Hanieh shahba
Hanieh shahba
خواندن ۱ دقیقه·۸ ماه پیش

دنياي ارام #پارت هشتم

استاد امد سر كلاس برخلاف تمام استاد هاي ما اين استاد جوان بود ما همه مون تعجب كرديم اما اخلاق صفر امد سر كلاس از همان اول كلاس قوانين كلاسش گفت كه متاسفانه من تمام قوانين كلاسش نقض كردم و او هم تلافي همه را روي من حسابي پيدا كرد و توي زندگيم اولين كلاسي بود كه با من برخورد بدي كردند خيلي تا خيلي بهم برخورد يعني كارد ميزدي خون ام در نمي آمد مجبور شدم براي اينكه بيش تر تخريب ام نكنه اسمم توي ليست نوشتم

بعدش امديم خانه البته واقعا با حداقل انرژي چون ديگه تايم اخر واقعا تحليل رفتم

مامان=سلام دخترم خسته نباشي شام است روي گاز گرم كن بخور

من=سلام مامان جان اصلا ميل ندارم بيشتر به خواب نياز دارم تا شام ميرم استراحت كنم

مامان=هر جور راحتي به هر حال بدون شام نخواب اذيت ميشي

من =مرسي مامان جون تو نگران نباش

بعد از اينكه لباس هام عوض كردم با ذهني خسته روي تخت دراز كشيدم اما واقعا برخورد بد روي من خيلي اثرگذاشته بود وقكراينكه تلافي كنم مدام روي ذهنم رژه مي رفت و همين كار هم كردم براش برنامه خا داشتم البته هفته بعدش…

شاماستاد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید