حسین حجازی
حسین حجازی
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

داستانت، به "کفشِ" من هم نیست!

من عاشق داستانم! خیلی پیگیر این هستم که داستان افرادی که باهاشون کار می‌کنم رو بدونم. هر کسی که به تیممون اضافه میشه، قبل از اینکه هر کاری رو باهاش شروع کنم، اول از همه یه جلسه یک-به-یک باهاش میذارم تا داستان زندگیش رو بشنوم. بشنوم مسیری که اومده چی بوده که الان به تور هم خوردیم. خودم هم از گفتنِ داستان زندگیم، مسیری که اومدم و تغییر مسیری که دادم، هیچ موقع طفره نرفتم و هرکس که خواسته واسش حرف زدم.

توی داستانایی که می‌شنوم، همیشه تغییر مسیری که فرد توی زندگیِ حرفه‌ایش داده، خیلی واسم جذابه. چون تغییر نیاز به گرفتنِ تصمیم داره. مثلا داستان زندگی دوستم علی واسم واقعا جذابه. ریاضی دانشگاه تهران می‌خونده ولی رفته دنبال اوریگامی! بعدش هم رفته سمت طراحی تجربه کاربری. یا اون یکی دوستم که شریف درس می‌خوند، ولی رفت خلبان شد. یا احمد که مهندسی معدن می‌خوند ولی انصراف داد. از نو کنکور هنر داد و الان Art Director یکی از شرکت‌های خفنه.

توی آدم‌های معروف هم کم نداریم از این داستانا. دانشگاه شریف جای خوبیه واسه مثال زدن از آدماش. عادل فردوسی‌پور که گزارشگر و برنامه‌ساز ورزشی شد. علی دایی که آقای گل فوتبال جهانه فعلا. رضا امیرخانی که نویسنده‌س. تو ایران کلا بگردی خیلی زیادن اینجور آدما. شما حتما اسم علی بندری به گوشِت خورده. علی مهندس نفته و کار نفتی می‌کنه، ولی همه‌ی ما به یکی از بزرگترین پادکسترهای ایران می‌شناسیمش. کلا این تغییر مسیر توی داستان هرکس باشه، من رو به وجد میاره و چشم‌قلبی میشم. حالا سوال اساسی‌ای که پیش میاد اینه که صرفا اگه تغییر مسیر بدی جذابه و باید برگ‌ریزونای پاییز بشیم؟

چند وقت پیش که یه بحثی با زهرا و علی داشتیم، به صورت اتفاقی رسیدیم به همین موضوع. زهرا می‌گفت که یکی توی صحبت بهش گفته: آره من مهندسی میخوندم ولی بی‌خیال شدم و رفتم تئاتر خوندم. من گفتم: خب؟ جواب داد: همین دیگه! من دوباره پرسیدم که خب الان این کار رو کرده، آدم سرشناسی شده توی هنر یا مثلا تئاتر خوبی داره؟ زهرا گفت: نه دیگه همین! اصلا تئاتر خفنی نداره و سوالی هم که برام ایجاد شد همین بود که من الان چیکار کنم تو مهندسی بودی بعد رفتی تئاتر خوندی؟ بذارمت رو سرم حلوا حلوات کنم؟ کارت رو درست انجام بده.

دقیقا این همون چیزیه که برای خودم هم پیش اومده. یه سریا میخوان برای مسیری که اومدن امتیاز اضافه‌ای بگیرن. مثلا میگن ما فلان‌جا بودیم و بی‌خیال شدیم و مسیرمون رو عوض کردیم. خب من چیکار کنم؟ این کاری که الان داری انجام میدی کیفیت نداره و اصلا واسم مهم نیست که مسیری که اومدی چی بوده. کار الانت به درد نمی‌خوره! واسه داستانی که داری دنبال کردیت نباش! یعنی میدونید مشکل من چیه؟ طرف از تغییر مسیرش داستان می‌سازه. اونوقت دیگه یادش میره تو کاری که الان داره انجام میده باید باکیفیت باشه و ارزش ایجاد کنه. توی داستانِ تغییرِ مسیرش گیر می‌کنه و به جای انجام کارِ درجه یک، شروع به فروش داستانش می‌کنه. یه چیزی شبیه به پرسونال برندینگ. (که چقدر من از این کلمه‌ی پرسونال برندینگ بدم میاد!)

ولی بذارین یه مثالی در مورد خودم بزنم و توضیح بدم که چرا داستانِ جذابِ مسیر، اصل نیست و فقط باید وقتی کارت رو با کیفیت انجام میدی، باهاش هیجان ایجاد کنی. فرض کنید که من اومدم تو فرآیندِ مصاحبه‌ی شرکت شما، برای موقعیت شغلی مدیریت محصول. شما با چند نفر دیگه هم مصاحبه رفتین و برای مرحله‌ی دوم، به من و یک نفر دیگه تسک میدین. اون نفرِ دیگه، کارشناسی کامپیوتر خونده و بعدش هم MBA و خیلی از پیش تعیین‌شده، می‌دونسته می‌خواد چیکار کنه. بعد از ده روز برای دفاع از تسکمون میایم خدمت شما. تسک من بد و تسک اون فرد خوب و کامل انجام شده. توی جلسه من بهتون میگم که آقا من از سال ۹۰ تا ۹۵ فرش‌فروشی داشتم و بعدش تصمیم گرفتم بیام تو بازار آی‌تی. احتمالا تو دلتون یه "به کفشم!" میگین و اون یکی متقاضی رو استخدام می‌کنید. یا اینکه من رو استخدام می‌کنید و Fail می‌کنید؟

در کل می‌خواستم بگم که مسیری که اومدیم، ادویه‌س و اصلِ غذا، کیفیت کاریه که در حال حاضر داریم انجام می‌دیم. اگه تغییر مسیری که عادل فردوسی‌پور داره، سرهنگ علیفر می‌داشت اصلا به چشم هیچ‌کدوممون نمی‌اومد و شاید حتی بیشتر مسخره می‌کردیم! داستان افرادی که نام بردم برای من خیلی جذابه. چون آدمایی هستن که توی مسیر جدید واقعا خوب ظاهر شدن و کارای بزرگی کردن. به معنای واقعی کلمه، کار باکیفیت انجام دادن و اولش به خاطر این‌که کارشون خوب بوده، واسه‌ی ما مهم شدن که کنجکاوی کنیم تو زندگی‌شون و بفهمیم اینا چه مسیری رو اومدن. شما شاید بتونید خیلی داستان‌های قشنگ‌تر پیدا کنید اگه برین دنبالش. ولی تهِ داستانِ قشنگ باید به جای خوبی رسیده باشه که اساسا مهم باشه!

پرسونال برندینگکارآفرینیاستارتاپمدیرمحصول
قبلا فرش‌فروشی داشتم، بعدش مدیر توسعه تجاری، بعدش مدیر محصول، الان کارشناس عملیات گیان هستم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید