مالِنا هیچوقت از من نپرسید آیا او را بخاطر خواهم آورد یا نه؟ همانطور که از رِناتو و هیچکس دیگر هم نپرسیده. نمیپرسد، چون نیازی به این سؤال ندارد، اصلاً مگر کسی هست که مالِنا را فراموش کند؟ زنی زیبا، وفادار و تا جایی که میتواند پاکدامن! که عدهای پَست، میان روستایی مُتُعَفِن به نام کاستِلکوتو [یا هر شهر و روستای دیگری که بخواهید؛ مثلاً سیسیل، تهران، اصفهان و…]، او را تنها و بدون پشت و پناه گیر میآوردند و هرکاری دلشان بخواهد با او میکنند. چپ چپ نگاهش میکنند، به زیباییاش حسادت میکنند، به او تهمت میزنند، او را هرزه میخوانند، تبرعهاش میکنند، مردها به او تعرض میکنند، زنها به جرم فاحشهگی، همان فاحشهگیای که باعث و بانیاش کسی نیست جز شوهرهایشان، کتکاش میزنند، از شهر بیروناش میکنند، بعد از طرد کردنش، مثل یک قهرمان، خوشحالی میکنند، شوهرش را به جرم هرزهگی زناش مسخره میکنند و کتک میزنند و هزار و یک بلای دیگر…
شاید جمع همۀ اینها با هم و مسیرِ تبدیل شدنِ مٰـالِـنٰـا [با همان آب و تابِ ایتالیاییاش بخوانید، مثل سبک نوشتاریاش که حتی اِعراب هم دارد، همانطوری که وقتی زیباترین زن شهرتان را با حسرتِ به دست آوردنش، میخوانید] به مالنا [خیلی سریع و گذرا بخوانید، مثل سبک نوشتاریاش، همانطور که فاحشۀ شهرتان را با نفرت میخوانید] است که مالنا [هم فیلم و هم شخصیت فیلم] را فراموش نشدنی میکند. آنقدر فراموش نشدنی که غرقِ در موسیقیِ متنِ جذاب و جالب و متفاوتاش، در اوایل فیلم پا به پای رِناتو در طلبِ زیباترین زنِ روستا میدَوید و رکاب میزنید، نامه مینویسید و روی اسماش حساس میشوید و برایَش دعوا میکنید، و در اواسط فیلم از تنهایی و بیکَسیِ مالنا و از تعرض و نامَردی به او غمگین میشوید و کُتَک میخورید و در اواخر فیلم، تمام تلاشتان را میکنید که نینو اسکوردیا حرفهای رناتو را باور کند و او را به دنبال مالنا بفرستید تا شاید نقشی در تغییرِ اقبالِ نامُلایم مالنا داشته باشید، و بعد از اینکه نام جوزپه تورناتوره، به عنوان کارگردان، وسط صفحهای سیاه نقش میبندد، تازه به این فکر کنید که انگار ما هم همینطوریم؛ ما هم در کاستِلکوتویی زندگی میکنیم بسی بیرحم و نامَرد، فقط در ابعادی متفاوت، یکی به قاعدۀ تهران با تمام شلوغیاش و یکی هم به قاعدۀ روستایی کوچک و دورافتاده! و ما هم برای تصاحب مالناها، زندگیشان را نابود میکنیم، چند نینو اسکوردیا را کُشتهایم و به چندین مالنا تعرض کردهایم!
حال که تا اینجا با همۀ فیلم همراهی کردید و بعد از تمام شدنش هم، قلاباش رهایِتان نکرد، میشود آن جملۀ معروف را پرسید؛ که آیا مالنا نیازی به سؤال «مرا فراموش خواهی کرد» دارد نه!؟؟