معرفی کتاب:
کتاب "نظری به نظام اقتصادی اسلام" مجموعه یادداشتهایی از شهید مرتضی مطهری است که در سال 1368 توسط انتشارات صدرا منتشر شد. کتابهای منتشرشده توسط شهید مطهری سه دستهاند: کتب تالیفی که در زمان حیات او منتشر شد (مانند جهانبینی اسلامی)، کتبی که متن پیادهشده سخنرانیهای اوست (مانند حماسه حسینی) و کتبی که حاصل یادداشتهای پراکندهی مدوننشدهی اوست (مانند نظری به نظام اقتصادی اسلام). از این رو این کتاب بیش از اینکه ارزش محتوایی داشته باشد (زیرا محتوای این کتاب صرفا تاملات و ایدههای شهید مطهری در یادداشتهای شخصی اوست و توسط او برای انتشار آماده نشده است) برای علاقهمندان به اندیشهی شهید مطهری ارزش اسنادی و تاریخی دارد. کتاب مشتمل بر دو گروه یادداشت است: یادداشتهایی که در مورد ابعاد اقتصادی اسلام و ارتباط آن با سرمایهداری و سوسیالیسم نوشته شده و یادداشتهایی که حاشیهنویسی بر کتبی است که شهید مطهری مطالعه میکرده است.
خلاصه کتاب:
نویسنده در فضای دو قطبی دهه 40 و 50 شمسی که سرمایهداری و سوسیالیسم به مثابهی دو مسلک در دنیا دیده میشدند؛ تلاش دارد جایگاه اسلام را به مثابهی مسلکی معتدل ببیند. البته از آنجا که این کتاب تاملات ناقص نویسنده است؛ ناکام بودن او در این امر طبیعی است. او هنگام سخن از سوسیالیسم عمدتا به جزوه فیلیسن شاله (جزوه 48 صفحه ای با عنوان سوسیالیسم و سرمایهداری) اشاره میکند (هرچند احتمالا کتب دیگری نیز در مورد سوسیالیسم خوانده). کتاب اصول علم اقتصاد عبدالحسین نوشین (کتاب 156 صفحهای منتشر شده در سال 1356) دیگر کتاب پر ارجاع در نوشتههای نویسنده است. از جمله مهمترین ویژگیهای نظام سرمایهداری در منظر نویسنده "مالکیت خصوصی بر سرمایه فیزیکی (استفاده از لفظ ماشین)" است. اجتهاد مطهری در بخشهایی از کتاب، مالکیت ماشین توسط جامعه است. هر چند در یادداشت انتهایی کتاب، مطهری این امر را نیازمند تامل بیشتر میداند و آن را به مثابهی سوال باز رها میکند. از این رو بهصورت قطعی نمیتوان گفت نظر او در مورد مالکیت سرمایهی فیزیکی چه بوده است. مهمترین ویژگی نظام سوسیالیستی در نظر او قاعدهی "کار به میزان استعداد و خرج به اندازهی نیاز" است که او این امر را خلاف آموزههای اسلام و امری ضدانگیزشی قلمداد میکند. قابل توجه است که مطهری به صراحت حیطهی بحث خود را از اقتصاد نظری (اثباتی) جدا میکند و تاکید دارد که در مورد اقتصاد برنامهای (هنجاری) سخن میگوید.
نکات قابل تامل:
مطالعات اقتصاد اسلامی، مطالعات بینرشتهای هستند؛ بدین معنا که تلاش دارند با استفاده از حیطهی معرفتی غیر از اقتصاد، بدان وارد شوند. این امر الزاما بد یا خوب نیست. مطالعات اقتصاد اسلامی از این منظر قابل تقسیم به دو گروهاند: مطالعات متاخر که با نگاه فقهی و حقوقی به اقتصاد وارد میشوند و برخی مطالعات متقدم که با نگاهی کلامی و فلسفی به اقتصاد وارد شدهاند. مطالعات با نگاه حقوقی (که عمدتا در مالی اسلامی و بانکداری اسلامی متمرکز اند) با به رسمیت شناختن نیازهای دوران جدید، برای یافتن راهی سازگار با قواعد حقوقی اسلام تلاش میکنند. در این چارچوب مواجه متخصص اقتصاد اسلامی با متخصص اقتصاد متعارف، رابطهی همکاری و همفکری برای یافتن راهی بهینه است که نیازهای جامعه در چارچوب قواعد فقهی اسلام برآورده شود. مسئلهی متخصص اقتصاد اسلامی در این چارچوب عبارت است از: یافتن راهی بهینه برای تامین نیازهای جامعه در چارچوب قواعد فقهی اسلام.
جرقهی نگاه کلامی و فلسفی به اقتصاد اسلامی در دهه 40 با ورود کمونیسم به جوامع اسلامی خورد. در آن زمان کمونیسم نیز نه فقط یک ایدهی فلسفی و اقتصادی، بلکه جهانبینی منکر خدا بود. در این شرایط متکلمین و فقها برای پاسداری از مرزهای اعتقادی اسلام به بحث اقتصاد اسلامی وارد شدند و تلاش داشتند در کنار ارائهی جواب شبهات کلامی، پاسخی نیز در قبال ایدههای اقتصادی کمونیسم داشته باشند. با توجه به جو چپزده دهه 40 و 50 و افکار انقلابی علیه امپریالیسم، طبیعی است که چنین ایدههای تلاش داشته باشد در کنار رد ایدهی سوسیالیسم، وجوه جذاب آن را در خود داشته باشد. در این چارچوب مواجه متخصص اقتصاد اسلامی با متخصص اقتصاد متعارف، مناظرهای علمی-کلامی برای دفاع از کیان اعتقادی اسلام است. سرمایهداری و سوسیالیسم به مثابهی مسلکهایی معارض با اسلام دیده میشوند که باید حقانیت اسلام در مقابل آنها اثبات گردد. مسئلهی متخصص اقتصاد اسلامی در این جایگاه عبارت است از: دفاع از کیان اعتقادی اسلام در مقابل نحلهی انحرافی. در این چارچوب پیامد پسینی ایدههای تراوششده اهمیتی ندارد. سازوکار استدلال نیز متکی بر منطق شفاهی مورد استفاده در کلام و فلسفه است و علاقهای به صحت سنجی ایدهها با متکی بر آمار وجود ندارد.
شاید بتوان گفت که افرادی که نگاه دوم را در دهه 40 تا 60 داشتند؛ مقصر نبودند؛ زیرا فضای اجتماعی و علمی کشور، فضای سیاسی و جوزده بود و آنها به اقتضای وظیفهی خود در دفاع از معارف اسلامی به چنین حیطهای وارد شدند. با این حال استمرار چنان فضایی به امروز (با وجود تحولات زیاد علم اقتصاد و فضای سیاستگذاری) مخرب است. سرمایهداری و سوسیالیسم از دهه 40 تا امروز تحولات زیادی دیدهاند و امروز عملا نظام اقتصادی مختلط در دنیا حاکم است. بسیاری از ایدههای افراطی سرمایهداری و سوسیالیسم در عمل آزموده شدهاند و همین تجربه، به نظام مختلط امروز رسیده است. شاید بتوان گفت که اقتصاد اسلامی با نگاه کلامی- فلسفی، جواب به سوالی بود که امروز نادرست بودن آن سوال برای ما آشکار شده؛ در نتیجه آن نگاه نیز کارکرد خود را از دست داده است. شاید به همین دلیل در سالهای اخیر نگاه حقوقی و فقهی به اقتصاد اسلامی رواج بیشتری داشته است.
*همین مطلب در صفحه من درgoodreads: (+)