداخت کند (کوپ قونان، آغساغینی بیلدیرمز). ضرب المثلی است که همین معنا را می سازد. گله ی بزرگ، لنگ یا زخمی خود را نشان نمی دهد. می دانیم که درندگان به حیوانات ضعیف یا زخمی حمله می کنند، اما وقتی گله متحد است، آنها در دل گله پنهان می مانند.همانطور که در ابتدای این نوشته آمد، با تغییر شیوه زندگی بسیاری از این آداب و رسوم یا از بین رفتند یا تغییر شکل دادند. دیگر کسی با گاو زمین را شخم نمی زند. با داس درو نمی کند (لااقل در کشت های اساسی مثل گندم). ماشین های کاشت و برداشت جای آنها را گرفته اند. دختران و زن ها وارد کارهای عمومی و اجتماعی شده از آن شیوه سنتی زندگی خانه نشینی جدا شده اند. رسم ازدواج های درون گروهی یا طایفه ای از بین رفته، ازدواج با طایفه های غریبه امری عادی شده است. دیگر "یاد ایل لر یامان ایل لر" معنا ومفهومی ندارد. سرودی که برای دخترانی خوانده می شد که عروس ایل های بیگانه می شدند.و حال می خواهم از یکی از رسم هایی که هنوز اجرا می شوند اما تغییر ماهیت داده، بگویم:می دانیم، ترکمن ها همچون دیگر اقوام، مردمانی مذهبی هستند. در زمان های قدیم که حج رفتن کار دشواری بوده و فقط مردمانی زاهد و مخلص و از جان گذشته به حج می رفتند. سفر آنها ماه ها و شاید یکسال طول می کشیده است. در نتیجه راهیان سفر مکه از احترام فوق العاده ای برخوردار بودند. هر کسی سعی می کرده کمکی به آنها کرده، از ثواب زیارت آنها نصیبی ببرند و راهیان مکه در طول مسیر بدون شرم به در خانه ها رفته تقاضای کمک می کرده اند. وامبری که به همراه عده ای از حاجیان به ترکستان سفر کرده، این را عنوان می کند. آنها شکم خود را از کمک مردمی سیر کرده توانسته اند سفر خود را ادامه دهند. به نظر می آید کلمه "حاجی رو" یا بشکل مخفف "حجیرو" در همین رابطه درست شده. اما متاسفانه عده ای مفت خور از این اعتقادات مردم سوءاستفاده کرده و بدون آنکه قصد زیارت مکه را داشته باشند، خود را حاجی رو نامیده و این کلمه به معنی سائل و دوره گرد تغییر معنی پیدا کرده است. بهرحال در آن زمان کمک به حاجیان که با تحمل خطرات زیاد به مکه می رفتند، معنی و مفهومی داشت و این رسم کمک هنوز هم ادامه دارد. گرچه راهیان کنونی مکه احتیاجی به آن ندارند. اما آنها باید مقدار کمک هر کسی را یادداشت کرده به تناسب آن سوغاتی بدهند! و اگر کمتر بدهند پچ پچ ها - مخصوصا خانمها با عرض پوزش - شروع می شود. حاجی بنده خدا که باید بیشتر به فکر انجام مناسک حج و حالت روحانی آن باشد، از دغدغه هایش سوغاتی هایی است که به هر کس به تناسب کادویی که داده، باید تهیه کند. و غالبا بعضی ها هم از دستشان در می رود و تناسب سوغاتی به هم می خورد و بعضی ها که قهر می کنند و بعضی ها هم پشت سرش حرف می زنند و ... .خب، دوستان عزیز اگر شروع این رسم برای رفع نیاز امر خیری بوده و کمک کننده بدون چشم داشت به راهیان کعبه کمک می کرده، حال که غالب حاجی ها اصلا نیازی به کمک ندارند، بدون تحمل مشقت می روند و به سلامتی برمی گردند، از یک طرف چه لزومی به کمک و اگر کمک می شود، بهتر نیست که آدم توقعی نداشته باشد؟روستایی ساده آدم1392/6/2جمعه 08 شهريور 1392حاجی رو

رسوم اجتماعی، رفتارهایی هستند که بر اثر تکرار فراوان و تثبیت کنش های متقابل اجتماعی بوجود می آیند. هر رسمی در نخستین مراحل پیدایش خود، وسیله رفع یک یا چند نیاز اجتماعی بوده است. برخی رسم های اجتماعی که برای خوشامد دیگران صورت می گیرند، آداب اجتماعی و رسم های دقیق و معتبر عمومی که از دیرباز مانده باشند، سنت اجتماعی خوانده می شوند. ( نقل به مضمون از آریانپور)

یک ضرورت باعث بوجود آمدن رسوم و آداب و سنن اجتماعی می شوند. ضرورتی که باعث دوام و بقای یک قوم یا ملت می شوند. آنها در طی قرن ها صیقل می خورند و به شکلی پایدار به حیات خود ادامه می دهند. همچون تارهایی نامرئی از انسجام قومی پاسداری کرده، آحاد اجتماع را به هم پیوند داده از اضمحلال آن جلوگیری می کنند. شرایط محیطی و اقلیمی، شیوه معیشت و بسیاری عوامل دیگر سنن اقوام مختلف را از همدیگر متمایز می کنند. به عنوان مثال، قومی که با گله داری امور خود را می گذرانند با آنان که در کنار دریا و با ماهیگیری ارتزاق می کنند آداب و رسومشان تفاوت دارد. اقوام اسکیمو که مجبورند در هوای یخبندان قطبی زندگی کنند با آنان که در نواحی گرم استوایی به سر می برند، از شیوه لباس پوشیدن، تغذیه، مراسم ازدواج و بسیاری دیگر تفاوت اساسی دارند.

سنن اجتماعی چون از دیرباز بوجود آمده اند و قرن ها تداوم پیدا کرده اند، در مقابل بادهای تغییر مقاومت می کنند. اما با ورود مدرنیسم در صد و اندی سال پیش و تغییر شیوه معیشت از گله داری به کشاورزی و صنعتی شدن بسیاری از کارها از یک طرف و از طرف دیگر آموزش و پرورش نوین و گسترش رسانه ها و خارج شدن مردم از آن جامعه بسته و آشنایی با دیگر اقوام و ملل دنیا بسیاری از آداب و رسوم مجبور به عقب نشینی شده، یا از بین رفتند، یا تغییر شکل داده از حالت اولیه خارج شدند و بصورتی مسخ گونه به حیات خود ادامه می دهند فعلا من می خواهم چند رسم خوب را که از جوانی بخاطرم مانده بیان کنم:

1- یادم می آید در دهه ی 40 بود. در روستایمان خانه ی یکی از هم روستایی ها آتش گرفت. تمام لوازم خانه سوخت. اهالی ده هر کدام در حد وسع خود به آنها کمک کردند. یکی فرش برد، دیگری لحاف و تشک، ظرف و ظروف و غیره. این کار باعث ادامه زندگی آنها بصورت عادی شد.

2- بعد از برداشت گندم، گوسفندان را در مزراع گندم به چرا می برند. گوسفندان خوشه های گندم به زمین افتاده را می خورند. چوپان باید مواظب باشد که گوسفندان بیش از اندازه نخورند و اگر خوردند آب زیاد نخورند. وگرنه دچار امتلاء معده شده، تلف می شوند (ایمه دوشمک) در همان سالهای دهه ی 40 چوپانی غفلت کرده در نتیجه 70 راس گوسفند تلف شدند. گله را به ده آورده بودند و عده ای کارد به دست آماده بودند، بمحض اینکه گوسفندی می افتاد، ذبح می کردند. گوشت آنها قابل خوردن بود. چیزی که توجه مرا جلب کرد، این بود که گله دارهای دیگر، هر کدام یک یا دو و حتی بیشتر از این لاشه ها را با خود می بردند و در عوض به همان تعداد گوسفند زنده تحویل می دادند. به این ترتیب مانع وارد شدن ضربه اقتصادی به صاحب گله می شدند.

3- از این رسم ها فراوان می توان نام برد، مانند کمک به عروسی و مهم تر از آن در عزاداری. عروسی لااقل مقدمات دارد و از پیش تدارکاتی انجام می شود، اما مرگ قابل پیش بینی نیست. به همین دلیل صاحب عزا، سرگردان است. اینجاست که اقوام و آشنایان، آستین بالا می زنند. علاوه بر کمک معنوی، از کمک مالی و مادی هم دریغ نمی کنند. یکی گوسفند می آورد، دیگری برنج، روغن و ... مخصوصا در زمان های قدیم که امکانات امروزه نبوده، بعلت نبودن راه ها و دیگر امکانات، دسترسی به بازار مشکل بوده و اهمیت کمک به همدیگر در همین جا خود را نشان می دهد.

این آداب و رسوم همچون بیمه نامه ای نانوشته عمل می کرده. بیمه نامه ای که حق بیمه نداشته و پرداخت به خسارت دیده نه از روی اجبار و اکراه که با طیب خاطر بوده است.

4- نمی توانم از آداب و رسوم بگویم و از رسم بسیار زیبای "یاوار" در بین ترکمن ها یادی نکنم و آن نوعی بسیج همگانی بود برای کمک به کسی. وقتی احساس می شد، مثلا شخصی در برداشت گندم، دست تنهاست و از عهده اش به تنهایی برنمی آید، اعلام یاوار می شد و دسته جمعی به او کمک می شد. یا برای پشم چینی گوسفندان، معمولا یک روز قبل یک نفر مامور می شد با اسب در ده بگردد و خبر بدهد که فلانی فردا پشم چینی دارد. صبح پشم چینان (قیرقیم چی لار) با دو کارد (قیچی مخصوص پشم چینی یا قیرقیلیک) در دست گروه گروه می آمدند. حتی نوجوانان در این مراسم شرکت می کردند. آنها به گله زده پای گوسفندان را گرفته به میدان پشم چینی می آوردند. آنها را با گویلیک (طنابی از جنس پشم) می بستند و آنگاه هیاهای پشم چینی، مسابقه دادن ها، رجز خوانی ها، شوخی ها و متلک ها به همدیگر شروع می شد. پیرمردها هم می آمدند، در سایه نشسته و دو کاردها را با سنگ کارد تیزکنی، تیز می کردند. بچه های کوچکتر هم پشم ها را جمع می کردند. به این ترتیب یک گله گوسفند تا ظهر، پشم هایشان چیده و سبک و سرزنده می شدند. بعد از اتمام کار هم ضیافت ناهار برپا بود و بعد صاحب گله از شرکت کننده ها تشکر کرده و با تانگری یالقاسین (خدا عوضتان دهد) آنها را بدرقه می کرد.

5- یکی دیگر از این رسم های خوب، کمک به افراد یتیم یا مستمند در هنگام ازدواج بود. افراد ایل جمع می شدند، و معمولا یکی از بزرگان که اوتوریته خاصی نسبت به دیگران داشت، به هر کسی تکلیف می کرد که چقدر پرداخت کند (کوپ قونان، آغساغینی بیلدیرمز). ضرب المثلی است که همین معنا را می سازد. گله ی بزرگ، لنگ یا زخمی خود را نشان نمی دهد. می دانیم که درندگان به حیوانات ضعیف یا زخمی حمله می کنند، اما وقتی گله متحد است، آنها در دل گله پنهان می مانند.

همانطور که در ابتدای این نوشته آمد، با تغییر شیوه زندگی بسیاری از این آداب و رسوم یا از بین رفتند یا تغییر شکل دادند. دیگر کسی با گاو زمین را شخم نمی زند. با داس درو نمی کند (لااقل در کشت های اساسی مثل گندم). ماشین های کاشت و برداشت جای آنها را گرفته اند. دختران و زن ها وارد کارهای عمومی و اجتماعی شده از آن شیوه سنتی زندگی خانه نشینی جدا شده اند. رسم ازدواج های درون گروهی یا طایفه ای از بین رفته، ازدواج با طایفه های غریبه امری عادی شده است. دیگر "یاد ایل لر یامان ایل لر" معنا ومفهومی ندارد. سرودی که برای دخترانی خوانده می شد که عروس ایل های بیگانه می شدند.

و حال می خواهم از یکی از رسم هایی که هنوز اجرا می شوند اما تغییر ماهیت داده، بگویم:

می دانیم، ترکمن ها همچون دیگر اقوام، مردمانی مذهبی هستند. در زمان های قدیم که حج رفتن کار دشواری بوده و فقط مردمانی زاهد و مخلص و از جان گذشته به حج می رفتند. سفر آنها ماه ها و شاید یکسال طول می کشیده است. در نتیجه راهیان سفر مکه از احترام فوق العاده ای برخوردار بودند. هر کسی سعی می کرده کمکی به آنها کرده، از ثواب زیارت آنها نصیبی ببرند و راهیان مکه در طول مسیر بدون شرم به در خانه ها رفته تقاضای کمک می کرده اند. وامبری که به همراه عده ای از حاجیان به ترکستان سفر کرده، این را عنوان می کند. آنها شکم خود را از کمک مردمی سیر کرده توانسته اند سفر خود را ادامه دهند. به نظر می آید کلمه "حاجی رو" یا بشکل مخفف "حجیرو" در همین رابطه درست شده. اما متاسفانه عده ای مفت خور از این اعتقادات مردم سوءاستفاده کرده و بدون آنکه قصد زیارت مکه را داشته باشند، خود را حاجی رو نامیده و این کلمه به معنی سائل و دوره گرد تغییر معنی پیدا کرده است. بهرحال در آن زمان کمک به حاجیان که با تحمل خطرات زیاد به مکه می رفتند، معنی و مفهومی داشت و این رسم کمک هنوز هم ادامه دارد. گرچه راهیان کنونی مکه احتیاجی به آن ندارند. اما آنها باید مقدار کمک هر کسی را یادداشت کرده به تناسب آن سوغاتی بدهند! و اگر کمتر بدهند پچ پچ ها - مخصوصا خانمها با عرض پوزش - شروع می شود. حاجی بنده خدا که باید بیشتر به فکر انجام مناسک حج و حالت روحانی آن باشد، از دغدغه هایش سوغاتی هایی است که به هر کس به تناسب کادویی که داده، باید تهیه کند. و غالبا بعضی ها هم از دستشان در می رود و تناسب سوغاتی به هم می خورد و بعضی ها که قهر می کنند و بعضی ها هم پشت سرش حرف می زنند و ... .

خب، دوستان عزیز اگر شروع این رسم برای رفع نیاز امر خیری بوده و کمک کننده بدون چشم داشت به راهیان کعبه کمک می کرده، حال که غالب حاجی ها اصلا نیازی به کمک ندارند، بدون تحمل مشقت می روند و به سلامتی برمی گردند، از یک طرف چه لزومی به کمک و اگر کمک می شود، بهتر نیست که آدم توقعی نداشته باشد؟

روستایی ساده آدم

1392/6/2


جمعه 08 شهريور 1392

آدابرسومحج
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید