احمد گرگانی
احمد گرگانی
خواندن ۱۰ دقیقه·۳ سال پیش

گفت گو با احمد گرگانی درباره پدرش محمد آخوند (نماینده مجلس شورای ملی)

بعد از مدت‌ها برنامه‌ریزی این اتفاق خوب افتاد که با دوست فرهیخته‌ام آقای احمد گرگانی درباره‌ی پدرش محمد آخوند که چند دوره نماینده مجلس بود به گفتگو بنشینم. آنچه در ادامه می‌خوانید گپ دوستانه‌ی ما درباره‌ی ترکمن‌صحرا با محوریت محمد آخوند است.

یکی از برهه‌های اصلی در تاریخ معاصر مشروطه است. مشروطه آغازی برای یک سیرِ دموکراسی خواهی در ایران بود و مهم‌ترین سرفصل برای توزیع قدرت از آن یاد می‌شود. با مشروطه‌خواهی بود که در زمان مظفرالدین شاه اولین مجلس ایران در سال 1285 تشکیل می‌شود؛ اما اولین انتخابات بین صنف‌های مختلف بوده است. این صنوف عبارت‌اند از: 1- اعیان و اشراف 2- بازرگانان 3- پیشه‌وران 4- علما و طلاب 5- شاهزادگان و قاجاریان 6- زمین‌داران و کشاورزان. در این مجلس رأی نمایندگان تهران در غیاب منتخبین ولایت به اکثریت مناط اعتبار و اجرا است. با مرگ مظفر الدین شاه فرزندش محمدعلی قدرت را در دست می‌گیرد؛ اما او با این مجلس تا نمی‌کند و در همان ابتدای کار در سال 1287 مجلس را به توپ می‌بندد؛ اما در همین دوره‌ی زمانی شرایط زندگی مردم در ترکمن‌صحرا چگونه بود. در این دوره مردم منطقه‌ی ما به جنگ‌های طایفه‌ای و غارت مشغول بودند. یکپارچگی مفهومی نداشت و خشونت و جنگ‌طلبی به‌گونه‌ای با زندگی آن‌ها عجین بود. در این آشفتگی احوال ترکمن‌صحرا مشروطه به وقوع پیوسته بود تا تمام ولایات در مجلس نماینده داشته باشند؛ و این قدم اول در راه اتحاد و همدلی بین ترکمن‌هایی بود که به حقوق سیاسی‌شان دست یابند. مجلس اول عمومی نبود و در عوض از مجلس دوم به بعد عمومی شد. به‌طوری‌که نمایندگان تهران و ولایت دویست نفر شدند. مجلس دوم از تاریخ 1288 تا 1290 بود. در این دوره نماینده دشت ترکمن- یموت، آدینه جان آخوند یار علی بود. آدینه جان آخوند اولین نماینده ما در مجلس بود. او اهل روستای پنج پیکر در پنج کیلومتری بندر ترکمن است. او جزو همان دویست نفر نماینده در مجلس دوم بوده است. آقای احمد گرگانی برایم تعریف می‌کند که با نوه‌ی آدینه جان آخوند دیداری داشته البته برحسب اتفاق؛ که گفته لقب آنه شیطان که به پدربزرگش می‌دادند در اصل فردی دیگری بوده زرنگ و زبان‌باز در گمیشان که به‌اشتباه به او منتسب شده. این هم ناگفته نماند که زنان حق رأی نداشتند؛ و مجلس دوساله بوده است. نماینده‌ی ما در دوره‌ی سوم یعنی دشت گرگان ــ یموت، قاضی افغان بوده از تاریخ 1293 تا 1294. در دوره‌ی بعد باز آدینه جان آخوند است که از سال‌های 1300 تا 1302 نماینده‌ی دشت گرگان ــ یموت می‌شود؛ اما دوره‌ی پنجم که هم‌زمان می‌شود با روی کار آمدن پهلوی، در مجلس نماینده‌ای نداشتیم. در دوره‌ی ششم نماینده دشت گرگان ــ یموت، از تاریخ 1305 تا 1307 محمد آخوند گرگانی می‌شود. محمد آخوند که از روستای قیزلار از حاشیه اترک به دلیل خشکی و کم‌آبی به روستای چین سولی در حاشیه رود گرگان عزیمت می‌کند به دلیل این‌که به تحصیل علوم دینی پرداخته و آخوند شده در منطقه‌ی خودشان برای دعواها و دیگر مسائل داوری و قضاوت می‌کرده که این‌گونه به حسن شهرت رسیده بود. محمد آخوند در دوره‌ی هفتم هم از تاریخ 1307 تا 1309 نماینده می‌شود؛ و دوره‌ی هشتم از سال 1309 تا 1311 آدینه جان آخوند نماینده دشت گرگان ــ یموت می‌شود. از دوره‌ی نهم تا دوره‌ی شانزدهم از تاریخ 1311 تا 1330 نماینده‌ی ما محمد آخوند بوده است. جالب این‌که در مجلس چهاردهم محمد آخوند عضو وکلای اقلیت به رهبری محمد مصدق بوده. مصدقی که می‌گفت شاه باید سلطنت کند نه حکومت! اعضای این گروه ازجمله پروین گنابادی، ابوالقاسم امینی، غزاله بیات، کام بخش، شهاب فردوس، زنگنه، اسفندیاری، لنکرانی، فریدون کشاورز، قاضی، امیر نصرت اسکندری و دکتر رادمنش و ... بوده است.

آقای احمد گرگانی نمایندگی پدرش محمد آخوند را در مجلس به دو بخش تقسیم می‌کند. دوره‌ی اول را تا سقوط رضاشاه قائل است. ازآنجاکه رضاشاه مردی مستبد و خشن بود محمد آخوند این نگرانی را داشت که مردم دشت ترکمن را از آسیب‌های احتمالی از سوی رضاشاه حفظ کند. در دوره‌ی دوم مبارزه برای زمین بود. درحالی‌که مردم ترکمن‌صحرا از ارزش زمین بی‌خبر بودند محمد آخوند به مردم روستاها دعوت می‌کرد که بروند زمین‌ها را تا سمت گرگان سند بزنند؛ و این زمانی بود که کشاورزی به سمت صنعتی شدن پیش می‌رفت. حتی دکتر منصور گرگانی پسر محمد آخوند در مقدمه‌ی کتاب مسئله زمین در ترکمن‌صحرا اشاره می‌کند که بعد از کودتای 28 مرداد 1332، ترکمن‌صحرا بی‌رحمانه مورد حمله عمال نظام استبدادی که در رأس آنها خواهران و برادران شاه مخلوع قرار داشتند واقع شد. بیش از 75% از اراضی زراعتی و مراتع صحرا از دست خارج گشت. رودخانه گرگان به شاه مزرعه گارد سلطنتی اختصاص یافت و ترکمن مجبور شد برای آشامیدن از آب باران و یا پساب‌های گودال‌های کف رودخانه استفاده کند. به نظر می‌آید مشروطه سهم به سزایی هم در سطح ملی برای بازتولید قدرت و در سطح محلی برای انسجام و از همه مهم‌تر هویت بخشی ترکمن‌ها انجام داد.

کمی از پدرتان بگویید.

محمد آخوند گرگانی 1260 هجری شمسی در روستای قیزلار در حاشیه اترک در شمال ایران به دنیا آمد. پدر او آتاجق بای آن‌طور که از اسمش برمی‌آید به کار دامداری به‌خصوص گوسفند مشغول بوده. وی پسر بزرگ خود محمد آخوند را برای تحصیل علوم دینی به بخارا می‌فرستد. بخارا صدها سال مرکز علوم دینی بوده است. محمد آخوند در مدرسه گوکلداش بخارا تحصیل می‌کند و بعد از اتمام و کسب عنوان آخوند به روستا برمی‌گردد و به علت خشکی و کم‌آبی حاشیه اترک به روستای چین سولی در حاشیه رود گرگان در 18 کیلومتری شرق آق‌قلا مهاجرت می‌کند. ابتدا در این روستا مکتب‌خانه دایر و به امر آموزش دینی می‌پردازد. چون در آن زمان دادگستری به شکل امروزی نبوده روحانیون نقش قاضی را در جامعه ایفا می‌کردند. محمد آخوند یکی از روحانیونی بوده که مراجعین زیادی داشته و به‌عنوان قاضی عادل مشهور می‌شود.

اوضاع ترکمن‌صحرا در حوالی مشروطه چگونه بود؟

اواخر دوره‌ی قاجار بعد از انقلاب مشروطیت به خاطر ضعف دولت و حکومت سراسر ایران را آشوب فراگرفته بود. ترکمن‌صحرا هم از این امر مستثنا نبود. ناامنی بیداد می‌کرد. بعد از پیروزی انقلاب مشروطه و به توپ بسته شدن مجلس و فرار محمدعلی شاه و بازگشت او از روسیه و کمک خواستن از ترکمن‌ها برای تصرف تهران، عده‌ی زیادی به او کمک کردند و شکست خوردند. رجب آخوند از خواجه نفس و آدینه محمد آخوند، طرفدار مشروطه بودند. در اوایل 1300 هجری شمسی اغلب طوایف ترکمن متفرق بودند و درگیری‌هایی بینششان پیش می‌آمد. حمله و راهزنی و غارت از روستاهای فارس نشین به‌شدت رواج داشت. حتی بین طوایف ترکمن نیز درگیری پیش می‌آمد.

راه برون‌رفت از این بلبشو و آشوب برای ترکمن‌صحرا چه بود؟

برای برون‌رفت از این آشوب بین ترکمن‌های متفکر و سران قوم سه‌راه وجود داشت. 1ـ پیوستن به همسایه شمالی 2ـ پیوستن به حکومت مقتدر مرکزی «که وجود نداشت» 3- اعلام استقلال و تشکیل یک حکومت ترکمنی در ترکمن‌صحرا. در مورد پیوستن به همسایه شمالی با توجه به سابقه‌ی بدی که روس‌ها در ماجرای گوک تپه و در ضمن به حکومت رسیدن حزب بلشویک و اعتقادات ضد دینی آن‌ها طرفداری در بین ترکمن‌ها نداشت؛ و در مورد پیوستن به حکومت ایران مخصوصاً بعد از کودتای سوم اسفند 1299هجری شمسی و زمزمه‌هایی که برای یکپارچه‌سازی ایران و دفع حکومت‌های محلی و از بین بردن ناامنی شنیده می‌شد، طرفدارانی بین ترکمن‌ها داشت. محمد آخوند از این گروه بود؛ و راه سوم اعلام استقلال. همه می‌دانیم عثمان آخوند وعده‌ی زیادی از طوایف ترکمن در اُمچلی گرد آمدند و او را شاه اعلام کردند؛ اما به خاطر اختلافاتی که بین سران طوایف بود این امر سر نگرفت و عثمان آخوند به ترکمنستان کنونی فرار کرد.

ترکمن‌صحرا کدام راه را انتخاب کرد و از نقش محمد آخوند در این راه بگویید؟

سردار سپه قصد خلع سلاح و آرام کردن ایلات و عشایر را کرد. بسیاری از ایلات را خلع سلاح می‌کند و برای خلع سلاح و آرام کردن ترکمن‌ها دو لشکر عزیمت می‌کند. یکی از گیلان و مازندران و دیگری از خراسان. فرمانده تیپ خراسان جان محمدخان آدمی بسیار بی‌رحم و سفاک بود که اگر زودتر گنبد را اشغال می‌کرد ترکمن‌صحرا جزو استان خراسان می‌شد. فرمانده تیپ شمال هم زاهدی بود. سرهنگ حکیمی نامی در استرآباد بوده که گویا ارتباطاتی با محمد آخوند داشته و به او پیغام می‌دهد که به گنبد برود و سران طایفه آتابای را راضی کند و بدون خونریزی تسلیم شوند. محمد آخوند یکی از دوستانش را به نام جعفر آخوند که از بزرگان طایفه آتابای بوده از اترک فرامی‌خواند تا با سران طایفه اتابای و آق در گنبد به گفت‌وگو بنشینند. محمد آخوند آنها را قانع می‌کند بدون جنگ و خونریزی تسلیم شوند. چون به اراده حکومت مرکزی برای خلع سلاح ایلات و درعین‌حال نیاز ترکمن‌ها برای تعامل دوستانه با فارس‌ها ایمان داشت. سران قوم آتابای و آق با توجه به اینکه همسایه شمالی در دست بلشویک‌ها بود و ترکمن‌ها نمی‌توانستند بدون تعامل با دیگر ایرانیان و حیاط اقتصادی خود ادامه دهند پس صلاح را در این گفته‌ی محمد آخوند دیدند و تسلیم سرهنگ حکیمی می‌شوند و ترکمن‌صحرا این‌گونه به شمال می‌پیوندد و جزئی از مازندران می‌شود.

عاقبت جان محمدخان چگونه رقم خورد

جان محمدخان که به آشخانه بجنورد رسیده تلگرافی به او می‌رسد که گنبد تسلیم قشون شمال شده و او با تأسف سر تکان می‌دهد چون نقشه‌ها داشته و ظلم و ستمی که او در حق گوگلان ها کرده و اموالی که او در آنجا به تاراج برده و جنایاتی که انجام داده در تاریخ ثبت‌شده.

واکنش رضاشاه از وضعیت پیش‌آمده چگونه بود؟

ماجرای تسلیم شدن ترکمن‌ها را وقتی سرهنگ حکیمی به سردار سپه یعنی رضاشاه اطلاع می‌دهد و او متوجه می‌شود که این امر بدون خونریزی با وساطت محمد آخوند تمام می‌شود، گویا لوح تقدیری به محمد آخوند اهدا می‌کند؛ و از همان‌جا محمد آخوند در بین حاکمان وقت شناخته می‌شود.

اگر در مقام یک منتقد نقدی به پدرتان داشته باشید چیست؟

به نظر من پدرم چه در دوران رضاشاه و چه در دوران فرزندش محمدرضا شاه وظیفه‌اش را در حد توان انجام داد. در دوران استبداد رضاشاهی سعی کرد ترکمن‌ها را از آسیب مصون بدارد. بعد از رفتن رضاشاه جمله‌ای از او معروف است که: دونگغیزی دنگیمدن سیپالاپ گچردیم. بدین معنی که گراز وحشی را با نرمش از کنارم رد کردم؛ که اشاره دارد به رضاشاه. بعد از 1320 هم او در آگاه کردن مردم به‌حق و حقوقشان تا حد مغضوب شدن نزد شاه پیش رفت. دعوای اصلی سرزمین بود. چون رضاشاه بیش‌تر املاک مرغوب کشاورزی را به نام خود سند زده بود، در آن سال‌ها بعد از 1320 که جو آزادتری به وجود آمده بود، در مجلس تحت‌فشار نمایندگان ترقی‌خواه به رهبری دکتر مصدق و تعداد زیادی دیگر املاک رضاشاهی را به دولت واگذار کردند و قانونی به تصویب رساندند و در این قانون قید شد که هر کس در این اراضی قبل از رضاشاه به کشت و زرع مشغول بوده به دادگاه مراجعه و تقاضای استرداد اراضی کند. با توجه به این‌که در آن زمان نه روزنامه‌ای به روستاها می‌رسید و نه هیچ وسیله ارتباطی دیگری بود و مردم عموماً ناآگاه بودند، محمد آخوند مردم را تشویق و ترغیب می‌کرد که بروید، گزارش بدهید، شکایت کنید. جمله‌ی «سورینگ ایلریک» یعنی پیش روی کنید به‌سوی جنوب او معروف است. چون فاصله‌ی زیادی بین روستاهای فارس نشین و ترکمن نشین بوده و بی‌صاحب بوده‌اند. بسیاری از روستاهای جنوب از عطاآباد تا روستای نیازآباد بندر ترکمن به تشویق و ترغیب او ایجادشده‌اند. شرح مفصل مبارزات مردم باراهنمایی محمد آخوند بعدها پسرش منصور گرگانی را در کتاب «مسئله زمین در ترکمن‌صحرا» نوشته منصور گرگانی می‌توانید بخوانید. از دوره شانزدهم به بعد که شاه قدرت بیش‌تری گرفت، محمد آخوند از راه‌یابی به مجلس بازماند. بعد از فرار شاه در 25 مرداد 1332 محمد آخوند پیام تبریکی به مصدق فرستاد و اعلام حمایت کرد. این امر موردپسند شاه واقع نشده و کینه‌ی او را به دل گرفت؛ و در سال 1340 یا 1339 نیش خود را زد و زمین‌های کشاورزی پسر بزرگ محمد آخوند «2000 هکتار در انباراُلوم و بیش از 1500 هکتار از اراضی اهالی چین سولی که به‌صورت تعاونی اداره می‌شده را تصرف کرد و مزرعه گارد شاهی را بنیان گذاشت.»

و آیا به نظرتان کارنامه‌ی خدمات محمد آخوند قابل‌قبول بوده است؟

اما در مورد این‌که آیا پدرم توانست خدمت بکند، این را باید دیگران بگویند. به نظر من او در زمان خود و در حد توان خود، مخصوصاً در مبارزه با املاک پهلوی از جان‌ مایه گذاشت. به‌هرحال رژیم پهلوی رژیم خوش‌نامی نبود، اما این دلیل نمی‌شود که هرکسی که در آن رژیم کاره‌ای بوده، وابسته رژیم و یا خائن بوده؛ مگرنه این‌که دکتر مصدق، آیت‌الله کاشانی و... خیلی‌های دیگر نماینده مجلس بودند.

با سپاس

گفتگو از محمد توانگری


دوشنبه 06 دي 1395

نماینده مجلسگفتگوترکمن صحرا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید