مدتها بود که باید اینها را مینوشتم، اما هر بار از نوشتنشان اجتناب میکردم و با خود میگفتم قلمم را آلودهی نام این افراد نکنم بهتر است. من به جریان اصلی علاقه داشتم و این چیزها حاشیه بودند. علی ضیا و رپرهایی که در برنامهاش بودند، جز یک مورد، اصلاً در فهرست هنرمندان مورد علاقهی من نبودند. با خود میگفتم جریان اصلی خودش این مسئله را حل میکند، و جدی که حل هم کرد. اکنون من فقط راوی این قصه از نگاه خودم هستم.
از نظر من، ضیا یک مجری رسانهی ملی است؛ چون همه او را از آنجا شناختیم و من تغییر خاصی در رفتارش که متفاوت از آنچه قبلاً بود باشد، نمیبینم. این برنامه هم، با هر ایدهای که پشتش باشد، برای جذب مخاطبش مثل خیلیها از رپ فارسی که مورد توجه است، استفاده کرد. کارنامهی کاری او هم مشخص است؛ از قبل در برنامههایی مثل «فرمول یک» و چند برنامهی تلویزیونی دیگر برای مخاطبها شروع شد و با میمِ (Meme) تعجب کردنش در تبلیغات ماهوارهای که از برنامهی خود او در تلویزیون گرفته شده بود، به اوج رسید.
در این مقاله، میخواهیم به این موضوع بپردازیم که چرا استدلال علی ضیا درباره پرمخاطبتر شدن رپرها بعد از برنامهاش، دچار مغالطهای به نام «روایت ناقص» (One-sided Narrative) شده است.
علی ضیا از همان ابتدای مسیرش، با ترکیبی از هنرمندان جذابتر و کمک رپرهایی مثل «آشنا» که تازگی ریلز اینستاگرامیاش معروف شده بود، در برنامهی نوروزیاش توجه مخاطب جوانتر را به سمت برنامهاش جلب کرد. در واقع، آنها مهمترین مخاطبان رسانههایی مثل یوتیوب هستند و مخاطب جریانسازی به حساب میآیند. بیشک نمیشود تلاشهای مستمر این شخص و تیمش را نادیده گرفت؛ از همان اول با داشتن اسپانسر، بهترین دوربین و میکروفون و تمام تجهیزاتی که برای مجری معروفی در این سطح عجیب نیست، و با شناخت درست مخاطب جوان، تا حد زیادی این برنامه را در کنار برنامههای دیگر پرمخاطب کرد.
علی ضیا سراغ رپرهایی رفت که در پایین شیب نزول هنریشان بودند؛ افرادی مثل «پوری» و «چرسي». اما «دورچی» اینجا استثنا بود. دورچی، جواهر کوچک رپ فارسی، به نظر من بعد از آلبومش در اوج شهرت بود که با حضورش در این برنامه تضادهای جدیدی را به نمایش گذاشت. دورچی مثل سینا ساعی نبود که علی ضیا با چند تعریف مرتب و پاکیزه کند و او را تبدیل به مهمان برنامههای شبه تلویزیونی بکند.
مخاطبان رسانه در هر نسل باهوشتر میشوند و متوجه دروغ، سریعتر از چیزی که فکر میکنید، میشوند؛ در آن برنامه که بدترین ضربه به مسیر هنری دورچی بود، این مسئله خود را بیشتر نشان داد. من نمیدانم علی ضیا چطور افراد را راضی میکند در برنامهاش شرکت کنند، و چون اطلاعی ندارم اینطور تصور میکنم که او سعی دارد نقش یک کاتالیست را ایفا کند؛ میان جایی که برنامهگذارهای پاپ (که در برنامه خود او هم شرکت کردند) له له میزنند تا بتوانند از رپرها به جای خوانندههای دستچندم پاپشان استفاده کنند. به عبارت دیگر، نمیتوانم درک کنم که دلیل این کار علی ضیا چیست. میتوانست مثل بقیهی افراد در یوتیوب فارسی از سفرهی رپ فارسی هم استفاده کند، اما تلاش برای تمیز نشان دادنش منطقی نیست.
این حرفها را نزدم که بگویم علی ضیا مقصر است؛ او فقط یک برنامهساز است که پتانسیلی را شناخت و از آن استفاده کرد حالا احتمالا با کمی رابطه و رانت که برایش دردسر نشود. خود آن رپرهایی که در برنامهاش شرکت کردند، این پتانسیل را داشتند. آنها در سراشیبی بودند و به جای همکاری با عمق صحنه و تازه نگه داشتن برندشان، تصمیم گرفتند به سمت پاپتر شدن بروند. این آرزوی دیرینهی رپ فارسی برای مجاز شدن و کنسرت و... آنقدر جدی بود که برندهای روبهنزول رپ فارسی، تحملِ تمام شدن این فرصت را نداشتند. مجبور بودند برای ایجاد چرخهی درآمد، شهرتشان را عمومیتر کنند و علی ضیا اینجا برایشان نقش ناجی را ایفا کرد. اما آنها چه چیزی را فدای چه چیزی کردند؟
حرف را به اینجا رساندم که بگویم چرا استدلال علی ضیا درباره بهتر شدن شرایط رپرها پس از مصاحبه با او، گفتن نصف حقیقت است. همواره اگر از به دست آوردن چیزی برای شما حرف میزنند، باید سؤال اصلیتان این باشد: «در مقابل چه چیزی؟» چون هر دستاوردی هزینهای دارد. رپرها چه چیزی را از دست دادند که شهرتی که علی ضیا میگوید را به دست بیاورند؟
به این بهانه، بیایید با هم چند اصطلاح را یاد بگیریم:
Loss of Authenticity: از دست دادن حس اصالت یا صداقت هنری در چشم مخاطب اصلی
Dilution of Brand Identity: تضعیف هویت هنری به خاطر سازش با جریان اصلی یا رسانههای عامهپسند
Viral Popularity: شهرتی که ناشی از وایرال شدن در شبکههای اجتماعی یا تیترهای جنجالی است
Casual Audience Growth: رشد در میان شنوندگان غیرمتعهد یا «شنوندگان گذری» که ارتباط عاطفی یا فرهنگی عمیقی با صحنه ندارند
Brand Awareness Spike: افزایش سریع آگاهی از نام یا برند هنرمند، اما بدون الزام به وفاداری بلندمدت
Surface-Level Fame (یا Fleeting Fame): نوعی شهرت سطحی یا کوتاهمدت که با جنجال یا ویروسی شدن بهوجود میآید
با توجه به این اصطلاحات، متوجه میشویم که شهرت، مسئلهای نسبی و وابسته به کانون تعریف است. این رپرها، معروف شدن در کدام گروه را به گروه دیگر ترجیح دادند و سودشان در بلندمدت در کدامشان بیشتر است؟ اینها سؤالاتی است که برای درک این مسئله باید پرسیده شود. به شکل خلاصه، رپرهایی مثل چرسی، پوری و ساعی از «سرمایهی زیرزمینیِ صحنهی خودشان» گذشتند تا «دیدهشدن در جریان اصلی» و «دسترسی وایرال و عمومی» به دست آورند.
حالا سؤال اینجاست: مگر آنها و بسیاری دیگر در همین صحنه به سقفی از شهرت دست نیافتند که برای کل صنایع گرانقیمت مثل سینما و موسیقی پاپ، غیرقابل تصور یا حداقل کمنظیر است؟ پس مشکل کجاست؟
مشکل در نقطهای است که تبدیل شهرت به پول در آن اتفاق میافتد. برای برندهایی مثل پوری که طبق ادعای خودشان در سر آلبوم «فیل»، رکورد فروش آلبوم را جابهجا کردند و در نهایت با کلی داستان، تأخیر و مشکل به دست مخاطب رسید، این داستانها مکافات است.
برای تصمیمهایی که رپرها بعد از برنامههای ضیا گرفتند و از نظر او اتفاقهای خوبی برای رپرها افتاد، چند مثال بزنیم:
باز کردن صفحهی آپارات پوری، سانسور کردن فحشهای آهنگهای قدیمی و آپلودشان، و «اخته کردن» آهنگهای منتشر شده اخیرشان از دایرهی لغات خود پوری.
سفیر برندهایی شدن توسط شایع
صحنهگردان شدن سینا ساعی در برنامهی سینمای خانگی
البته چرسی و ساعی از قبل هم در این مسیر بودن ضیا تنها در این بین ظاهر شد.
همهی اینها از نگاه گروهی که ضیا با استفاده از آنها به شهرت رپرها کمک کرد، بسیار جذاب، عالی و رو به جلو است؛ اما از نگاه صحنهی جریان رپ فارسی و مخاطبانش، چیزی جز ادامهی سقوط قبلی آنها نیست. آنها تنها پلهای پشت سرشان را نیز خراب کردند و حتی اگر آثاری بهتر از گذشتهشان تولید کنند، بعید است بتوانند آسیبی که به برندشان وارد شده را جبران کنند.
نکتهی دیگر درباره برنامهی ضیا این است که در مقابل سوددهی احتمالی برای اشخاص، برای کل صحنه اینطور نبوده و چرخهی توجه را در صحنه ایجاد نکرده است. تنها مصرفکنندهی توجه صحنه بوده، چون مخاطبانش از جنس این صحنه نبودند یا زودتر از چیزی که باید، مخاطبان این صحنه را از دست داد. برنامه با ضیا توجه را به صحنه برنمی گرداند ارزش افزوده اش برای هنرمند در صحنه اصلی منفی است.
در نهایت، حالا ما در وضعیتی هستیم که هر هفته کلی پیجهای هنرمندان و آرتیست، یکی پشت دیگری، به خاطر اثبات کنترل داشتن هرچه بیشتر دولت بر این فضا، بسته میشوند؛ و رئیسجمهوری که خلاف وعدههایش عمل کرد و حالا با پنبه سر میبُرد.
دستگیری رپرها چیز جدیدی نیست. کسی بخواهد این جریان را تمیز نشان دهد، جز دروغگو اسمی نخواهد داشت. ما همه همین حالا مُجرم هستیم وقتی در این فضا کار میکنیم. این سیلی که خوردید، سیلیای است که باید شما را به خود بیاورد و از خواب بیدار شوید. شما و این هنرِ شما را قرار نیست کسی به رسمیت بشناسد این صحنه تنها به خاطر فداکاری کلی آدم دیوانهی موسیقی توانسته به اینجا برسد و به صحنهی محبوبی تبدیل شود که البته مثل همهی چیزهای دیگر در ایران، رو به زوال است.
رپ فارسی اکنون تبدیل به پناهگاه موسیقیهایی شده است که به هیچ وجه جایی در موسیقی رسمی کشور ندارند. خیلیهایشان مستقیماً رپ نیستند و از کلی فضاهای دیگر موسیقی ورودی دارند.
کاری که لازم است (انجام دهید)، این است که در زمان هر نوع تصمیمی بسنجید چگونه میتوانید برندتان را طوری جلو ببرید که حس خوبِ تجربهی هنرمند بودن و ساخت اثر، توسط چیزهای دیگر مصادره نشود و شما را تبدیل به عروسک خیمهشببازیِ سخنگو نکند. و برنامههایی در جریان موسیقی فارسی حمایت کنید و بسازید که چرخهی سالمی ایجاد کند و همان مقدار توجهی که از صحنه میگیرد را از همان جنس به صحنه برگرداند تا چرخهی توجه، فقط مصرفکننده نباشد. باید تعادل ایجاد شود تا کل بازی خراب نشود و از چرخه خارج نگردد.