نزدیک به دو هفته از انتشار آلبوم "خزری" از جرشا با همکاری یک هنرمند نوظهور که به نظر استعداد زیادی دارد، میگذرد. آمارها به معنای واقعی کلمه افتضاح است. این اتفاق شاید برای جرشا بد باشد، ولی برای ما میتواند یک درس باشد که بفهمیم جرشا کجا اشتباه کرده است.
ابتدا درباره جرشا صحبت کنیم. هنرمندی که عاشق پروژههای بزرگ است. از پروژههای خانوادگی یک و دو تا ضبط تاریخ شفاهی رپ فارسی، او را به هنرمندی تبدیل کرده که ارزش افزودهاش برای رپ فارسی بیشتر از شعر و رپ اش، خود اوست. او کارهایی انجام داده که کسی جز خودش نه دغدغهاش و نه توانش را دارد. این راهی است که بعد از او کسانی مانند کیارپ یا مجهول هم طی کردهاند. آنها در اجرا، صحنهگردانی و تولید محتوا با استعدادند، اما گم کردن سوراخ توجه برای آنها تبدیل به نقطه ضعف شان میشود.
آنها قصد دارند با استفاده از فعالیتهای دیگر برای آثار هنری خود مشتری بخرند، اما این شیوه تا به حال کار نکرده است. چرا؟ میتوان این مسئله را در چند بنمایه جستجو کرد. اول اینکه آنها نتوانستند امضای جذابی برای خود شکل دهند و این به ضعف در نوشتن برمیگردد. شعرشان شخصیت جذابی ندارد. دوم، کشیده شدن عجیب آنها به سمت برندهایی که شاید اعتبار زیادی داشته باشند، اما در حال حاضر جذاب نیستند و بیشتر به واسطه گذشته درخشانشان در حافظهها ماندهاند
آنها هیچوقت سعی نکردند خودشان را با برندهای جذابتر ریبرند کنند. آنها باور دارند به واسطه آثار تولیدیشان هماکنون توجه زیادی را به خود جلب کردهاند و این نشان از ناآگاهی آنها از جایگاه کنونیشان است. آنها نمیدانند کجای صحنه ایستادهاند و نمیدانند جذابترین افراد صحنه الان چه کسانی هستند و امضایشان چقدر به آنها نزدیک است. برای جرشا شاید وجود هیپهاپولوژیست میتوانست نقطه عطفی در کارنامهاش باشد که نشد.
از همین آلبوم مشخص است. نوع ملودیکی که در این آلبوم استفاده شده، در جایی بعد از هایپ نسل چهارمیها جذاب بود و حالا صحنه بیشتر درگیر ترپ است. یکی از دلایل ناکامی این آلبوم این بود که کسی انتظار شنیدن این صدا در پیوند با برند جرشا را نداشت. این بیشتر از معرفی یک تلنت جدید، یک ریبرند ناموفق برای جرشا بود.
آلبوم صدای خوبی می داد. سامو در این آلبوم خوب عمل کرد و بخشهای جذابی از شخصیتش را به نمایش گذاشت، اما انجام این کار با جرشا اشتباه محض بود. اگر او بدون نام جرشا این آثار را منتشر میکرد، احتمالاً توجه بیشتری جلب میکرد. هم رسانه خودش قویتر میشد و هم به عنوان یک هنرمند مستقل شناخته میشد. ولی اکنون، هر کاری که بکند و حتی اگر معروفترین فرد صحنه شود، باز هم با وجود جرشا، مستقل بودنش زیر سوال است.
کل حرف این است که جرشا برند قابل نمایشی ندارد و حالا دست به این کار زده و همین اندک سودی هم که هست، برای خود جرشا است. جرشا حتی برای پروموت اثرش تلاشی نکرده و در نهایت یک ویدئو منتشر کرده و در آن اظهار ناراحتی کرده که چرا رسانهها آلبوم جدید او را پوشش نمیدهند. باور کنید، من که شب تا صبح در حال گوش دادن به رپ فارسی هستم، بعد از ده روز و انتشار این ویدئو از جرشا، متوجه انتشار آلبومش شدم. جرشا هنوز فکر میکند ده سال پیش است زمانی که انتشار آثار بسیار محدود بود. انتظار دارد رسانهها برایش به رایگان تبلیغات کنند. دوست عزیز، موفق ترین افراد صحنه هم برای انتشار و پروموت آلبوم شان وقت و برنامه ریزی میکند.
تنها پول دادن به کانال های تلگرامی پروموت حساب نمی شود . شما اول باید شخصیت جذاب برای خودتان خلق کنی. از تیکتاک و رقص و لیبسینگ با موسیقی تا ریاکشنها و... همه و همه عناصر تبلبغ بعد از انتشار هستند. در دنیای امروز رپ فارسی، حتی داغترین برندها هم برای زنده ماندن باید این کارها را بکنند. و این هزینه، کار بیهوده نیست و در بلندمدت اگر درست اجرا شود، چند برابرش به شما برمیگردد.شما باید برای برند و امضایتان وقت بگذارید و هزینه کنید. باید از خودتان و طرفداران رپ فارسی بپرسید، شما جرشا را به چه میشناسید.
در نهایت، جرشا برای من بیشتر از یک رپر است. او نقشی را در صحنه رپ فارسی بازی میکند که کمتر کسی توانایی و دغدغهاش را دارد. اما او در قسمت تبلیغات و برند سازی واقعاً به کمک نیاز دارد و اگر با نیازهای بازار امروز هماهنگ نشود و در گذشته بماند، مانند همین حالا حذف میشود.
زنده ماندن با رادیو جوان هنرمند را تبدیل به ماشینی میکند که هر چه انتشار دهد، یک میزان پول و توجه دریافت میکند و این مسئله او را ترغیب نمیکند که سعی کند متفاوتتر عمل کند و بروز بماند. این روند باعث میشود که هنرمندانی مانند جرشا خلاقیت و نوآوری خود را از دست بدهند و به جای اینکه به دنبال ارائه آثار جدید و متنوع باشند، به تکرار و کلیشه روی آورند.
به همین دلیل، مهم است که جرشا و هنرمندان مشابه او به تغییر نیاز دارند و باید با توجه به نیازهای بازار و سلیقه مخاطبان، استراتژیهای جدیدی را اتخاذ کنند. یکی از راههای مؤثر برای بازسازی برند، همکاری با هنرمندان و تولیدکنندگان جدید و خلاق است. این همکاریها میتواند به ایجاد آثار جدید و متفاوت کمک کند و توجه مخاطبان جدید را جلب کند. علاوه بر این، استفاده از رسانههای اجتماعی و تبلیغات هدفمند نیز میتواند نقش مهمی در جذب مخاطبان جدید ایفا کند.
جرشا باید یاد بگیرد که در دنیای امروز، برندها و هنرمندان موفق کسانی هستند که توانستهاند خود را با تغییرات سازگار کنند و به نیازهای مخاطبان پاسخ دهند. او باید از تجربیات گذشتهاش درس بگیرد و با استفاده از استراتژیهای جدید، برند خود را دوباره زنده کند.