پادشاه قلمرو بزرگی از دنیای آن روز، که بیشتر مورخان از او به نیکی یاد کرده و عدالت، بخشندگی، دلیری، نوعدوستی، یکتاپرستی و مدیریت او را تحسین و تایید میکنند و حتی بعضی از علمای مسلمان از جمله علامه طباطبایی وی را همان ذوالقرنین یادشده در قرآن میدانند.
بنایی که از آن امروزه به عنوان مقبره کوروش یاد میشود در گذشته ای نه چندان دور به عنوان آرامگاه مادر سلیمان شناخته میشد.
هرچند که به هیچ وجه مهم نیست که آرامگاه او در آن بنا واقع شده و یا نه!
چرا که مهم تر از آن پندآموزی و درس گرفتن از نحوه رفتار انسانی، دینی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی اوست.
شوربختانه پس از انقلاب ۱۳۵۷ و در دست گرفتن حاکمیت توسط بعضی از روحانیون و مذهبیهایی که شاید خیلی از آنها از ابتدا نه در جریان ایدئولوژی این انقلاب بودند و نه واقعا انقلابی! اقدام به در مقابل هم قرار دادن هویت ملی ایرانیان و اعتقادات دینی آنها کردند.
به گونهای که بعضا در پی تخریب آثار تاریخی و ملی ایرانیان برآمدند و حتی سعی در تخریب همین مقبره کوروش هم داشتند که با ممانعت فرماندار وقت و مردم منطقه موفق به انجام این کار غیرمعقول نشدند!
من نمیدانم این آقایان آیا واقعا با برنامهی قبلی اینکارها را انجام میدادند و یا فیالبداهه و از روی شور انقلابی! اما آنچه که میدانم این است که هویت ملی و دینی نه تنها در تضاد با هم نیستند بلکه در نقش مکمل هم میتوانند ملتی را به سعادت و کامیابی برسانند.
به گمانم نه کسانی که فقط در پی هویت دینیاند و نه کسانی که فقط در پی هویت ملی و تاریخی هستند هیچ کدام به اهمیت نقش مکملی این دو وجه در سرزمین ایران توجه نداشته و تک بعدی به این قضیه مینگرند و این باعث یک سردرگمی جمعی به وجودآمده در مردم، بین هویت تاریخی و دینی است.
شاید به همین دلیل است که در این سالها هم هویت دینی و هم هویت ملی ما -به دلیل همین تضادها- در برابر تهاجم هویتی متجدد حرفی برای گفتن نداشتهاند!
در هرصورت جای خالی روز نکوداشت کوروش بزرگ در تقویم ملی ایرانیان خالی است!
هرچند این روز بر دلهای هر ایرانی با اصالتی نقش بسته است!
حسین کیانی نیا | هفتم آبان ۱۳۹۸