
به نام خدا
طلا جلوتر از دلار؛ آینه بیاعتمادی در اقتصاد ایران
دکتر حسن خلیل خلیلی
در ماههای اخیر، یک واقعیت اقتصادی توجه عموم را جلب کرده است: قیمت طلا در ایران با سرعتی بیش از دلار افزایش یافته است. این موضوع برای بسیاری سؤالبرانگیز است، چرا که به نظر میرسد دلار و طلا هر دو داراییهای ذخیرهای باشند و رابطه مستقیم با هم داشته باشند. اما واقعیت اقتصادی نشان میدهد دلیل این اختلاف، نه تنها در بازار ارز یا قیمتهای جهانی طلا، بلکه در اعتماد مردم به آینده پول ملی و وضعیت ساختاری اقتصاد نهفته است.
وقتی مردم احساس میکنند ارزش پولشان هر روز کمتر میشود و آینده اقتصادی نامطمئن است، رفتار اقتصادی آنها تغییر میکند. پول دیگر فقط وسیله خرید نیست، بلکه ابزار حفاظت از پسانداز به داراییهای امن تبدیل میشود. در ایران امروز، دارایی امن برای اکثریت مردم، طلاست. برخلاف تصور رایج، افزایش سریع قیمت طلا به این معنا نیست که دلار از بین رفته یا دولت در برنامهای اشتباه کرده است؛ بلکه این واکنش طبیعی مردم به بیاعتمادی در سطح کلان است.
مسأله اصلی، عملکرد یک دولت مشخص نیست، بلکه ساختار اقتصادی و سیاسی کشور است. طی سالهای گذشته، بخشی از اقتصاد ایران نه در اختیار دولت و نه در اختیار بخش خصوصی واقعی قرار داشته است، بلکه به شبکهای از نهادها و شرکتها واگذار شده که قدرت اقتصادی بالا، اما پاسخگویی کمی دارند. به این ساختار در ادبیات اقتصادی، «شبهدولت» گفته میشود. این مجموعهها سود میبرند، تصمیمگیری میکنند، اما مسئولیتی در قبال جامعه و اقتصاد ندارند. نتیجه چنین ساختاری، ناپایداری در سیاستهای اقتصادی، تصمیمگیریهای غیرشفاف و بیثباتی برنامههاست.
این وضعیت باعث شده که اعتماد عمومی به سیاستهای پولی و اقتصادی کاهش یابد و پول ملی بهتدریج نقش خود را به عنوان ذخیره ارزش از دست بدهد. مردم میبینند که ارزش ریال کاهش مییابد و تصمیم میگیرند داراییهای خود را به چیزی تبدیل کنند که بتواند ارزش پساندازشان را حفظ کند؛ طلا بهترین گزینه است. بنابراین، افزایش قیمت طلا جلوتر از دلار، نه نشانه بحران بینالمللی است، نه نتیجه ضعف اقتصاد آمریکا، بلکه حاصل بیاعتمادی داخلی و تجربه تاریخی تورم و نوسان در ایران است.
تجربه کشورهای دیگر نیز این پدیده را تأیید میکند. در روسیه پس از فروپاشی شوروی، خصوصیسازی سریع و واگذاری داراییهای دولتی به عدهای محدود باعث شد ثروت عظیم در دست تعداد کمی جمع شود و مردم اعتماد خود را به روبل از دست بدهند. در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین، تورم مزمن و سیاستهای اقتصادی ناپایدار موجب شد مردم داراییهای خود را به دلار یا طلا تبدیل کنند. در همه این موارد، رفتار مردم نه احساسی بود و نه ناشی از توطئه؛ بلکه یک واکنش عقلانی به بیثباتی اقتصادی بود. ایران امروز ترکیبی از این دو را تجربه میکند: خصوصیسازی رانتی، تورم مزمن و حضور شبهدولت که هنوز کنترل و پاسخگویی ندارد.
طلا در ایران امروز جایگاه ویژهای دارد. نگهداری دلار با محدودیتها و ریسکهای قانونی و امنیتی همراه است، بازار آن کنترلشده است و آیندهاش نامطمئن به نظر میرسد. در مقابل، طلا راحتتر نگهداری میشود، نقدشوندگی بالاتری دارد و از نظر فرهنگی نیز همواره نماد امنیت مالی بوده است. طبیعی است که در چنین شرایطی، رشد قیمت طلا از دلار پیشی بگیرد.
این موضوع بیش از یک مسأله اقتصادی صرف است؛ یک پیام اجتماعی دارد: مردم به آینده اقتصادی و ارزش پول ملی اعتماد ندارند. تا زمانی که شفافیت به اقتصاد بازنگردد، رابطه میان قدرت، ثروت و مسئولیت اصلاح نشود و نقش شبهدولت کاهش نیابد، این بیاعتمادی ادامه خواهد داشت و طلا همچنان جلوتر از دلار حرکت خواهد کرد.
بنابراین، مسأله اصلی نه طلاست و نه دلار. مسأله این است که اقتصاد ایران با بحران اعتماد مواجه است و مردم به جای اعتماد به پول ملی، به داراییهای امن روی آوردهاند. تجربه جهانی و تجربه داخلی نشان میدهد که اصلاح این وضعیت تنها از طریق شفافیت، پاسخگویی و کاهش سیطره شبهدولت بر اقتصاد امکانپذیر است. تا زمانی که این شرایط تغییر نکند، رفتار مردم کاملاً عقلانی است و ادامه افزایش قیمت طلا را طبیعی جلوه میدهد.
در نهایت، طلا آینهای از نگرانیهای مردم نسبت به آینده اقتصادی است. هر اقدامی برای کنترل بازار یا سرکوب قیمتها بدون اصلاح ساختاری، تنها نتیجه کوتاهمدت خواهد داشت و بیاعتمادی مردم را تغییر نخواهد داد. اگر هدف واقعی حفظ ارزش پول ملی است، باید ابتدا اعتماد عمومی بازسازی شود؛ و این بدون اصلاحات ساختاری، شفافیت و پاسخگویی، امکانپذیر نخواهد بود.