سال 68 وقتی که 11 ساله بودم برای پیشواز پدرم که از خارج می آمد به فرودگاه اصفهان رفتیم.در کنار سالن انتظار فرودگاه چند میز متصل به هم بود که بر روی آن پر از کتاب های متنوع بود و کسی هم مراقب کتاب ها نبود.یک مقوایی درکنار میز نصب شده بود که بر روی ان نوشته بود هر کتابی را با قیمت 600 ریال می توانید بخرید،من به اتفاق دو خواهر و برادرم کتاب های دید زدیم و سر خرید کتاب سبز رنگ قطوری که قیمت پشت جلد آن 800 ریال بود به توافق رسیدیم.
دیوان حضرت حافظ نشر حافظ به تاریخ انتشار 1362 بود و آشنایی و دوستی من با لسان الغیب از آن زمان آغاز شد.هر زمان دلگیر عهد و زمانه می شدم به دیوانش سری می زدم با شعر:
یوسف گمگشته باز آید ز کنعان غم مخور/کلیه احزان شودروزی گلستان غم مخور
جان دوباره می گرفتیم.نیمه شعبان ها همواره غزل « ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی» را زمزمه می کردیم .هر زمان فرصتی پیدا می کردم غزل هایش را با آنکه معنایش را نمی دانستم می خواندم.از سال 1387 که خواستار برگزاری انجمنی یا دورهمی بودیم به دنبال کتاب شعری بودیم که بتواند جامع الطراف و زبان حال امروز باشد.شاهنامه فردوسی، بوستان و گلستان سعدی ،دیوان نظامی،عطار و مثنوی مولوی همه به میان آمد ولی قامت درخشان حضرت حافظ بنده و سایر دوستان را محو خود ساخت.با «الا یا ایها ساقی...» تفسیر و خوانش غزل هایش را آغازکردیم.
در طول این سالها همواره با اشعارش هم ذات پنداری می کنیم. از ورد نیمه شبهایش ،از قرآن خواندش با هفتاد روایتش ،ازخمرنوشی زمینی و آسمانی اش همه و همه مجموعه ایی از یک انسان زمینی است که پله پله به آسمان سفر می کند
حافظ رمز و رازها زندگی را مانند یک پیر فرزانه در یک بیت به مخاطبش می آموزد که چکیده ان است دوری از رنج کشیدن و زندگی را خوب دیدن است:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم/ که در طریقت ما کافریست رنجیدن
شاید او به کارمایی که امروز در جامعه ما مقبولیت گرفته اعتقاد داشته است که خوب دیدن را به جای بد دیدن در اشعارش یادآور می شود.او عشق را عامل زنده بودن و زنده ماندن انسانها می داند
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق / ثبت است بر جَریده ی عالم دوام ما
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق/ بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
حافظ تاریخ گذشته و دوانین شعرای قبل از خودش را به خوبی مطالعه و مورد مداقه قرار داده بود
و نسخه مهم دیگری برای بشریت می پیچد که :
مَجو درستی ِعَهد از جهانِ سُست نهاد/ که این عجوز عروس هزاردامادست
حافظ به ما می گوید که چرخه زندگی همچنان می چرخد و وقایع بارها و بارها تکرار می شود و آسایش و راحتی دنیا را با دو حرف تعریف می کند:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/با دوستان مروت با دشمنان مدارا
حافظ به ما هو یک انسان بود،تقدسش نمی بخشیم ولی رند بود زیرک بود ولی حرفهایش را با زیرکی هر چه تمامتر در یک بیت تمام و کمال می گوید.واقعن این چه شاعریست که عارفان و شب زنده داران در قنوت نماز شبشان و باده نوشان در حین خمرنوشی اشعارش را زمزمه می کنند.
به این ابیات درخشان حضرت حافظ دقت کنید:
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف/مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
ما ز یاران چشم یاری داشتیم/خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین/کاین اشارت ز جهان گذرا ما را بس
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب/یارب مباد آن که گدا معتبر شود
سعی نابرده در این راه به جایی نرسی/مزد اگر می طلبی طاعت استاد ببر
ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق/هر عمل اجری و هر کرده جزائی دارد
بیاموزمت کیمیای سعادت/ ز هم صحبت بد جدایی جدایی
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد/دیو چو بیرون رود فرشته در آید
گرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفان/بلا بگردد و کام هزار ساله برآید
به صفای دل رندان صبوحی زدگان/بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند
حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس/در بند آن مباش که نشنید یا شنید
گویند سنگ لعل شود ر مقام صبر / آری شود لیک به خون جگر شود
ابیانی مملو از راهبرد ،استراتژی و تکنیک که هر کدام از آن می تواند در زندگی هر انسان در دوره های مختلف به کار بیاید.حافظ شاعر قرن هشتم فقط نیست شاعری برای تمام قرون است زیرا به خوبی واقف چرخه زندگی است مسیر زندگی ها خوب تجزیه و تحلیل کرده و ابعاد مختلف رفتاری و ذهنی آنسان را به خوبی شناخته است که اشعارش تاریخ مصرف ندارد و همیشه و همه جا می توان آنرا خواند و لذت برد.
چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست/ آن به که کار خود به عنایت رها کنند
*حسین قلع ریز