در تاریخ ادبیات کودک و نوجوان، صمد بهرنگی نام درخشانی است. همواره از او بهعنوان پایهگذار ادبیات کودک و نوجوان نامبرده میشود و تأثیر چشمگیری در ادب و سیاست داشت و بهدرستی میتوان گفت که همچنان پس از گذشت چند دهه از درگذشت این نویسنده بزرگ، هنوز هم آثار و اندیشههایش محل نقد و بررسی است و چهرههای ادبی و روشنفکری تصاویر متفاوتی از وی ارائه میدهند.
صمد بهرنگی در دوم تیرماه سال 1318 و در آستانه جنگ جهانی دوم در تبریز، دیده به جهان گشود و كودكیاش مقارن بود با سالهایی كه تبریز اشغالشده بود. روزگار كودكی او و بسیاری دیگر از كسانی كه این سال به دنیا آمدند در سختی جنگ و اشغال و روزهای پسازآن گذشت.
صمد بهرنگی درباره خودش گفته است: «مثل قارچ زاده نشدم بیپدرومادر، اما مثل قارچ نمو کردم، ولی نه مثل قارچ زود از پا درآمدم. هر جا نمیبود، به خود کشیدم، کسی نشد مرا آبیاری کند. من نمو کردم… مثل درخت سنجد کجومعوج و قانع به آب کم و شدم معلم روستاهای آذربایجان. پدرم میگوید اگر ایران را میان ایرانیان تقسیم کنید، از همین بیشتر نصیب تو نمیشود.»
کودکی صمد با کار و رنـج، فـقر و مـحرومیت توأم بود. در ۱۰ سالگی، پدرش بـرای کار به قفقاز رفت و برای صمد یک وصیت از پدر باقی ماند که درس بـخواند.
صمد بهرنگی، پس از گذراندن دوره متوسطه برای تحصیل به دانشسرا رفت، درسهای آنجا را فقط بـرای قـبولی مـیخواند که با کارمند شدن، باری از دوش خانوادهاش بردارد.
دانـشسرای مقدماتی را در ۱۳۳۶ خورشیدی به پایان رساند و در ۱۸ سالگی آموزگار شد. بر اساس تعهدی که به آموزشوپرورش داده بود، برای تـدریس روانـه روسـتاهای آذرشهر شد و ۱۱ سال تمام در روستاها بـا عـشق و عـلاقه به دانش آموزان درس داد و درس گرفت.
در مهر ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به دوره شبانه دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه تبریز رفت و همزمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد ۱۳۴۱ و دریافت گواهینامه پایان تحصیلات ادامه داد.
صمد بهرنگی نویسندگی را از دوره تحصیل در دانشسرای مقدماتی شروع کرد؛ زمانی که به همراه چـند تن دیـگر، روزنامه دیواری «خنده و سوره باجی» را منتشر میکردند.
موضوع اصلی آن روزنامه، اعتراضی بـود بـه قوانین خشک دانشسرا و با روزنامههای دیواری دیگر که پر بودند از تعریف و تمجید و نوشتههای احساساتی، متفاوت بود و صـمد بـا همین انتقادات بجا، فضای دانشسرا را تغییر داده بود.
او حتی در نقش معلم نیز معترض بود؛ معترض به تبعیض طبقاتی. معلمی كه تلاش میكرد در كنار كودكان مناطق محروم باشد، جایی كه نفت نیست و زمستان و برف راهها را میبندد و حتی اگر در حال مرگ هم باشی، طبیب كنار بسترت نخواهد آمد. صمد بهرنگی بهعنوان معلم، سیستم آموزش مدارس را در زمان خود موردنقد قرارداد و كتابی به نام «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران» منتشر كرد. او نگاه متفاوتی به ادبیات کودکان داشت.[1]
بهرنگی در ۱۳۳۹ اولین داستان منتشرشدهاش به نام «عادت» را نوشت؛ که با «تلخون» در ۱۳۴۰، «بینام» در ۱۳۴۲ و داستانهای دیگر ادامه یافت. وی همچنین مـقالات و کتابهای زیادی به رشته تحریر درآورد و با مـجلات بـسیاری ازجمله «بامشاد، توفیق، کتاب هفته، راهنمای کتاب، آرش، کـشکیات و مـهد آزادی» همکاری داشت. بـرخی از امـضاهای مستعاری که برای این دوره از نـوشتههایش بهکاربرده، عبارتاند از: «ص.آرام، ص.قـارانقوش، چنگیز مرآتی، بک بهرامی، آدی بـاقمیش، داریـوش نواب مراغی، افشین پرویزی، سولماز، داص و...»
او ترجمههایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به ترکی آذربایجانی (ازجمله ترجمه شعرهایی از مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد و نیما یوشیج) انجام داد. همچنین پژوهشهایی نیز در جمعآوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از او منتشرشده است.
نوشتههای بهرنگی را میتوان به چهار بـخش قـصهها، مسائل تربیتی و اجتماعی، فرهنگ عامیانه و شـعر و ترجمهها تقسیم کرد. تـعداد داستانهایی که صمد بهرنگی بـرای کـودکان نوشت، بهاستثنای تلخون که میتوان گفت در حیطه ادبیات کودک و نوجوان نیست، جمعاً ۱۳ اثـر با عناوین «افسانه محبت، اولدوز و عـروسک سـخنگو، اولدوز و کـلاغها، ۲۴ساعت خوابوبیداری، پسـرک لبوفروش، پیرزن و جوجه طـلاییاش، دو گـربه روی دیوار، سرگذشت دانه برف، سرگذشت دومرول دیوانهسر، کچل کفترباز، کوراوغلو و کچل حمزه، مـاهی سـیاه کوچولو و یک هلو و هزار هلو» را شامل میشود.
آدی و بودی، بـز ریشسفید، به دنبال فلک، قصه آه، گرگ و گوسفند و موش گرسنه ازجمله آثار ماندگار بهرنگی به شمار میروند.
بهرنگی در کنار نگارش کتابهایی برای کـودکان و نـوجوانان به تألیف، ترجمه و گردآوری آثار مـختلفی هـم پرداخـت. ازجمله «پارهپارهها» که گردآوری بـود و در ۱۳۴۱ خورشیدی به نگارش درآمد.
صـمد بهرنگی، دونوشته ناتمام بـه نـامهای «کلاغها، عروسکها، آدمها و سرگذشت نبی است» را نیز از خود برجای گذاشته که دومی را هرگز به پایان نرساند.
ادامه این نوشتار را در سلیس نیوز بخوانید:
مروری بر کارنامه ادبی صمد بهرنگی
[1]. بهاره ادیبان