حسین تقی پور
حسین تقی پور
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

نقد فیلم «خانواده‌ی فیبل‌من» ساخته جدید استیون اسپیلبرگ

«خانواده‌ی فیبل‌من»
«خانواده‌ی فیبل‌من»


چیز عجیبی است این سینما

«خانواده فیبل‌من» را نخستین بار در جشنواره‌ی تورنتو دیدم و در تماشای دوباره آن تفاوتی رخ‌داده: اولین بار فیلم را بر اساس توقع زیاد و انتظاری که بعد از دنبال کردن خبرهای تولیدش برایم شکل‌گرفته بود تماشا کردم.

در ذهنم پیشاپیش فیلمی شکل‌گرفته بود که تمام آن سال‌های جادویی دهه‌ی ۱۹۵۰ را از چشم پسربچه‌ای که قرار است بعداً تبدیل به استیون اسپیلبرگ شود روایت می‌کرد. تصوراتی داشتم و موقعیت‌هایی تجسم کرده بودم.

اما حالا در تماشای دوم دیگر می‌دانم قرار است چه ببینم، به‌جای فکر کردن به احتمالات، همان چیزی را دنبال می‌کنم که خبردارم چه حال‌وهوایی دارد و به چه سرانجامی خواهد رسید. در چنین موقعیت متفاوتی، فیلم گرم و روان به نظر می‌رسد، شاید اجرایی رئالیستی از «ای. تی» که همان جمع خانوادگی را دارد، روابط بچه‌ها، حضور پدر و مادر و بحران خانوادگی، اما کنجکاوی‌های کودکانه و هیجان ملاقات با یک بیگانه‌ی فضایی کنار رفته و جایش را به کشف سینما و قابلیت‌های جادویی‌اش داده.

در تماشای دوم منتظر سکانس‌های تکان‌دهنده نماندم، روی جزئیات همان چه که هست بیشتر دقیق شدم؛ تقابل میان پدر و مادری که یکی ذاتاً مهندس است و آن یکی هنرمند. یکی دقیق است و آینده‌نگر، آن یکی سودایی و سربه‌هوا. یکی اصولگرا و قانون‌مدار که می‌تواند هوس‌هایش را نادیده بگیرد، آن یکی درگیر عشقی که باور دارد دلیلی ندارد سرکوبش کند. پدر پای خانواده می‌ایستد اما مادر به قول یکی از دخترها «خودخواه» است؛ بنابراین می‌تواند به خانواده آسیب بزند تا خودش خوشحال باشد.

دوگانه‌ی پدر و مادر از همان اولین صحنه‌ی فیلم مورد تأکید قرارگرفته: پسر وسط ایستاده و قرار است برای اولین برود سینما، نگران است، پدر زانو می‌زند سمت چپ، برایش توضیح می‌دهد این فقط یک فرایند علمی است و «واقعیت» ندارد؛ تعدادی عکس از مقابل پروژکتور می‌گذرد و ما به دلیل خطای چشم دچار توهم تماشای حرکت می‌شویم. مادر زانو می‌زند سمت راست، پسرش را برمی‌گرداند طرف خودش و با تأکید می‌گوید این یک «رؤیا»ست که فراموشش نخواهی کرد. دو بار این را می‌گوید.

قهرمان ما، ساموئل فیبل‌من سرگردان است میان این پدر و مادر با دوربینی که دستش می‌دهند و دعوت می‌کنند سرگذشت همین خانواده را ثبت کند. حالا سَمی باید تصمیم بگیرد دوربینش «واقعیت» را ثبت کند یا «زندگی» را.

در تدوین اولین فیلم خانوادگی، تصمیم می‌گیرد «واقعیت» را قیچی کند و گوشه‌ای پنهان کند، نسخه‌ای خوشایند و همه‌پسند از سفر را برای نمایش خانوادگی تدارک ببیند. واقعیت بریده‌شده را بعداً در اتاقی دربسته نشان مادرش می‌دهد. دست‌کاری‌ سَمی در واقعیت، سرنوشت خانواده را تغییر نمی‌دهد؛ مادر سرانجام پدر را ترک می‌کند و می‌رود با مرد دیگری (بنی) زندگی می‌کند.

ادامه این نوشتار را در سلیس نیوز بخوانید:

نقد فیلم «خانواده‌ی فیبل‌من» ساخته جدید استیون اسپیلبرگ

نقد فیلمخانواده‌ی فیبل‌مناستیون اسپیلبرگ
حسین تقی پور، نویسنده و منتقد سینما و کارشناس رسانه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید