«حمد بیرون ز حد آن قادر فرد احدی را که بیک لفظ کُن افراخت ز هستی علم انگیخت وجود از عدم آمیخت....»
آغاز سخنش اغلب بحر طویلی بود از صغیر اصفهانی ....و دیباچه ای از شاهنامه که همیشه خدای نامه می نامیدش..
نفسش حق بود،توصیه ای جز شاهنامه خوانی و حتی ورق زدن شاهنامه نداشت.بعد از دوران کرونا از او خواستم چراغ شاهنامه را در انجمن چکامه سرا که پایه و اساسش، سروده های خواجه شیراز بود ،روشن سازد و با تمام وجود پذیرفت و در طول دو سال گذشته چندین جلسه بدون چشمداشت مادی نفر اول شرکت کننده در جلسات انجمن بود.با شلوار و پیراهن سفیدش و مرام درویشی اش همیشه ما را شرمنده می ساخت.چقدر نبودش سخت و دشوار است .با رفتار منحصر به فردش ، با گفتار محکم و استوارش ،با نگاه نافذش و با قلب مهربانش آنقدر در ذهن همه اطرافیانش خاطره ساخته است که نمی توان از خاطرات خوبش به سادگی عبور کرد.
خوشحال پور به راستی پورخوشحالی و خورسندی بود.او پیام آور شادی و جوانمردی و از خودگذشتگی بود .منش پهلوانی او فقط در کلامش جاری نبود بلکه در عمل شاهد فتوت و جوانمردی او بودیم.گویا رستم را با تمام وجود باور داشت با تمام ذرات وجودیش آن نقش را به نمایش می گذاشت .
او پس از اشنایی با شاهنامه و نقالی این اثر بزرگ، دفتر بازیگری سینما و تئاتر را بست و با تمام وجود به تبیین و ترویج شاهنامه خواجه طوس پرداخت. در چند سال اخیر استان های لرستان ،خراسان ، تهران به اکسیر وجودیش پی برده بودند و مرتب وی را برای اجرای برنامه دعوت می کردند.
شاهنامه خوانی وی از جنس دیگری بود،پر توان ،محکم و استوار ، گویا فردوسی رستم دیگری به بستور خلق کرده بود .وقتی می خواند گویا می خروشید ،غلیان می کرد ذرات وجودیش تک تک با خواندنش همراه بود، از تمام وجود می خواند. زبان بدنش ،نگاه های یکباره اش از این سو به آن سو ،او همه مخاطبانش را یک به یک می نگریست و ابیات شاهنامه را نه تنها با زبانش بلکه با تمام وجودش به مخاطب تحویل می داد.
شاهنامه قصه زندگی ماست قصه تلخی و شیرینی و قصه ای که با مرگ جاودانه می شود نه پایان می پذیرد.خوشحال پور رفت و برای ما دنیایی از خاطره بر جای گذاشت ولی دغدغه وی شاهنامه خوانی مردم بود.همواره تاکید داشت که خانواده ها حداقل شاهنامه را ورق بزنند.هویت ایرانی ، مرام و منش پهلوانی در شاهنامه ایی است که بیش از 10 قرن است که زبان اصیل پارسی را از گزند زبان های مهاجمان زنده نگه داشته است.امروز هم آماج حمله زبان های مهاجم هستیم، بر ماست به عنوان نه تنها یک ایرانی بلکه یک فارسی زبان شاهنامه را در کنار قرآن ، نهج البلاغه و دیوان حضرت حافظ ارج نهیم.شاهنامه را از کتابخانه ها بیرون بیاوریم و بخوانیم و بخوانیم و بخوانیم .
یادش گرامی راهش پر رهرو باد
مهر 1403
حسین قلع ریز
*بستور:اين نام در اوستا «بَستَوَري» يا «بَستَوَئيري» به معني «جوشن بسته» آمده است؛ ۲- (اَعلام) در داستانهاي ايرانی پسر زرير (برادر گشتاسپ) است كه در نبرد با سپاه ارجاسپ فرماندهي پشت سپاه ايران را داشت. وقتی پدرش در جنگ با تورانيان کشته شد، نوجوانی کم سن و سال بود. او به ميدان جنگ رفت و انتقام خون پدر را گرفت. در شاهنامه و يادگار زريران داستان دلاوريهايش آمده است.