قبلا در حوادث غیر مترقبه و بحرانها با دوستان گرد هم میآمدیم و با جمعآوری کمکهای مالی به اضافه کمکهای خودمان به منطقه آسیب دیده میرفتیم تا به قول خودمان امدادرسانی کرده و فکر میکردیم که کار بزرگی برای مردم آنجا انجام دادهایم.
حال که از منظر #توسعه به این فعلمان نگاه میکنم، میفهمم که هر کار خوبی الزاما اثر گذار نیست؛ یا بهتر است اینطور بگم که الزاما در مسیر توسعه نیست!
چرا که مثلا در بحرانی مثل زلزله، نیروهای مردمی اگر چه با خلوص نیت و هدف خیر پای کار میآمدند، لیکن به دلیل اتخاذ تصمیمات احساسی باعث آشفتگی برنامهریزی و کند شدن روند خدمت رسانی توسط نهادهای مرتبط حاکمیتی و دولتی میشدند و از طرفی باتوجه به اینکه این نیروها اکثرا هیچگونه آموزش مرتبطی با مدیریت بحران و فعالیت در بحران ندیده بودند، بعضا باعث آسیب رساندن به خود و مردم مصیبت دیده میشدند.
نمونه این مورد را به عینه در زلزله سال ۱۳۹۶ سرپلذهاب دیدم که استفاده از نیروهای آموزشندیده بسیجی در آواربرداری، منجر به فوت چند نفر از این عزیزان شد و در کندی عملیات توسط تیمهای تخصصی هلال احمر هم تاثیرگذار بود.
همچنین پراکندگی و عدم تمرکز در خدمترسانی باعث میشد که توزیع امکانات و حتی هدایای مردمی، نامتوازن، غیر عادلانه و بدون هدفمندی باشد و علاوه بر آن نظمی بر این نظام توزیع حاکم نبود.
اتفاقی که در زلزله سال ۱۳۹۱ آذربایجان نیافتاد و مدیریت بهتری -با حضور نیروهای مردمی بسیار کم- در توزیع امکانات بین مردم و همچنین تسریع در عملیات بازسازی مناطق زلزله زده اتفاق افتاد.
از نظر من مانعی برای ارسال کمکهای مردمی و همچنین بکارگیری نیروهای داوطلب در شرایط بحران وجود ندارد. لیکن در صورت عدم هماهنگی و ایجاد نظام توزیع این کمکهای مردمی و همچنین عدم آموزش نیروهای داوطلب، نه تنها باری از دوش مردم بیپناه در این شرایط وخیم برداشته نمیشود، که موجبات نارضایتی و عدم عدالت توزیع امکانات و خدمات را فراهم میکند.
تجربه تلخ زلزله سرپلذهاب و زیر پا گذاشتن کرامت انسانی زلزلهزدگان و همچنین طولانی شدن روند بازسازی که تا امروز هم ادامه دارد، شاهدی بر این مدعاست!
ایجاد صفهای طولانی برای دریافت هدایای مردمی، آشفتگی، درگیری و حتی زد و خورد در این صفها، بیشتر شباهت به روایتهای آخرالزمانی داشت تا امدادرسانی به زلزلهزدگان. هر کس ساز خودش را میزد و این جزیرهای عمل کردن باعث میشد به یک نفر ۱۰ چادر برسد و به ۱۰ خانوار حتی یکی هم نرسد.
از طرفی حضور بیشمار نیروهای به اصطلاح امدادگر یا جهادگر، خود با توجه به امکانات مورد نیاز برای اسکان، تغذیه، تامین امنیت و... این عزیزان، هزینه مضاعفی را بر دولت تحمیل میکند و عملا بازدهی مناسبی ندارد و حتی دیده شده است که بعضا کمکهای مردمی برای مناطق زلزله زده، صرف اسکان و خورد و خوراک این عزیزان شده است.
در هر صورت امیدوارم مسئولان امر، چه در نهادهای حاکمیتی، دولتی، امدادی و بسیج، با هماهنگی هم شرایطی را فراهم کنند که زین پس یک ستاد هماهنگ با یک مسئول/فرمانده واحد مدیریت بحران را در دست بگیرد تا شاهد این لجامگسیختگیها و هزینههای مضاعف نباشیم و عملیات امدادرسانی و خدمتگذاری با کیفیت مطلوبتری صورت بگیرد.
حسین کیانی نیا