حسین دهلوی
حسین دهلوی
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

نُنُرگرایی و لوس‌محوری در فضای ادبیات امروز (1)

نکته: این نوشته شخص‌محور نیست. شاخص‌محور است.
نکته: این نوشته شخص‌محور نیست. شاخص‌محور است.

همه‌ی ما خوب می‌دانیم که ادبیات چه پیوند نزدیکی با احساسات دارد. تا آنجا که هرکسی بهتر بتواند احساسات مخاطب را تحریک کند، برنده است. اثر ادبی خوب، آن اثری است که با دقت و ظرافت و هنرمندی، احساسات و عواطف مخاطب را نشانه برود و تا حد ممکن آن را حریحه‌دار کند.

و باز هم همه‌ ما خوب‌ می‌دانیم که برخی از اقشار، احساسات شکننده‌تر، رقیق‌تر و سریع‌الاستفاده‌تری دارند. قشری که زود می‌گویند «آخی! الهی بمیرم» یا «واااای! عزززیزم!» یا «ای خداااااا! چشمام قلبی شد!» و... . این گروه به عقیده‌ی این بنده، از محترم‌ترین و مهربان‌ترین ممخلوقات خداوند هستند و احساسات پاک و شفافشان بسیار بسیار بسیار قابل احترام است. اصلا باید مراقب شیشه‌ی شفاف روح این قشر از جامعه چنان باشیم که گویی جامی بلورین است به‌جا مانده از دورترین عصر تاریخ کهن. جامی قیمیتی و زینتی.

اما خیلی از دوستان به‌جای مراقبت از این جام ذی‌قیمت، از شکنندگی آن سودجویانه بهره می‌برند. یعنی به‌جای اینکه خوراک ادبی خوب و مرغوب و نیکو برای این دست از افراد بیافرینند، با خوراک‌های مبتذل و بی‌خود و بی‌قیمت و مزخرف، آن‌‌ها را فریب می‌دهند؛ و این مصداقِ بازی با احساسات است.

این سطور را به عنوان مقدمه بپذیرید تا بی‌درنگ وارد متن شویم.

اجازه بدهید کمی به معنای واژه‌ی «نُنُر» بپردازیم:

جناب دهخدا زیر این واژه چنین نوشته: «ننر. [ ن ُ ن ُ ] (ص ) در تداول ، لوس. بچه ٔ ننر ؛ بچه ٔ لوس که بسیار بدو مهربانی شده و ازاین رو فاسد بار آمده است . (یادداشت مؤلف).»

و در فرهنگ عمید چنین آمده:

«کسی که بی‌جهت خود را نزد دیگران عزیز کند؛ لوس.»

و جناب دکتر معین:

«(نُ نُ) (ص .) (عا.) لوس ، زیاده از حد عزیز داشته شده.»

خوب کافی‌ست. معنا را متوجه شدیم. حالا بیایید معنایی که خودمان در این متن از ننر داریم را بی‌پرده بگوییم:

ننر آن شاعر و نویسنده‌ای‌ست که با لوس‌کردن خود (در ساحت‌های مختلفی که پایین‌تر به آن خواهیم پرداخت) خود را نزد گروه مخاطبی که در بالا تعریف شد، عزیز می‌کند. در حقیقت ننر همان کسی‌ است که احساسات مخاطب عاطفی و شفاف و مهربان را به بازیچه می‌گیرد (و بعد ممکن است در خفا به آن‌ها بخندد!)

این شاعر/نویسنده‌ها چه می‌کنند؟

طبق یافته‌های موثق نگارنده‌ی این خطوط، این شاعر/نویسنده‌ها، بازیگرهای خوبی هستند و به هر طریقی و در هر جایگاهی نقش بازی می‌کنند. کافی‌ست آن پوسته‌ی (Theme) بِفْروش و مورد علاقه‌ی مخاطبان خاص خود را (با آزمون و خطا) پیدا کرده باشند؛ آن وقت است که در تمام زمینه‌های ادبی و هنری و در تمام بسترهای ارائه اعم از تلویزیون ملی، شبکه‌های مجازی، شبکه‌های خصوصی، بنرها و... با آن پوسته و لباس نقش‌آفرینی می‌کنند. نهایتا می‌توان گفت که این مولفان (که از این پس آن‌ها را مولف می‌خوانیم؛ نه از این جهت که اثر درخوری آفریده باشند، بل تنها به این دلیل که نوشتن «شاعر/نویسنده» وقت‌گیر است) به هر وسیله‌ای دست می‌برند تا ژانر خود را پیاده‌سازی کنند.

به اصطلاح فرنگی‌ها، شومن‌هایی (Showman) بلدِ کار هستند و صحنه‌ی ادبیات برای این مولفان تنها سن تئاتری‌ست برای عرضه‌ی آن خرمهره‌هایی که به جای یاقوت به خلق غالب می‌کنند! مغازه‌‌ی کسب درآمد! احتمالا یک چنین شعاری هم برای خود داشته باشند که: «تا روی صحنه‌ای، ماسک بزن و فیلم بازی کن و استفاده ببر. همین که از صحنه آمدی پایین، هرچه هستی باش.»

رئوس این نقش‌آفرینی‌ها چیست؟

اولا: مولفِ کاردان سعی می‌کند تنها طرف یک قشر خاص فکری و سیاسی بایستد. میان مخاطبان این نوع مولفان، نه تنها قشر بی‌طرف وجود ندارد، بلکه بازه‌ی مخاطبان کاملا تفکیک‌شده هستند. این برای مولف حُسن بزرگی‌ست. می‌داند که برای مخاطبانش چه باید بگوید و به کدام اتفاق سیاسی کشور باید واکنش نشان دهد و دقیقا در راستای هدف «نریختن فالور» حساب‌شده عمل ‌کند.

ثانیا: با شناختی که از مخاطبانش دارد (مثلا بازه‌ی مخاطبانی که تفکر و پوششی مذهبی دارند) سعی می‌کند خودش را به رنگ آن‌ها دربیاورد. مولفِ فهیم سعی نمی‌کند چند قدم از مخاطبانش جلو بزند. او از مد روز مورد پسند قشر مخاطبانش پیروی می‌کند. مثلا اگر قشر مخاطبْ مذهبی باشند، اون نیز باید ریش بگذارد. اما نه هر ریشی! ریش تمیز و خط‌انداخته‌شده و همیشه به یک اندازه‌ی معین. من و شما خوب می‌دانیم که انسان گاهی ریشش بلند می‌شود و گاهی کوتاه اما فقط نقش‌بازان هستند که همیشه به یک‌صورت معین و مشخص هستند. تا به حال دیده‌اید که در فیلم‌ها یا سریال‌ها، هیچ وقت ظاهر بازیگر تغییر نمی‌کند؟ مثلا طرف پنج روز در بیابان خشک بی‌آب و علف گیر افتاده، اما کماکان صورتش اصلاح شده است. یا فلان خانم در سکانسی که ساعتِ روی دیوار دارد چهار صبح را نشان می‌دهد، آراسته و آرایش‌کرده از خواب بیدار می‌شود.


ادامه دارد

شبکه‌های مجازیکسب درآمداحساساتشاعریننرگرایی
ادبیات‌چی (دانشجوی زبان و ادبیات فارسی) * علاقه‌مند به قصه و شعر | ناداستان‌نویس
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید