در دنیای اصطلاحات سیاسی با دو واژه میهن پرستی (Patriotism) و ملی گرایی (nationalism) مواجه می شویم که ممکن است گاهی با یکدیگر اشتباه شوند. در این مقاله بر آنیم تا این دو مقوله و تفاوت هایشان را بررسی کنیم.
ملی گرایی یا ناسیونالیسم چیست؟
ناسیونالیسم: (اسم) [فرانسوی: nationalisme] (سیاسی) دلبستگی شدید کسی یا گروهی به نژاد، فرهنگ، زبان، و همه مظاهر ملیت و قومیت خودی؛ ملیگرایی. (فرهنگ فارسی عمید)
ناسیونالیسم ایده و جنبشی است که بر این باور است که ملت باید با دولت همسو باشد. به عنوان یک جنبش، ناسیونالیسم تمایل به ترویج منافع یک ملت خاص (مانند گروهی از مردم) دارد، به ویژه با هدف به دست آوردن و حفظ حاکمیت ملت (خودگردانی) بر سرزمین خود برای ایجاد یک دولت ملی. ناسیونالیسم معتقد است که هر ملتی باید خود را بدون دخالت خارجی اداره کند، که یک ملت مبنای طبیعی و ایده آلی برای یک سیاست است، و اینکه ملت تنها منبع برحق قدرت سیاسی است. هدف آن ایجاد و حفظ هویت ملی واحد است، بر اساس ترکیبی از ویژگیهای اجتماعی مشترک مانند فرهنگ، قومیت، موقعیت جغرافیایی، زبان، سیاست (یا دولت)، مذهب، سنتها و اعتقاد به یک تاریخ مشترک و برای ترویج وحدت یا همبستگی ملی. بنابراین ناسیونالیسم به دنبال حفظ و پرورش فرهنگ سنتی یک ملت است. تعاریف مختلفی از «ملت» وجود دارد که منجر به انواع مختلفی از ملیگرایی میشود. دو شکل اصلی آن، ملیگرایی قومی و ملیگرایی مدنی هستند.
ناسیونالیسم قومی (Ethnic nationalism)، همچنین مشهور به قومگرایی، نوعی ملیگرایی است که در آن ملت و ملیت از نظر قومیت تعریف میشوند و ملی گرایی مدنی(Civic nationalism) زیرشاخهای از ملیگرایی است که برپایهٔ اصول آزادی سیاسی، مدارا و مساواتخواهی استوار شدهاست.
ناسیونالیسم به تعلقات قومى و ملى اصالت می دهد. فرد به دلیل برخی تعلقات مانند سرزمین، ریشه و نژاد و از این قبیل، خود را از بقیه متمایز می داند و به ملت خاصى متعلق مى داند و در پی برآوردن منافع ملى خود، حتى به قیمت زیان دیگران بر می آید.
فاشیسم و نازیسم، دو نوع ناسیونالیسم افراطى و نژادپرستانه بودند که براى ملت، ارزشى بسیار بالا قائل مى شدند؛ به گونه اى که افراد ملت را با زور سر نیزه، به خدمت بى چون و چرا در راه اعتلاى آن و جان فشانى براى آن، مجبور مى کردند. در حقیقت، نوعى سوء استفاده از نام ملت، براى عوام فریبى و جلب حمایت بى چون و چراى عامه مردم بود تا از این راه، به مقاصد خود دست یابند.
از جنبه تاریخی ملی گرایی و تعلق به قوم و قبیله و نژاد پیشینهء تاریخی طولانی ای دارد. اما تحریک مجدد ملی گرایی در جهان معاصر (برای مثال ملل خاورمیانه) در قرون اخیر به دست استعمار می تواند راهکاری برای از بین بردن حکومت های یکپارچه (مانند حکومت عثمانی) و به وجود آوردن حکومت های وابسته و کوچک تر درنظر گرفته شود. کما اینکه انگلستان در جنگ جهانی اول سران عرب را به همین طریق متحد کرد و حکومت عثمانی را شکست داد.
ناسیونالیسم یا تعصب ملی در اسلام هرگز جایگاهی نداشته است. همان طور که می دانیم پیامبر مهربانی (ص) جهت برابری حقوق قومیت ها، نژادها و ملت ها مبعوث شده اند و سیاه و سفید و عرب و عجم از دید ایشان تفاوتی نداشت. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «همانا گرامى ترین شما نزد خدا، باتقواترین شماست.» (حجرات: 13) که این آیه نشان می دهد نشان برتری افراد تقوا و پارسایی آن هاست نه نژاد آن ها.
میهن پرستی یا پاتریوتیسم چیست؟
میهن پرست: (صفت) [مجاز] آنکه میهن خود را بسیار دوست دارد؛ وطنپرست. (فرهنگ فارسی عمید)
میهن پرستی احساس عشق، فداکاری و احساس دلبستگی به کشور است. این دلبستگی می تواند ترکیبی از بسیاری از احساسات مختلف، زبان مربوط به سرزمین خود، از جمله جنبه های قومی، فرهنگی، سیاسی یا تاریخی باشد. این موضوع شامل مجموعه ای از مفاهیم نزدیک به ناسیونالیسم، نظیر ملی گرایی مدنی و گاهی ملی گرایی فرهنگی می باشد.
فرهنگ اغلب جنبه جدایی ناپذیر میهن پرستی است. بسیاری از مردم میهن پرست به اشتراک یک فرهنگ متمایز و مشترک افتخار می کنند و معتقدند که این فرهنگ برای هویت و وحدت ملی آنها مرکزیت دارد. بسیاری وقف حفظ فرهنگ سنتی خود هستند و همسان سازی فرهنگی را تشویق می کنند. با این حال، برخی از شکلهای مدنیتر میهنپرستی تمایل به بیتوجهی به فرهنگ قومی به نفع فرهنگ سیاسی مشترک دارند.
میهن پرستی در اسلام اگر به معنی ستودن وطن و عشق به آن باشد امری پسندیده است. حدیث نبوی معروف "حب الوطن من الایمان" (عشق به وطن جزئی از ایمان است.) موید این ادعاست. در آیه شریفه ۸ و ۹ سوره مبارکه الممتحنه آمده است: (خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند، نهى نمى کند; چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد. تنها شما را از دوستى کسانى نهى مى کند که در امر دین، با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند، یا به بیرون راندن شما کمک کردند، (نهیتان مى کند) از این که با آنها دوستى کنید. و هر کس آنها را دوست دارد، ظالم و ستمگر است).
که ملاحظه می شود در این دو آیه بیرون رانده شدن از وطن یک ضد ارزش است.
همین میهن پرستی است که باعث می شود مردم در دفاع از سرزمین هایشان برخیزند و به جنگ دشمن بروند تا جایی که جانشان را هم در راه همین وطن بدهند. اینست که میهن پرستی را ارزشمند می کند.
در حدیثى از امام على (علیه السلام) مى خوانیم: «عُمِرَتِ الْبُلْدانُ بِحُبِّ الأَوْطانِ»؛ (شهرها با حبّ وطن آباد مى شود). در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم: «مِنْ کَرَمِ الْمَرْءِ بُکائُهُ عَلى ما مَضى مِنْ زَمانِه وَ حَنینِهُ اِلى أَوطانِه»؛ (از نشانه هاى ارزش و شخصیت انسان آن است که نسبت به عمر از دست رفته (که در آن کوتاهى کرده است) اشک بریزید و نسبت به وطنش علاقه مند باشد).
از موارد فوق بر می آید که میهن پرستی علاوه بر این که در منطق عقل و احساسات قلبی انسان جایگاه ویژه دارد، در دین مبین اسلام نیز امری کاملاً پذیرفته شده می باشد و هیچ منافاتی با دین ندارد.
اما این به این معنی نیست که میهن پرستی به ملی گرایی کشیده شود و فرد در راستای منافع ملت خود حاضر به آسیب زدن به دیگران شود و نژاد خود را اصل بداند و روی آن تعصب داشته باشد که این از ارزش های زمان جاهلیت است.