m.h.frj
m.h.frj
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

تمام ایستراگ‌ها و ارجاعاتی که در فیلم Wonder Woman 1984 از دست داده‌اید

فیلم Wonder Woman 84 بالاخره پس از تاخیر‌های فراوان منتشر شد و حقایقی جالب را نیز در خود جای داده است؛ پس به همین مناسبت، در این مقاله قصد داریم تا به مهم‌ترین آنها بپردازیم.

سرانجام پس از تاخیر‌های متعددی که بر آخرین ساخته‌ی پتی جنکیز (Patty Jenkins)، وارد شد؛ فیلم Wonder Woman 84 در تعطیلات زمستانی، درون سینماها و همچینن برای سرویس HBO max اکران شد. پس از پخش خیلی‌ها از پیام اخلاقی که فیلم سعی در انتقال آن به مخاطب داشت می‌گفتند و از این موضوع رضایت داشتند. کسانی هم بودند که نسخه دوم را به مراتب ضعیف‌تر از فیلم اول می‌دانستند؛ حتی فیلم را از لحاظ صحنه‌های اکشن و بلاک‌باستری، فیلمی بسیار ضعیف می‌دیدند؛ اما در این بین نکته‌ای وجود دارد؛ آن هم دانستن حقیقت‌‌هایی جذاب و جالب که در فیلم‌ پنهان شده است؛ این کار معمولاً پس از پایان فیلم، برای مخاطبان به کاری بحث‌برانگیز تبدیل می‌شود و بعضا منجر به تئوری‌پردازی درباره‌ی اتفاقات و داستان فیلم می‌شود. آخرین فیلم از مجموعه‌‌ی واندر وومن هم از این قاعده مستثنی نیست و عملکردی خوب از خودش در این زمینه نشان داده است.

در این مقاله به تمامی ایستراگ‌هایی که در طول فیلم با آن مواجه شده‌ایم، پرداخته می‌شود؛ پس اگر فیلم را مشاهده نکردید، ممکن است که داستان برای شما اسپویل شود.

عکس‌ها

در سکانسی از فیلم که برای اولین بار خانه‌ی دیانا را می‌دیدیم؛ قاب عکس‌هایی وجود داشت که نشان‌دهنده‌ی خاطرات و گذشته‌ی او است. ما در این بخش عکس‌هایی سیاه و سفید از جنگ جهانی اول که مربوط به داستان فیلم اول است را به‌همراه حضور وی در فیلم بتمن علیه سوپرمن می‌بینیم.

اتا کندی (Etta Candy)

بهترین دوست دیانا، اتا، طبیعتاً در مقطعی بین جنگ جهانی اول و سال ۱۹۸۴ فوت کرده است؛ اما دیانا هنوز هم با عکس‌هایی از او، یاد و خاطره‌اش را زنده نگه می‌دارد. قطعاً بسیار ناراحت‌کننده است؛ اما با کمی دقت به عکس متوجه می‌شویم که اتا عمر طولانی داشته است.

ترور رنچ (Trevor Ranch)

استیو گرچه ممکن است از جنگ جهانی اول زنده نمانده باشد؛ اما میراث و یادگار او همیشه درحال یادآوری شدن در ذهن دیانا است. در این بخش عکسی را مشاهده می‌کنیم که مربوط به "Trevor Ranch"، مزرعه خانوادگی استیو می‌باشد؛ همچنین این مکان هرگز در کمیک‌ها وجود نداشته است و ساخته‌ی DCEU است.

ساعت

دیانا ساعت استیو را که تنها یادگار فیزیکی از او پس از مرگش در فیلم اول محسوب می‌شود، نزد خود نگه داشته است.

شغل دیانا

باور کنید یا نه، دیانا واقعا در کمیک‌های گوناگون در Smisthonian ( مکانی که اشیای باستانی در آنجا نگه داشته می‌شود) کار می‌کند. حالا در فیلم به صورت مستقیم اشاره نمی‌شود که او در این مکان کار می‌کند؛ اما با توجه به زمانی که سریال در آن روایت می‌شود و همچنین کمیک‌های واندر وومن، دیانا در دهه‌ی ۹۰ میلادی، شغلی در این محل داشته است که با حال و هوای فیلم هم نیز تطابق دارد.

آلیستر لورنزانو (Alister Lorenzano)

پسر مکس، یعنی آلیستر در کتاب‌های کمیک DC وجود ندارد؛ اما یک شباهت جالب میان او و کودکی مکس لورد در کتاب‌های کمیک وجود دارد. مکس در کودکی توسط پدرش تربیت و بزرگ شد. پدر مکس همیشه در تلاش بود که با زدن مثال‌های درست راه و روشی درست را پیش روی فرزند خود قرار بدهد؛ اما ماجرا به همین خوبی پیش نرفت، پدر او به دلیل فشاری ناشی از کارِ دارویی و شیمیایی که آغاز کرده بود و به دلیل آنکه کارش با شکست مواجه شد و منجر به مرگ مردم می‌شد؛ دچار افسردگی شد و رفتارش کاملا با مکس تغییر پیدا کرد. این تعریف، ناخودآگاه ما را یاد رفتار مکس با آلیستر در جریان فیلم نیز می‌اندازد و با این تفاسیر، بعید نیست که تیم نویسنده فیلم از این داستان برای خلق جریانات پسر مکس استفاده کرده باشند.

سایمون استاگ (Simon Stagg)

سرمایه‌گذار مکس، سایمون استاگ، یکی از شخصیت‌های تاریخ DC است و سیر تکامل جالبی را سپری کرده است. در کمیک‌ها سایمون را به عنوان یک شرور برای ابرقهرمان‌های کمتر شناخته‌شده ماننده Metamorpho می‌شناسند؛ اما در فیلم‌ها، هرگاه یک کسب و کار نیاز به بودجه زیاد دارد، پای او و شرکتش به داستان باز می‌شود تا علاوه‌بر سرمایه‌گذاری سودی قابل توجه هم برداشت کند و اگر به خواسته‌اش نرسد طرف مقابل را تحت فشار زیاد قرار می‌دهد؛ دقیقا مثل تنشی که میان او و مکس لورد در داستان فیلم ایجاد شد.

مکس لورد (Maxwell Lord)

داستان و هویت مکس لورد در فیلم، تا حد زیادی تغییر پیدا کرده است؛ اما باز هم در گوشه و کنار فیلم می‌‌توان متوجه ارجاعاتی نسبت به داستان کمیک و هویت اصلی که او داشته است، شد. اواخر دهه‌ی ۸۰ میلادی بود که لیگ عدالت دوباره درحال راه‌اندازی مجدد بود؛ مکس لورد هم در اینجا، فقط یک سرمایه‌دار مهربان و انسان‌دوست بود که کمک زیادی را برای جان گرفتن دوباره‌ی جاستیس لیگ انجام داد. زمانی گذشت تا یک موضوع برای همگان مشخص شد؛ درواقع او یک گرگ وحشی در جامه‌ی گوسفند بود که توسط یکی از خدایان( برخی جاها گفته می‌شود که آن کنترل‌کننده، یک برنامه رایانه‌ای بوده است) کنترل می‌شد؛ تا سلطه‌ی جهان را به به عهده بگیرد. این جزئیات در فیلم بیان نمی‌شود؛ اما ما همچنان روحیه‌ی طمع‌کار او که به دنبال گرفتن قدرت بی‌نهایت است را در فیلم مشاهده می‌کنیم.

سنگ آرزو (Dreamstone)

این سنگ از دهه‌ی ۶۰ میلادی در کمیک‌های DC وجود داشته است و همیشه از آن به عنوان سنگی بسیار خطرناک یاد می‌شود؛ همچنین این شیء مربوط به ابرشروری با نام Doctor Destiny است.

رادار برج مراقبت

استیو پس از آنکه جت را از روی باند فرودگاه به پرواز در آورد؛ دیانا به او نکته‌ای را گوش‌زد کرد که ما توسط رادار شناسایی خواهیم شد. این موضوع نشان می‌دهد که این تکنولوژری برای اولین بار در دهه‌ی ۳۰ استفاده و پس از آن در دهه‌ی ۶۰ استاندارد‌سازی شده است.

کشور Bialya

بیالیا کشوری است که در خاورمیانه، در شمال ایران و عربستان سعودی واقع شده است؛ این کشور کاملا خیالی می‌باشد و DC آن را برای اولین بار در جریان کمیک بازسازی لیگ عدالت و هدیه‌ای که مکس لورد هم به ما می‌دهد،‌ معرفی کرد.

کتاب Duke of Deception

نام " Duke of Deception " در توضیحات دیانا، مربوط به ریشه‌ی سنگ آرزو و احتمالات آن می‌شود؛ اما در اصل او به شخصیتی اشاره میکند که در دنیای کمیک DC وجود دارد. دوک یک ابرشرور است که در تاریخ با خدایان شیطانی ماننده: آرس و سیریس همکاری کرد تا برعلیه دیانا و قبیله‌اش مبارزه کند.

چشم برادر

در یکی از داستان‌های شخصیت مکس لورد در کمیک‌ها، او یک ابر رایانه‌ی ماهواره‌ای با هوش مصنوعی بالا را برای مقاصد شیطانی خودش می‌دزدد. حالا در همان داستان دیانا متوجه می‌شود که برای متوقف کردن مکس، باید او را بکشد. در روایت داستان آن کمیک، ما می‌بینیم که دیانا به سراغ مکس می‌رود و سعی در خفه کردن او با لسو( طناب واندر وومن) دارد. دقیقا همان چیزی که مکس می‌خواهد؛ زیرا این صحنه درحال ضبط شدن است و همزمان هم برای تمام جهان پخش می‌شود؛ اینگونه دیانا یک قاتل و در چشم دنیا یک ابرقهرمان منفور محسوب می‌شد. درنهایت او از این نقشه شیطانی مکس خبردار شد و در دام او نیفتاد. این اتفاقات در فیلم WW84 رخ نداد؛ اما اگر سکانس پایانی را دیده باشید، مکس با کمک همین چشم برادر سعی در گرفتن قدرتی بی‌پایان بود که درنهایت واندر وومن آن تکنولوژری را برعلیه لورد استفاده کرد.

چیتا (Cheetah)

تغییر شکل باربارا به چیتا در کمیک‌ها نسخه‌های متفاوت و زیادی داشته است؛ تیم نویسندگان فیلم هم یکی از ساده‌ترین‌ها را برای فیلم خود انتخاب کرده‌اند. شغل و گرایش باستان‌شناسی که از او در فیلم می‌بینیم؛ مستقیما از داستان اولین کمیک او نشأت گرفته است؛ با این‌حال در کمیک‌ها، تبدیل شدن او به یوزپلنگ هیچ ارتباطی با مکس لورد و سنگ آرزو ندارد؛ بلکه دلیلش خدای مربوط به گیاهان است که این قدرت و خوی حیوانی را به او واگذار می‌کند و این روند یکی از بهترین داستان‌ها را در کمیک‌ها دارد که متاسفانه عوامل از آن استفاده نکردند.

در آخرین فیلم از مجموعه‌ی واندر وومن داستانی روایت شد که وابستگی کمی را به کمیک‌ها داشت. شاید همین موضوع دلیلی شد که طرفداران از قصه رضایت نداشته باشند تا فیلم در رده‌ی دوم بدترین فیلم‌های کمپانی DC جای بگیرد.

نظر شما چیست؟ آیا موردی هست که جای افتاده باشد؟ با من به اشتراک بگذارید.



منبع:GAMESPOT


فیلممقاله
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید