نخستین سفر خارجی ترامپ در دور دوم ریاستجمهوریاش، به منطقهای صورت میگیرد که در ظاهر آماده است تا میزبان معاملات عظیم اقتصادی باشد، اما در باطن، غرق در چالشهای امنیتی، تنشهای ژئوپلیتیک و بیاعتمادی به رهبری آمریکا در منطقه است. این سفر اگرچه با هدف نمایش توان اقتصادی ایالات متحده برنامهریزی شده، اما محتوای واقعی آن چیزی فراتر از قراردادهای تجاری و تسلیحاتی است؛ موضوعاتی چون بحران غزه، مذاکرات متزلزل هستهای با ایران، روابط پرتنش اعراب با اسرائیل و نقش رو به رشد چین و روسیه، همگی به آزمونی مهم برای سیاست خارجی ترامپ تبدیل شدهاند.
دیپلماسی سرمایهمحور: آیا کافی است؟
رئیسجمهور آمریکا با در دست داشتن وعدههایی همچون سرمایهگذاری ۶۰۰ میلیارد دلاری عربستان، ۱.۴ تریلیون دلاری امارات و قراردادهای تسلیحاتی صد میلیارد دلاری، پا به خلیج فارس گذاشته است. ترامپ سعی دارد با رویکرد “تجارت بهجای سیاست”، جایگاه ایالات متحده را به عنوان شریک اول اقتصادی کشورهای خلیجفارس تثبیت کند. اما مسئله اینجاست که رهبران عربی به دنبال چیزی فراتر از شراکت اقتصادی هستند؛ آنها میخواهند بدانند آیا آمریکا همچنان یک متحد امنیتی پایدار و قابلاتکاست یا خیر.
این دغدغه از آنجا ناشی میشود که در سالهای اخیر، بیثباتی در تصمیمات واشنگتن – بهویژه در رابطه با ایران، سوریه و اسرائیل – نگرانیهای شدیدی را در پایتختهای خلیجفارس ایجاد کرده است. حال اگر ترامپ بخواهد فقط با چمدانی پر از قراردادهای اقتصادی بازگردد، بدون پاسخ روشن به این پرسشهای استراتژیک، بعید است که سفر او موفق تلقی شود.
فشار منطقهای برای تغییر رویکرد به غزه و ایران
یکی از بزرگترین چالشهای این سفر، وضعیت بحرانی غزه و موضع آمریکا در قبال اسرائیل است. با وجود اعلام رسمی مبنی بر اینکه توافق عادیسازی روابط میان عربستان و اسرائیل در این سفر پیگیری نمیشود، اما فشار شدید عربها برای پایان دادن به حملات اسرائیل به غزه همچنان پابرجاست. طبق گزارشها، حتی تهدید به اشغال مجدد غزه توسط اسرائیل، فضای نشست شورای همکاری خلیجفارس را تهدید میکند. از این رو، انتظار میرود ترامپ در سخنرانیها و دیدارهای خود، تلاشی برای تعدیل موضع اسرائیل و حمایت از کمکهای بشردوستانه به فلسطینیها از خود نشان دهد.
در سوی دیگر، بازتعریف روابط کشورهای خلیجفارس با ایران، به ویژه پس از احیای روابط دیپلماتیک میان تهران و ریاض، مانع بزرگی بر سر راه سیاست سنتی فشار حداکثری آمریکا است. اگرچه کشورهای عربی همچنان با جاهطلبیهای هستهای و منطقهای ایران مخالفاند، اما تمایلی به تقابل نظامی مستقیم ندارند. این وضعیت ایجاب میکند که رئیسجمهور آمریکا در گفتوگوها رویکردی محتاطانه اتخاذ کند؛ رویکردی که هم به نگرانیهای امنیتی متحدان پاسخ دهد و هم تنشهای دیپلماتیک جدیدی ایجاد نکند.
رقبای استراتژیک در کمین: چین و روسیه
افزون بر مسائل منطقهای، نقش چین و روسیه به عنوان رقبای راهبردی آمریکا در خلیجفارس نباید نادیده گرفته شود. همکاریهای فناوری و نظامی چین با امارات، حضور پررنگ روسیه در سوریه و نزدیکی پنهان برخی کشورهای عربی با پکن و مسکو، زنگ خطر جدی برای واشنگتن است. اگر آمریکا نتواند اعتماد بازیگران منطقهای را از طریق یک چارچوب دیپلماتیک پایدار جلب کند، ممکن است فرصتهای اقتصادی آینده بهراحتی در اختیار رقبای شرقیاش قرار گیرد.
آینده روابط راهبردی آمریکا و شورای همکاری
سفر ترامپ در موقعیتی صورت میگیرد که نظم شورای همکاری خلیجفارس نیز شکنندهتر از همیشه است. تجربه تلخ بحران قطر در سال ۲۰۱۷ که درست پس از سفر ترامپ به ریاض آغاز شد، نشان داد که فقدان راهبرد جامع برای یکپارچگی منطقهای میتواند حتی وعدههای سرمایهگذاری را بیاثر کند. حال رئیسجمهور آمریکا وظیفه دارد از تکرار این اشتباه پرهیز کند و از رهبران عرب بخواهد به جای رقابتهای مخرب، در مسیر همگرایی امنیتی و اقتصادی حرکت کنند.
نگاه به جلو: توازن میان پول و سیاست
سفر پر زرق و برق ترامپ به خلیجفارس، اگرچه با اعداد خیرهکننده همراه است، اما در نهایت با یک سنجه سنجیده خواهد شد: آیا توانست نگرانیهای امنیتی شرکای منطقهای را کاهش دهد؟ بدون توازن میان تجارت و سیاست، حتی تریلیونها دلار سرمایهگذاری نیز نمیتوانند موقعیت آمریکا در خاورمیانه را تضمین کنند.
ترامپ باید بداند که در دنیای امروز، دیپلماسی اقتصادی زمانی موفق است که با دیپلماسی امنیتی همراه باشد. اگر آمریکا میخواهد در رقابت با چین و روسیه برنده شود، باید فراتر از قراردادهای تجاری بیندیشد و اعتماد راهبردی متحدان خود را بازیابد؛ اعتمادی که فقط با ثبات، شفافیت و تعهد بلندمدت به امنیت منطقه قابل تحقق است.
اندیشکده روابط بینالملل