علی افشارزاده
علی افشارزاده
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

چطوری برنامه نویس شدم؟

همه چیز از یه روز سرد زمستونی شروع شد :) روزی که خبر اومد کرونا رسیده به ایران و پشت بندش تمامی دانشگاه‌ها تعطیل شده بودن حالا من بودم و کلی وقت اضافه حتما می‌پرسید قبلش چی‌کار می‌کردی باید بگم Dota2 بازی می‌کردم ولی دیگه مثل گذشته حال نمی‌داد و دوست داشتم یه کار جدید رو تجربه کنم.

حالا چی شد رفتم سمت برنامه نویسی؟ رشته‌ام توی دانشگاه مهندسی نرم‌افزار بود و درس‌های برنامه نویسی و برنامه نویسی پیشرفته رو پاس کرده بودم ولی هیچ‌وقت درکشون نکرده بودم یا یه پروژه‌ای که توی دنیای واقعی استفاده شده باشه ننوشته بودم در نتیجه گشتم دنبال بهترین زبان برنامه نویسی :) (چرا لبخند؟ چون تفکر بچه‌ گانه‌ای بود) با ۱۰ دیقه سرچ به پایتون رسیدم زبانی که همه کار برات می‌کنه و آچار فرانسه‌س خلاصه بعد از پیدا کردن زبان مورد نظر به یک دوره آموزش برنامه نویسی احتیاج داشتم اینور بگرد اونور بپرس یه چندتا دوره دانلود کردم اکثرا رو رد کردم حتی یکیش رو نصفه دیدم و ول کردم چرا؟‌ چون باهاش حال نکردم! تا رسیدم به دوره پایتون جادی، انقد که این آدم خوب و روان و ساده برنامه نویسی رو توضیح می‌داد من عاشق پایتون شدم یادمه توی یکی از ویدیو‌هاش میگه می‌تونید منو از جاهای دیگه دنبال کنید سرچ کردم جادی و به کانال یوتوبش رسیدم جایی که آغازی بود بی‌پایان برای برنامه نویسی مخلص کلام از اون به بعد تمام ویدیوهاش، پادکستش و ... رو از دست نمی‌دادم توی یکی از ویدیو‌هاش با لینوکس آشنا شدم تا قبل از جادی فکر می‌کردم لینوکس یعنی کالی که هکرها ازش استفاده می‌کنن ولی این آدم دید منو باز کرد باعث شد من اوبونتو رو نصب کنم حالا چطور؟ الان بهتون می‌گم.

آقا من ویدیو های نصب اوبونتو رو دیدم و گفتم این به درد من نمی‌خوره اگر واقعا می‌خوای یاد بگیری باید روی هاردت نصب کنی نه ماشین مجازی (virtual machine) و از طرفی نمی‌خواستم از منطقه امن خودم (windows) برم بیرون خلاصه با سرچ به این نتیجه رسیدم که میشه همزمان جفتش رو روی هارد نصب کنم (dual boot) بماند که دهنم سرویس شد تا dual boot نصب کنم و مجبور شدم سه دفعه ویندوز رو از اول نصب کنم. ولی بالاخره موفق شدم هر چی بیشتر با جادی پیش می‌رفتم بیشتر با کانسپت‌های مختلف حوزه ‌IT آشنا می‌شدم تاپیک‌هایی که توی دانشگاه یه ترم طول می‌کشید تا پاس کنیم ولی توی دنیای واقعی یه جور دیگه بود!!! همین باعث شد تا دیدم به کلی عوض بشه یه خورده که احساس کردم پایتون بلدم رفتم سراغ OOP برای کسایی که نمیدونن OOP چیه بگم: یه روش برنامه نویسی هستش که توی اکثر زبان‌ها میشه پیاده سازیش کرد. خلاصه دیدم هیچی از این نمی‌فهمم و سخت شد یه کمی ناامید شدم و همزمان دنبال کار بودم تا یه در‌آمدی داشته باشم هیچی دیگه توی کافی نت کار پیدا کردم درآمدش زیاد نبود ولی کار صبح تا ظهر بود و بعد از ظهرها ویدیوهای درک برنامه نویسی جادی رو می‌دیدم تا اینکه یه روز جادی توییت زد و یه کد تخفیف ۱۰۰ درصدی هاست پایتونی از ایران سرور گذاشت منم تا اون موقع اصلا با هاست کار نکرده بودم، نمی‌دونستم چی هست اصلا بعد از سرچ فهمید باهاش میشه پروژه‌های پایتونی که با فریم ورک‌های جنگو و فلسک نوشته شدن رو دیپلوی کرد. حالا فریم ورک چی بود؟ یک سری چارچوب‌ که باید حول اون کد میزی و کار تو رو راحت تر می‌کنن. حالا دیپلوی چی بود؟ به معنی مستقر کردن کدی که نوشتی رو اینترنت!

خلاصه دیدم من که یه هاست رایگان دارم ولی کدی ندارم که دیپلوی کنم بعد از سرچ فهمیدم جادی یه سری ویدیو داره که با فریم ورک جنگو یه سیستم دخل و خرج پیاده سازی می‌کنه شروع کردم به دیدن ویدیوها و کد زدن در اکثر مواقع اصلا نمی‌دونستم دارم چیکار می‌کنم ولی همین که کار می‌کردم خوشحال می‌شدم بعد از تموم شدن بستون(اسم سیستم دخل و خرجی که جادی نوشته بود) رفتم سراغ دیپلویش چون هیچ ایده‌ای نداشتم که قراره چطوری کار کنه دو هفته طول کشید تا دیپلویش کنم بعد از دیپلوی خوشحالیم وصف نشدنی بود چون اولین کدی بود که نوشته بودم(در واقع کپی بود) و از همه مهم تر دیپلوی شده بود و می‌شد با دامنه‌ای که خودم ثبت کرده بودم وارد سایت شد.

حدود ۶ ماه توی کافی نت کار کردم توی این ۶ ماه یه دوره فارسی جنگو که توی یوتوب بود رو میدیدم و دنبال یه شرکت برنامه نویسی برای کار‌آموزی و کسب تجربه بودم ولی نتونستم جایی رو پیدا کنم ولی یه شرکت پیدا کردم که طراح سایت‌های وردپرسی نیاز داشتن پس کارم رو شروع کردم توی این بازه داخل قرعه کشی سایت مکتب خونه یه دوره به انتخاب خودم برنده شدم و منم جنگو رو انتخاب کردم، بعد از دیدن اون دوره کلی چیز جدید بود که حتی اسم بعضی‌هاشون رو هم نشنیده بودم، یاد گرفتم. دیدم این‌طوری نمی‌شه که هم کار کرد و هم برنامه نویسی یاد گرفت چون این دوتا به هم مرتبط نبودن خلاصه از شرکت اومدم بیرون و چسبیدم به یادگیری جنگو.

دی ماه سال ۹۹ بود که از شرکت قبلی اومدم بیرون خود آموز داشتم پیش ‌می‌رفتم که سایت کوئرا(برای حل سوال‌های برنامه نویسی ازش استفاده می‌کردم) خبر داد قرار دوره جامپ بک‌اند با جنگو رو شروع کنه پس منتظر موندم، اول اسفند شروع شد و منم ثبت نام کردم، دوره‌ای که وقت حدودا ۴ ماهه داشت تا تمومش کنی توی ۳ هفته با نمره عالی تموم کردم حالا چرا انقدر سریع؟ چون اکثر مباحث جنگو رو بلد بودم و روزی بیشتر از ۸ ساعت وقت می‌ذاشتم بعد از تموم کردن دوره شروع کردم به یاد گرفتن CSS HTML و JS چون در هر صورت برای ادامه به این تکنولوژی‌ها نیاز داشتم خلاصه بعد از چند وقت گفتم دیگه تمومه من الان برنامه نویسی جونیور حساب می‌شم! ولی زهی خیال باطل. بعدا فهمیدم کلا تعریف برنامه‌نویس جونیور با اون چیزی که به من گفتن فرق داره :( اونجا بود که کم کم داشتم ناامید می‌شدم چون هر جا رزومه می‌فرستادم رد می‌شد و به مصاحبه نمی‌رسید یا اونایی هم که می‌رسید بعد از مصاحبه رد می‌شد(کلی مصاحبه حضوری و غیر حضوری رفتم که اونا خودش کلی داستان داره) بالاخره بعد از چند ماه، اواسط تابستون بود که تونستم توی یه شرکت فناوری اطلاعات مشغول به کار بشم همون چیزی که می‌خواستم، توسعه دهنده جنگو. کار شرکت گرفتن پروژه از بیرون و ساختن انواع سایت بود. بعد از چند وقت دل‌سرد شدم چون هر چیزی که من تمرین کرده بودم یا یاد گرفته بودم اینجا رعایت نمی‌شد مثلا استفاده از گیت، تست‌ نویسی یا کد تمیز نوشتن این چیزا اصلا مهم نبود فقط سریع انجام دادن کار بود که اهمیت داشت یه روز که داشتم توی توییتر می‌گشتم آگهی کار‌آموزی لیارا رو دیدم همین‌جا توی قم، تنها پیش‌نیازشم دونستن Javascript بود که من بلد بودم تصمیم گرفتم کار فعلی رو ول کنم و به عنوان کارآموز Nodejs مشغول به کار بشم چون بهتره توی شرکتی کار کنی که دارن محصول خودشون رو توسعه می‌دن(توصیه‌ی یه بزرگی بود) نه شرکتی که صرفا ازت یه سایت می‌خواد که فقط کار کنه.

بعد از دوماه کار‌آموزی همونجا استخدام شدم این دوره کار آموزی باعث شد تا کل ذهنیت من نسبت به توسعه نرم افزار عوض بشه، کلی چیزی جدید یاد گرفتم با تکنولوژی‌های مختلفی کار کردم، با چالش‌های توسعه نرم افزاری که قراره مخاطب اصلیش برنامه‌نویس‌ها باشن، آشنا شدم و همچنان دارم یاد می‌گیرم و پیش می‌رم...

ببخشید که وقتتون رو گرفتم و نوشته پر از غلط املایی و هکسره بود :)



برنامه‌نویسیجنگوprogrammingبک‌اندbackend
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید