ویرگول
ورودثبت نام
احمد گرگانی
احمد گرگانی
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

چشم هم چشمی

حسادت نوعی رنج است. رنجی که شخص از موفقیت و شادمانی و بختیاری دیگران می برد. و این دیگران معمولا خودی هستند؛ غریبه نیستند. گویا حسادت در وجود همه هست، اما عموما آن را کنترل می کنند و آن ها که نمی توانند و درجه حسادت آن ها از عموم مردم بیشتر است، تبدیل به آدم های حسود می شوند.آدم حسود همیشه رنج می برد. رنج او ناشی از این نیست که چرا خود شادمان یا بختیار نیست، بلکه از این است که چرا دیگران شادمان هستند. ضرب المثل " حسود هرگز نیاسود " از همین جا ناشی می شود. در مورد عمومیت حسادت در وجود همه، ضرب المثلی از مردم یوگوسلاوی می گوید: " اگر حسادت ویژگی های سوختن را داشت، نیاز به هیچ سوخت دیگری نبود ". گر چه من در این حد بد بین نیستم، ولی خب، بد هم نبود. لاقل آلودگی هوا کم می شد.

نقطه مقابل حسادت، غبطه است. کسی که غبطه می خورد، ناراحت نیست که چرا فلانی دارد یا موفق است، بلکه آرزو می کند که ای کاش خود نیز داشت یا موفق بود.

رقابت یا هم چشمی، تحت نظر گرفتن دیگری یا دیگران و تلاش برای عقب نماندن و سبقت جویی از آن ها است. و معمولا بین انسان های هم طراز اتفاق می افتد. در یک کلاس درس دانش آموزانی که در سطح بالایی از بقیه هستند معمولا با هم رقابت می کنند. و بقیه که توان رقابت با آن ها را ندارند، معمولا با گفتن متلک و یا گفتن کلمه "خر خوان" به آن ها سعی می کنند دل خود را خنک کنند. در جامعه هم همین طور است. رقابت اگر سازنده باشد، مفید است. مانند رقابت های ورزشی، تحصیلی، تولیدی ... که باعث پیشرفت جامعه می شود. اما رقابت ناسالم، رقابت در عرصه هایی است نمایشی، جلوه فروشی و خودنمایی و فخرفروشی. بار منفی کلمه چشم هم چشمی از همین جا ناشی می شود.

کسی که مبتلا به چشم هم چشمی است، با فخر فروشی و خودنمایی سعی در چزاندن دل دیگر رقبا را دارد. اگر حسادت نوعی رنج است، چشم هم چشمی لذتی است که از به رنج بردن دیگران به دست می آید. در واقع چشم هم چشمی تحریک حس حسادت دیگران است. خانمی که هدیه ای از شوهرش گرفته یا فرقی نمی کند، خودش جواهری، چیزی خریده تا آن را نشان دیگران ندهد، آرام نمی گیرد. می گویند خانمی که انگشتر نویی خریده بود، در مجلسی هر کاری کرد، کسی متوجه انگشترش نشد، آخر با لحن سوزناکی گفت: " آه هوا چقدر گرمه، انگشترم را دربیارم ". یا " شیطان را دیدند که قاه قاه می خندید. سببش را پرسیدند، گفت به خانمی کلی لباس و جواهرات گران قیمت داده ام، اما او را در خانه حبس کرده ام تا نتواند به کسی نشان بدهد، حتی تلفن او را قطع کرده ام. "

البته برای این که مورد غضب بعضی فمینیست های دو آتشه قرار نگیرم، باید بگویم این امر مختص خانم ها نیست، در آقایان هم وجود دارد. منتهی با اشکال دیگر. مثلا بیشتر مدل و نوع اتومبیل، مارک کت و شلوار و حتی آدرس خانه. و بعضی ها هم با گوشی های موبایل. می بینید طرف گوشی گران قیمت آن چنانی خریده ولی حتی نمی تواند جواب پیامک را بدهد. کاربرد مهم نیست، کلاس مهم است. بواقع ملاک شخصیت بعضی ها همین چیزهاست. نوع گوشی، مدل ماشین و ... .

اما انصافا نباید از حق گذشت، اگر چشم و هم چشمی نبود، بازار می خوابید. شاید بیشتر رونق بازار حاصل چشم هم چشمی باشد. آن ها که دارند، یعنی مرفهین بی درد، و می توانند، هر سال از مبلمان خانه گرفته تا تلویزیون و پرده ... را عوض می کنند و آن ها که ندارند، یعنی اقشار آسیب پذیر هم خیالشان راحت است، قاطی این بازی ها نیستند؛ می ماند این وسط مرفهین با درد یا اقشار میانه که سعی می کنند با هزار قرض و قوله و وام و قسط و غیره از قافله عقب نمانند.

به نظر می رسد موفق ترین قشر بازاری ها، پارچه فروشی ها و چارقد فروشی ها (مناطق ترکمن نشین) باشند. جنسی را می آورند و با قیمت بالا عرضه می کنند. بدیهی است عده خاصی قادر به خرید هستند. بعد از مدتی بیست درصد ارزان تر می کنند. اگر بار اول یک درصد از مشتری ها خرید کنند بار دوم ده درصد و همینطور ادامه می دهند تا حتی به هشتاد درصد قیمت اولیه هم تنزل پیدا می کند. و البته باز هم برایشان سود دارد. یک درصد اولیه با آن که می دانند بعد از مدتی این جنس ارزان می شود، می گویند مهم نیست، همان یکی دو ماه قبل از دیگران پزش را بدهیم کافیست.

یادم است قدیم ترها که از ده به بازار می رفتند برای فروختن چیزی، دعا می کردند: " حاقلی آزراق، پولی کان راک ساتاشسین" یعنی مشتری کم عقل و پولدار ملاقات کنی یا به تورت بیفتد. به نظر می رسد فروشندگان هم همین خواسته را دارند و از آن سود می برند.

در پایان آرزو می کنم، حسادت و چشم هم چشمی در جامعه ما با رشد فرهنگی و بالا رفتن شعور اجتماعی از بین برود. آرزوییست محال، ولی من آنچه محال است آنم آرزوست.


یکشنبه 06 مرداد 1392

حسادتچشم هم چشمیغبطهشیطانرقابت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید