بهتازگی بحثهای پیرامون یک اقامتگاه بومگردی در جزیره هرمز موجب واکنشهایی میان موافقان و مخالفان این پروژه شد که البته تازگی نداشت، در واقع چیزی که اهمیت دارد و در حال فراموشی است، ازدسترفتن زمان است. باید اذعان کرد که ادامه این دور باطل، آسیبهای جبرانناپذیری به طبیعت، اجتماع، اقتصاد و توسعه وارد کرده است. باتوجهبه مشکلات عدیده زیستمحیطی در کشور باید پذیرفت که مسیر مدنظر برای توسعه در چند دهه اخیر هم به طبیعت سرزمینمان لطمه زده است و هم به دلیل عدم دستیابی به اهداف در نظر گرفته برای توسعه، باعث شده است که سرمایههای مادی و انسانی کشور تلف شود. بحث در این خصوص، بحثی است تخصصی و طولانی با این حال در این یادداشت سعی شده است که از منظر دیگری به مسئله توجه شود:
دکتر عطاءالله قبادیان در کتاب سیمای طبیعی فلات ایران، با بررسی روند بهرهبرداری از سرزمین و محدودیتهای آن، تحلیلهایی از تخریبهای احتمالی و پیشروی فلات ایران ارائه میدهد که باتوجهبه وضعیت کنونی، پیشگویانه محسوب میشوند زیرا پس از گذشت سه دهه از چاپ کتاب ما با مشکلاتی دست به گریبانیم که ناشی از تفکر سودمحور (در اینجا سعی کردهام از واژههایی که بار معنایی منفی کمتری القا میکند استفاده کنم ولی در واقع به نظرم این تفکر در بهترین حالت سودمحور است) استفاده از سرزمین بوده است. با بررسی مشکلات پیشآمده در سالهای اخیر باید به این نکته توجه داشت که مشکلات زیستمحیطی با مشکلات اجتماعی متفاوت هستند زیرا مشکلات زیستمحیطی به طور مستقیم به یافتهها و ادعاهای علمی مربوط هستند و نه استدلالهای اخلاقی و به همین دلیل است که با گذر از انکارها و اتهامات گذشته میتوانیم در مورد مسائل واضحی همچون گرمایش زمین، تأثیر آفتکشها و... بحث کنیم و به دلیل همین ویژگی است که آثاری مثل کتاب دکتر قبادیان اهمیت پیدا میکند (دیدن در خشت خام).
باید اعتراف کرد که در زمانی که باید به هشدارهایی که به پیامدهای توسعه نامتوازن داشت توجه نشد و اکنون مشکلات زیستمحیطی کشور، با مشکلات اقتصادی و اجتماعی گرهخورده است. بااینحال گفتمان توسعه سودمحور بدون توجه به پیامدهای ناگوار به ادامه این مسیر اصرار دارد. بهموازات این گفتمان، اهمیت مسائل زیستمحیطی در میان اقشار مختلف جامعه رشد روزافزونی یافته و سبب شده است که جامعه نسبت به این مشکلات آگاهتر و حساستر شوند. فعالان محیطزیست و سمنها در شبکههای اجتماعی، به طور مستمر در حال نشر اخبار تخریب و تعدی به طبیعت هستند و این اتفاق باعث شده است که مطالبات جامعه به نسبت سه دهه قبل متفاوت باشد. شکاف اختلافات بین این دودسته (طرفداران توسعه و طرفداران محیطزیست) یکی از علل اصلی است که باعث شده مسائل محیطزیست در عین حساسیت و اهمیت بیش از آنکه در فضایی عقلانی بررسی شود، وارد فضایی اخلاقی - احساسی گردد.
"اسکوبار در استدلالی منطقی میگوید، توسعه سرمایهداری امروز، به طور معمول از نام و چهره گفتمانهای بهظاهر سودمند، مانند توسعه پایدار و حفاظت تنوع زیستی استفاده میبرد. انجام این کار آسانتر است، زیرا معنای آنها مبهمتر است. بااینحال، هدف بنیانی این عمل، تبدیل طبیعت به سرمایهای مداوم است". در واقع اسکوبار با بیان این جمله و تشکیک در مفاهیمی که نهادهای رسمی و جهانی بهعنوان راهکار مقابله با بحرانهای زیستمحیطی ارائه دادهاند، بیهودگی و پوچی این مفاهیم را نشانه گرفته. در نتیجه چیزی را که در حال حاضر در حال رخدادن است میتوان اینچنین توصیف کرد: قدرت ممکن است در همهجا باشد، ولی روابط قدرت بهندرت برابر و دموکراتیک [قدرت توسعهطلبان در برابر قدرت حامیان محیطزیست] است. با این تفسیر میتوان به آرای فوکو نیز اشاره کرد، آنجا که فوکو معتقد بود که قدرت بهندرت از طریق اجبار عریان و قهر اعمال میشود، بلکه از راه شکلدادن به فرایند جامعهپذیری [در اینجا مفاهیمی مثل توسعه پایدار، گردشگری پایدار، صنعت سبز، صنعت دوستدار محیطزیست و...] اعمال میشود. به نظر وی این شیوه تأثیر بیشتری دارد، زیرا هم مقاومت را کاهش میدهد و هم رضایت را درونی میسازد.
لازم است به این نکته اشاره کنم که دیدگاه آمایش سرزمین که مورد وثوق بیشتر محیطزیست گرایان در ایران است عکس بومگرایی عمیق با توسعه مشکلی ندارد، این دیدگاه به برنامهریزی همهجانبه و اصرار به اجرای درست این برنامهریزی اهمیت میدهد، لذا وقتی با تأکید بر این دیدگاه حداقلی نسبت به توسعه فیزیکی، بدون توجه به بستر طبیعی و اجتماعی، اعتراض میکنیم، نه به دلیل مخالفت با توسعه، بلکه به دلیل عواقب آن توسعه نامتوازن است. بحثهایی که میان گروههای طرفداران توسعه و منتقدان آن شکلگرفته است به دلیل فضای احساسی فعلی، محکوم به شکست است، زیرا جلوی هرگونه بحث علمی و منطقی گرفته شده و طرفین بهجای استدلال و تقاضای شفافیت وارد سلسله برچسبها و تهمتهایی میشوند که باتوجهبه مباحثی که مطرح شد، از الان مشخص است که به سود چه جریانی است و در این میان ترسناک اینکه زمان کمی برای جبران اشتباهات گذشته و ادامه منازعات بیپایان داریم. خالی از مفهوم شدن "ارزیابی اثرات محیطزیست" که زمانی قرار بود بهعنوان عامل بازدارنده و تعدیلکننده توسعه باشد ولی اکنون به ابزاری برای توجیه آن تبدیل شده است باید برای محیطزیست گرایان یک تجربه مفید برای درک لزوم تغییر تفکر فعلی باشد. زیرا همانطور که این تجربه نشان داده است، تنها پشتوانه قانونی، هرچند اندک، برای مقابله با توسعه لجامگسیخته کافی نیست. به همین دلیل به نظر میرسد که زمان آن فرارسیده است که به سمت شکلگیری گفتمان مستقل زیستمحیطی حرکت کنیم. پیشازاین اشاره شد که مشکلات محیطزیست را میتوان با یافتههای علمی و مستدل ثابت کرد و ورود به فضای شفافیت و تقاضای پاسخگویی در این چارچوب به سود این جریان است لذا شکلگیری گفتمانهای مستقل محیطزیستی با استفاده از یافتههای علمی و ترویج این یافتهها با کمک رسانهها ممکن و ضروری است زیرا باتوجهبه شرایط موجود یکی از معدود راههای باقیمانده برای موفقیت در مسیر مطالبات زیستمحیطی جلب حمایت حداکثری سیاسی و قانونی است. در غیر این صورت گفتمان توسعه محور بهمانند گذشته بدون هراس پیش خواهد رفت.